• : تعریف: (informal) of or pertaining to the highest rank, level of importance, quality, or the like. • مشابه: boss
- You're lucky to have been admitted to a top-drawer college.
[ترجمه گوگل] شما خوش شانس هستید که در یک کالج برتر پذیرفته شده اید [ترجمه ترگمان] شانس آوردی که به یه کالج درجه یک پذیرفته شدی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. The top drawer is the one with the cutlery in.
[ترجمه گوگل]کشوی بالایی همان کشویی است که کارد و چنگال داخل آن است [ترجمه ترگمان]کشوی بالایی یکی با کارد و چنگال ها هست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Put it in the top drawer.
[ترجمه گوگل]آن را در کشوی بالایی قرار دهید [ترجمه ترگمان] بذارش تو کشوی بالایی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The shirts go in the top drawer.
[ترجمه گوگل]پیراهن ها در کشوی بالایی قرار می گیرند [ترجمه ترگمان]پیراهن های بالای کشوی بالایی می روند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. I found the letter in the top drawer of his desk.
[ترجمه گوگل]نامه را در کشوی بالای میزش پیدا کردم [ترجمه ترگمان]نامه را در کشوی بالایی میزش پیدا کردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. She's out of the top drawer / She's very top drawer.
[ترجمه حسین کتابدار] �او از بهترین هاست� یا �او خیلی عالی و با کیفیت است. �
|
[ترجمه گوگل]She's out of the top drawer / She's very top drawer [ترجمه ترگمان]از کشوی بالایی بیرون است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. She kept his passport in the top drawer.
[ترجمه گوگل]پاسپورتش را در کشوی بالا نگه داشت [ترجمه ترگمان]گذرنامه اش را در کشوی بالایی نگه داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He opened the top drawer of his desk, and took out a brown envelope.
[ترجمه گوگل]کشوی بالای میزش را باز کرد و یک پاکت قهوه ای بیرون آورد [ترجمه ترگمان]کشوی بالایی میزش را باز کرد و پاکتی قهوه ای بیرون آورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. She opened the top drawer of her desk.
[ترجمه گوگل]کشوی بالای میزش را باز کرد [ترجمه ترگمان]کشوی بالایی میزش را باز کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He pulled open the top drawer beneath.
[ترجمه گوگل]کشوی بالایی زیرش را باز کرد [ترجمه ترگمان]کشوی بالایی را باز کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He pulled out the top drawer of the desk, where lined in rows were a dozen paper tubes.
[ترجمه گوگل]کشوی بالای میز را بیرون کشید، جایی که در ردیفی از دوجین لوله کاغذی قرار داشت [ترجمه ترگمان]او کشوی بالایی میز را بیرون کشید، جایی که در ردیف ردیفی از لوله های کاغذی قرار داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. My keys are in the top drawer.
[ترجمه گوگل]کلیدهای من در کشوی بالا هستند [ترجمه ترگمان] کلیدام توی کشوی بالایی هستن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Climbing off his mattress Gimmelmann went to the top drawer of his dresser and took out a file.
[ترجمه گوگل]Gimmelmann هنگام بالا رفتن از تشک خود به کشوی بالای کمد خود رفت و یک پرونده را بیرون آورد [ترجمه ترگمان]از تشک بلند شد و به سمت کشوی بالایی کمد رفت و یک فایل را بیرون آورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Put the papers in the top drawer of the filing cabinet.
[ترجمه گوگل]کاغذها را در کشوی بالایی کمد بایگانی قرار دهید [ترجمه ترگمان]روزنامه ها را در کشوی بالایی کمد بایگانی قرار بده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The key was in the top drawer, neatly labelled.
[ترجمه گوگل]کلید در کشوی بالایی قرار داشت، با برچسبی منظم [ترجمه ترگمان]کلید در کشوی فوقانی بود و با دقت برچسب زده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. I reached in my top drawer for the telephone book and hauled it out.
[ترجمه گوگل]در کشوی بالایم دست به دفترچه تلفن بردم و آن را بیرون آوردم [ترجمه ترگمان]به کشوی بالایی دفتر تلفن رفتم و آن را بیرون کشیدم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• uppermost drawer; uppermost position or rank; important
پیشنهاد کاربران
عبارت **"top - drawer"** در انگلیسی یک اصطلاح غیررسمی و تشبیهی است که معمولاً برای اشاره به **بالاترین سطح کیفیت، موقعیت یا کلاس** به کار می رود. - - - ## **معنی و کاربرد** - **بالاترین کیفیت یا سطح:** ... [مشاهده متن کامل]
- وقتی می گویید کسی یا چیزی "top - drawer" است، یعنی **در بالاترین سطح کیفیت، برجستگی یا اهمیت قرار دارد**. - **کاربرد مثبت:** - این اصطلاح معمولاً بار مثبت دارد و برای تحسین استفاده می شود. - **ریشه:** - ریشه این اصطلاح به این ایده برمی گردد که در کمد لباس ( کمد کشویی ) معمولاً کشوی بالا ( top drawer ) برای نگهداری ارزشمندترین و بهترین چیزها استفاده می شود. - - - ## **مثال ها** - **"She’s a top - drawer lawyer. "** ( او یک وکیل درجه یک/عالی است. ) - **"This restaurant is top - drawer—you’ll love it!"** ( این رستوران درجه یک است—حتماً دوستش خواهید داشت! ) - **"We only hire top - drawer employees. "** ( ما فقط کارکنان درجه یک استخدام می کنیم. ) - - - ## **معادل های فارسی** - **درجه یک** - **عالی** - **برجسته** - **ممتاز** - **بالاترین سطح** - **در رده بالا**
1. ( عامیانه ) درجه یک، ممتاز، افراد دارای بالاترین مقام. 2. معنی واقعی: کشوی بالایی. مثال: Katie Melua is top drawer She kept his passport in the top drawe