معنی: صدا، حس خارش، حس خارش یا سوزش داشتنمعانی دیگر: (در اثر سیلی یا ضربه یا سرما یا هیجان و غیره) جز جز کردن، مورمور کردن یا شدن، به سوزش آوردن یا آمدن، صدا کردن، طنین انداختن، سوزش کردن
فعل ناگذر ( intransitive verb )حالات: tingles, tingling, tingled
• (1)تعریف: to feel a prickling or stinging sensation, esp. on the skin. • مشابه: crawl, creep, itch, prickle, smart, sting, tickle, vibrate
• (2)تعریف: to cause or produce this sensation. • مشابه: prickle, smart, sting, tickle
- The shaving lotion tingles.
[ترجمه گوگل] لوسیون اصلاح گزگز می کند [ترجمه ترگمان] از lotion shaving استفاده کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )مشتقات: tinglingly (adv.), tingler (n.)
• (1)تعریف: a prickling or stinging sensation, esp. on the skin. • مترادف: itch, prickle, sting • مشابه: pins and needles, smart, thrill, tickle
• (2)تعریف: the production of this sensation, as by cold, excitement, or the like. • مترادف: thrill • مشابه: flutter, sting, throb
جمله های نمونه
1. the cold made my cheeks tingle
سرما گونه هایم را به سوزش آورد.
2. The cold air made her face tingle.
[ترجمه سجاد] هوای سرد صورتش را به سوزش انداخت
|
[ترجمه گوگل]هوای سرد صورتش را گزگز می کرد [ترجمه ترگمان]هوای سرد صورتش را به خارش انداخت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. I tingle where I sat in the nettles.
[ترجمه سجاد] من در بوته های خار نشسته بودم که به خارش افتادم
|
[ترجمه گوگل]جایی که نشسته ام در گزنه گزگز می کنم [ترجمه ترگمان]در جایی که در خار بوته های خار نشسته بودم، به خارش افتاده بودم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The slap she gave him made his cheek tingle.
[ترجمه سجاد] سیلی او گونه اش را به سوزش انداخت
|
[ترجمه گوگل]سیلی که به او زد باعث شد گونه اش گزگز شود [ترجمه ترگمان]سیلی از سیلی او را به خارش انداخت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. When I look over and see Terry I tingle all over.
[ترجمه گوگل]وقتی به آن طرف نگاه می کنم و تری را می بینم همه جا گزگز می کنم [ترجمه ترگمان]وقتی به این طرف و آن طرف نگاه می کنم و به تری نگاه می کنم، همه چیز را حس می کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. There's a slight tingle in my wrists.
[ترجمه گوگل]یک سوزن خفیف در مچ دستم وجود دارد [ترجمه ترگمان]یک سوزش خفیفی در مچ دستانم وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Her whole body seemed to tingle with expectation.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید تمام بدنش از انتظار می سوزد [ترجمه ترگمان]به نظر می رسید تمام بدنش در انتظارش بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. I feel excited and I tingle everywhere.
[ترجمه گوگل]احساس هیجان می کنم و همه جا گزگز می کنم [ترجمه ترگمان]احساس هیجان می کنم و همه جا احساس خارش می کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The tingle from the retinol is mild; my skin just felt a little warm.
[ترجمه گوگل]سوزن سوزن شدن از رتینول خفیف است فقط پوستم کمی گرم شد [ترجمه ترگمان]خارش هوا ملایم است، پوستم کمی گرم شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Her feet still hurt and she felt the tingle of cramp in her right arm where Jane's head rested heavily.
[ترجمه گوگل]پاهایش هنوز درد میکرد و سوزن سوزن شدن گرفتگی را در بازوی راستش احساس کرد، جایی که سر جین به شدت تکیه داده بود [ترجمه ترگمان]پاهایش هنوز درد می کرد و سوزش بازوی راستش را که سر جین سنگینی می کرد احساس کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Sometimes my lips or fingers feel numb or tingle for no reason.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات لب ها یا انگشتانم بی دلیل احساس بی حسی یا گزگز می کنند [ترجمه ترگمان]گاهی لب ها و انگشتانم حس بی حس یا tingle را بی دلیل حس می کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. A tingle of fear mixed with excitement came over me.
[ترجمه گوگل]لرزه ای از ترس آمیخته با هیجان مرا فرا گرفت [ترجمه ترگمان]ترس و وحشت وجودم را فرا گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. There is a tingle in the woods around these trees, a frisson of excitement and danger.
[ترجمه گوگل]در جنگل های اطراف این درختان صدایی از هیجان و خطر وجود دارد [ترجمه ترگمان]در جنگل اطراف این درخت ها، موجی از هیجان و خطر وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Your mouth will tingle, all of your tongue will indeed, as the principle declares, be engaged.
[ترجمه فاطمه عبدی] دهنت به سوزش میفته، در واقع همونطور که رئیس میگه کل زبونت درگیر میشه.
|
[ترجمه گوگل]همانطور که اصل بیان می کند، دهان شما گزگز خواهد شد، تمام زبان شما در واقع درگیر خواهد شد [ترجمه ترگمان]دهان تو مور مور خواهد شد، هر یک از زبان شما، همان طور که اصل اعلام می کند، درگیر خواهد شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. She felt the tingle in her hands.
[ترجمه گوگل]سوزن سوزن شدن را در دستانش احساس کرد [ترجمه ترگمان]احساس سوزش در دست هایش کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• light prickling sensation vibrate; feel a light prickling sensation when a part of your body tingles, you feel a slight prickling feeling there. if you tingle with excitement or shock, you feel it very strongly.
پیشنهاد کاربران
Tingle down the spine بسیار هیجان زده ( از روی شادی )
حسی رو بشدت احساس کردن مثل حس هیجان شدیدی بهش دست داد= tingling with excitement
احساس سوزن سوزن شدن در روی پوست
to have a feeling as if a lot of sharp points are being put quickly and lightly into your body این کلمه در هیچ دیکشنری انگلیسی به انگلیسی، معنی صدا و طنین نداره و در دیکشنری های انگلیسی به فارسی احتمالا با tinkle اشتباه گرفته شده.