top drawer

/ˈtɑːpˈdrɔːr//tɒpdrɔː/

از ما بهتران، هزار فامیل، طبقه ی حاکمه، مهم، دارای مقام یا اهمیت عالی، قدرت عالیه، هیئت حاکمه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: (informal) of or pertaining to the highest rank, level of importance, quality, or the like.
مشابه: boss

- You're lucky to have been admitted to a top-drawer college.
[ترجمه گوگل] شما خوش شانس هستید که در یک کالج برتر پذیرفته شده اید
[ترجمه ترگمان] شانس آوردی که به یه کالج درجه یک پذیرفته شدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The top drawer is the one with the cutlery in.
[ترجمه گوگل]کشوی بالایی همان کشویی است که کارد و چنگال داخل آن است
[ترجمه ترگمان]کشوی بالایی یکی با کارد و چنگال ها هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Put it in the top drawer.
[ترجمه گوگل]آن را در کشوی بالایی قرار دهید
[ترجمه ترگمان] بذارش تو کشوی بالایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The shirts go in the top drawer.
[ترجمه گوگل]پیراهن ها در کشوی بالایی قرار می گیرند
[ترجمه ترگمان]پیراهن های بالای کشوی بالایی می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I found the letter in the top drawer of his desk.
[ترجمه گوگل]نامه را در کشوی بالای میزش پیدا کردم
[ترجمه ترگمان]نامه را در کشوی بالایی میزش پیدا کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She's out of the top drawer / She's very top drawer.
[ترجمه گوگل]She's out of the top drawer / She's very top drawer
[ترجمه ترگمان]از کشوی بالایی بیرون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She kept his passport in the top drawer.
[ترجمه گوگل]پاسپورتش را در کشوی بالا نگه داشت
[ترجمه ترگمان]گذرنامه اش را در کشوی بالایی نگه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He opened the top drawer of his desk, and took out a brown envelope.
[ترجمه گوگل]کشوی بالای میزش را باز کرد و یک پاکت قهوه ای بیرون آورد
[ترجمه ترگمان]کشوی بالایی میزش را باز کرد و پاکتی قهوه ای بیرون آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She opened the top drawer of her desk.
[ترجمه گوگل]کشوی بالای میزش را باز کرد
[ترجمه ترگمان]کشوی بالایی میزش را باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He pulled open the top drawer beneath.
[ترجمه گوگل]کشوی بالایی زیرش را باز کرد
[ترجمه ترگمان]کشوی بالایی را باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He pulled out the top drawer of the desk, where lined in rows were a dozen paper tubes.
[ترجمه گوگل]کشوی بالای میز را بیرون کشید، جایی که در ردیفی از دوجین لوله کاغذی قرار داشت
[ترجمه ترگمان]او کشوی بالایی میز را بیرون کشید، جایی که در ردیف ردیفی از لوله های کاغذی قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. My keys are in the top drawer.
[ترجمه گوگل]کلیدهای من در کشوی بالا هستند
[ترجمه ترگمان] کلیدام توی کشوی بالایی هستن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Climbing off his mattress Gimmelmann went to the top drawer of his dresser and took out a file.
[ترجمه گوگل]Gimmelmann هنگام بالا رفتن از تشک خود به کشوی بالای کمد خود رفت و یک پرونده را بیرون آورد
[ترجمه ترگمان]از تشک بلند شد و به سمت کشوی بالایی کمد رفت و یک فایل را بیرون آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Put the papers in the top drawer of the filing cabinet.
[ترجمه گوگل]کاغذها را در کشوی بالایی کمد بایگانی قرار دهید
[ترجمه ترگمان]روزنامه ها را در کشوی بالایی کمد بایگانی قرار بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The key was in the top drawer, neatly labelled.
[ترجمه گوگل]کلید در کشوی بالایی قرار داشت، با برچسبی منظم
[ترجمه ترگمان]کلید در کشوی فوقانی بود و با دقت برچسب زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I reached in my top drawer for the telephone book and hauled it out.
[ترجمه گوگل]در کشوی بالایم دست به دفترچه تلفن بردم و آن را بیرون آوردم
[ترجمه ترگمان]به کشوی بالایی دفتر تلفن رفتم و آن را بیرون کشیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• uppermost drawer; uppermost position or rank; important

پیشنهاد کاربران

1. ( عامیانه ) درجه یک، ممتاز، افراد دارای بالاترین مقام.
2. معنی واقعی: کشوی بالایی.
مثال:
Katie Melua is top drawer
She kept his passport in the top drawe
باکلاس

بپرس