tout

/ˈtaʊt//taʊt/

معنی: مشتری جلب کردن، خریدار پیدا کردن، صدای نکره ایجاد کردن، بلند جار زدن، با صدای بلند انتشار دادن
معانی دیگر: (از کسی یا چیزی بسیار) تعریف کردن، ستودن، بازارگرمی کردن، (مشتری یا رای دهنده و غیره) جلب کردن، بابوق و کرنا اعلام یا ادعا کردن، لفت و لعاب دادن، (انگلیس - بلیت سینما و غیره) بازار سیاه ایجاد کردن (امریکا: scalp)، (انگلیس) بلیت فروش بازار سیاه (امریکا: scalper)، دلال بلیت های قاچاق، (اسب دوانی) جاسوس

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: touts, touting, touted
(1) تعریف: to solicit aggressively or persistently; importune.
مترادف: importune, solicit
مشابه: accost, approach

(2) تعریف: to give or sell inside information on (a racehorse, a horse race, or the like) to bettors, or to obtain (information) for this purpose.

(3) تعریف: to publicize flatteringly and boastfully.
مترادف: boost, hype
مشابه: advertise, ballyhoo, bill, brag about, extol, plug, promote, publicize, push, vaunt

- The producer touted his new starlet.
[ترجمه گوگل] تهیه کننده ستاره جدید خود را تبلیغ کرد
[ترجمه ترگمان] تولید کننده، starlet جدید خود را اعلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to seek customers, votes, or the like by importunate or brazen means.
مترادف: solicit
مشابه: hawk

(2) تعریف: to obtain and dispense information or predictions to bettors on horse races.
مشابه: tip
اسم ( noun )
(1) تعریف: one who obtains and gives or sells information or predictions on racehorses to bettors.
مترادف: tipster

(2) تعریف: a publicist or solicitor, esp. one who uses boastful or importunate means.
مشابه: advertiser, booster, huckster, publicist, solicitor

جمله های نمونه

1. bankers have visited tehran to tout for investment
بانکداران برای جلب سرمایه گذاری از تهران دیدن کرده اند.

2. nowadays athletes are used to tout products
این روزها برای گرم کردن بازار محصولات از ورزشکاران استفاده می کنند.

3. We should tout our wares on television.
[ترجمه مریم مزدایی] ما بایست لوازم خانگی خود را در تلویزیون جار بزنیم.
|
[ترجمه گوگل]ما باید کالاهای خود را در تلویزیون تبلیغ کنیم
[ترجمه ترگمان] باید wares رو تو تلویزیون جمع کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Britain's best-known ticket tout once boasted that he could get you tickets for anything.
[ترجمه گوگل]یکی از مشهورترین فروشندگان بلیت بریتانیا زمانی به خود می بالید که می تواند برای هر چیزی برای شما بلیط تهیه کند
[ترجمه ترگمان]اون بلیت شناخته شده بریتانیا یه بار به من گفته بود که می تونه برای هر چیزی بلیط بیاره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He visited Thailand and Singapore to tout for investment.
[ترجمه گوگل]او برای سرمایه گذاری از تایلند و سنگاپور بازدید کرد
[ترجمه ترگمان]او از تایلند و سنگاپور دیدن کرد تا به دنبال سرمایه گذاری باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Minicab drivers are not allowed to tout for business.
[ترجمه گوگل]رانندگان مینی‌کاب‌ها مجاز به تردد برای تجارت نیستند
[ترجمه ترگمان]رانندگان minicab مجاز به تبلیغ برای کسب وکار نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. No one held a news conference to tout this one, and days passed before anyone caught wind of it.
[ترجمه گوگل]هیچ کس برای تبلیغ این کنفرانس خبری برگزار نکرد و روزها گذشت تا کسی متوجه آن شد
[ترجمه ترگمان]هیچ کس در این مورد صحبتی نکرد و چند روز گذشت تا کسی متوجه آن نشود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In sports bars, they tout the splendid qualities of ice-brewing, while posing for photos and signing autographs.
[ترجمه گوگل]در کافه‌های ورزشی، آن‌ها در حالی که برای عکس گرفتن و امضا امضا می‌کنند، از ویژگی‌های عالی یخ‌پزی تبلیغ می‌کنند
[ترجمه ترگمان]در سالن های ورزشی، آن ها ویژگی های عالی در آبجوسازی را به نمایش می گذارند، در حالی که برای عکس ژست می گیرند و امضا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Persecuting the tout - and, if possible, prosecuting him as well - has become a sport in itself.
[ترجمه گوگل]آزار و اذیت تاوت - و در صورت امکان محاکمه او نیز - به خودی خود تبدیل به یک ورزش شده است
[ترجمه ترگمان]در صورت امکان و در صورت امکان، او را تحت پی گرد قانونی قرار دهید - به خودی خود تبدیل به یک ورزش شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Chef Foley was one of the first to tout Midwestern cuisine.
[ترجمه گوگل]سرآشپز فولی یکی از اولین کسانی بود که غذاهای غرب میانه را تبلیغ کرد
[ترجمه ترگمان]سر آشپز به نام سر آشپز یکی از اولین غذاهای غرب میانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Slick ads tout everything from beauty products to electronic gadgets.
[ترجمه گوگل]تبلیغات نرم همه چیز از محصولات زیبایی گرفته تا ابزارهای الکترونیکی را تبلیغ می کنند
[ترجمه ترگمان]تبلیغات Slick همه چیز را از محصولات زیبایی گرفته تا ابزار الکترونیکی ارائه می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The tracking programs allow these companies to tout their ability to target specific audiences to potential advertisers.
[ترجمه گوگل]برنامه‌های ردیابی به این شرکت‌ها اجازه می‌دهد تا توانایی خود را در هدف قرار دادن مخاطبان خاص برای تبلیغ‌کنندگان بالقوه تبلیغ کنند
[ترجمه ترگمان]برنامه های ردیابی به این شرکت ها اجازه می دهد تا توانایی خود را برای هدف قرار دادن مخاطبان خاص به تبلیغ کنندگان بالقوه نشان دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Many career experts tout failure as the castor oil of success.
[ترجمه گوگل]بسیاری از کارشناسان شغلی شکست را روغن کرچک موفقیت می دانند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از متخصصان شغلی به عنوان روغن کرچک به شکست می خورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Ce n 'é tait pas du tout la r é ponse à sa pri è re.
[ترجمه گوگل]Ce n'é tait pas du tout la r é ponse à sa pri è re
[ترجمه ترگمان]این - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Minicabs are not allowed to tout for hire on the streets.
[ترجمه گوگل]مینی‌کابین‌ها اجازه ندارند در خیابان‌ها برای استخدام در خیابان تبلیغ کنند
[ترجمه ترگمان]Minicabs مجاز نیستند که به خاطر استخدام در خیابان ها به شما کمک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مشتری جلب کردن (فعل)
accost, tout

خریدار پیدا کردن (فعل)
tout

صدای نکره ایجاد کردن (فعل)
tout

بلند جار زدن (فعل)
tout

با صدای بلند انتشار دادن (فعل)
tout

انگلیسی به انگلیسی

• one who aggressively solicits business; one who scouts race horses in training in order to gain information to aid betting (british); ticket scalper, one who sells tickets for a price higher than face value (british)
praise, highly recommend; scout race horses during training and to gain information that will aid in betting
if someone touts something, they try to sell it; an informal word.
if someone touts for business or custom, they try to obtain it; an informal word.
a tout is someone who sells things such as tickets unofficially, usually at prices which are higher than the official ones; an informal word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To promote or publicize something aggressively; promote 📣
🔍 مترادف: Endorse
✅ مثال: The salesman touted the benefits of the new product to potential customers.
ترجمه ها کن و بیش درست بودند. ترجمه و ریشه یابی ایرزاد از همه بهتر بود و برای یاد گیری مناسب است.
اما شاید بهترین معادل پارسی برای این واژه ، که همیشه در جریان درگیری های انتخاباتی زیاد مصرف می شود ، واژه ی جار زدن باشد.
1 - تبلیغ کردن
از کسی یا چیزی تعریف و تمجید کردن به طوری که آن شخص یا چیز در نظر دیگران بسیار مهم و با ارزش تلقی شود. . . در واقع می شه مطرح کردن چیزی یا کسی. . . به چشم دیگران آوردن. . .
توصیه کردن. . . به انجام کاری
اون کسی که بلیط سفر یا پارک و . . . رو می خره و توی خیابون با قیمت بیشتر میفروشه
to advertise, talk about, or praise something or someone repeatedly, especially as a way of encouraging people to like, accept, or buy something
تبلیغ کردن، صحبت کردن، یا تعریف کردن مکرر از چیزی یا شخصی، به ویژه به عنوان راهی برای تشویق مردم به دوست داشتن، پذیرش یا خرید چیزی
...
[مشاهده متن کامل]

The minister has been touting these ideas for some time.
He is being widely touted as the next leader of the party.
A local car dealership was touting its services/wares on the radio.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/tout
مانور دادن بر سر موضوعی یا چیزی
عرضه کردن
ترویج دادن
سر و صدا راه انداختن ( از نظر تبلیغاتی )
tout
این هَمان واژه یِ " داد" پارسی دَر آمیخته هایی هَمچون : داد وُ بیداد ، داد وُ فَریاد اَست.
واتِ " دال " به " تِ" دِگَریده گَشته اَست.
تبلیغ کردن
[VERB]
🗣️تَأوْت
MEANING
to advertise, talk about, or praise something or someone repeatedly, especially as a way of encouraging people to like, accept, or buy something
✔️ ( از کسی یا چیزی بسیار ) تعریف کردن - ستودن
...
[مشاهده متن کامل]

💠 Biden touts accomplishments in feisty state of the union, as he bids for 2nd White House term
💠 US rightwing conspiracy theory touts Taylor Swift as ‘Pentagon asset
. . .
Far - right influencers make absurd claim singer an ‘election psyop’ to ‘manipulate’ voters after ‘rigged’ Super Bowl favors Chiefs
💠 The Sukhoi Su - 35 ( NATO reporting name "Flanker - E" ) has been touted by Moscow as being one of the most advanced 4 generation aircraft systems, combining many fifth - generation elements. The multirole supermaneuverable one - seat fighter is designed to engage air, ground threats and to counteract naval surface forces of an enemy.
💠 British Columbia
Air Canada contests decision on power wheelchairs after touting accessibility efforts
. . .
Airline announced new accessibility measures in November after being summoned by transport minister
✔️ بلند جار زدن - بازارگرمی کردن - با بوق و کرنا اعلام یا ادعا کردن - لفت و لعاب دادن
💠 Tuberville regularly touted his lack of political experience on the campaign trail
✔️ ( مشتری یا رای دهنده و غیره ) جلب کردن - خریدار پیدا کردن
💠 Californian firm touts mushroom leather as sustainability gamechanger

بازارگرمی ، ادعا شده
بازارگرمی کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس