tingle

/ˈtɪŋɡl̩//ˈtɪŋɡl̩/

معنی: صدا، حس خارش، حس خارش یا سوزش داشتن
معانی دیگر: (در اثر سیلی یا ضربه یا سرما یا هیجان و غیره) جز جز کردن، مورمور کردن یا شدن، به سوزش آوردن یا آمدن، صدا کردن، طنین انداختن، سوزش کردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: tingles, tingling, tingled
(1) تعریف: to feel a prickling or stinging sensation, esp. on the skin.
مشابه: crawl, creep, itch, prickle, smart, sting, tickle, vibrate

(2) تعریف: to cause or produce this sensation.
مشابه: prickle, smart, sting, tickle

- The shaving lotion tingles.
[ترجمه گوگل] لوسیون اصلاح گزگز می کند
[ترجمه ترگمان] از lotion shaving استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: tinglingly (adv.), tingler (n.)
(1) تعریف: a prickling or stinging sensation, esp. on the skin.
مترادف: itch, prickle, sting
مشابه: pins and needles, smart, thrill, tickle

(2) تعریف: the production of this sensation, as by cold, excitement, or the like.
مترادف: thrill
مشابه: flutter, sting, throb

جمله های نمونه

1. the cold made my cheeks tingle
سرما گونه هایم را به سوزش آورد.

2. The cold air made her face tingle.
[ترجمه سجاد] هوای سرد صورتش را به سوزش انداخت
|
[ترجمه گوگل]هوای سرد صورتش را گزگز می کرد
[ترجمه ترگمان]هوای سرد صورتش را به خارش انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I tingle where I sat in the nettles.
[ترجمه سجاد] من در بوته های خار نشسته بودم که به خارش افتادم
|
[ترجمه گوگل]جایی که نشسته ام در گزنه گزگز می کنم
[ترجمه ترگمان]در جایی که در خار بوته های خار نشسته بودم، به خارش افتاده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The slap she gave him made his cheek tingle.
[ترجمه سجاد] سیلی او گونه اش را به سوزش انداخت
|
[ترجمه گوگل]سیلی که به او زد باعث شد گونه اش گزگز شود
[ترجمه ترگمان]سیلی از سیلی او را به خارش انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. When I look over and see Terry I tingle all over.
[ترجمه گوگل]وقتی به آن طرف نگاه می کنم و تری را می بینم همه جا گزگز می کنم
[ترجمه ترگمان]وقتی به این طرف و آن طرف نگاه می کنم و به تری نگاه می کنم، همه چیز را حس می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There's a slight tingle in my wrists.
[ترجمه گوگل]یک سوزن خفیف در مچ دستم وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک سوزش خفیفی در مچ دستانم وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her whole body seemed to tingle with expectation.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید تمام بدنش از انتظار می سوزد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید تمام بدنش در انتظارش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I feel excited and I tingle everywhere.
[ترجمه گوگل]احساس هیجان می کنم و همه جا گزگز می کنم
[ترجمه ترگمان]احساس هیجان می کنم و همه جا احساس خارش می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The tingle from the retinol is mild; my skin just felt a little warm.
[ترجمه گوگل]سوزن سوزن شدن از رتینول خفیف است فقط پوستم کمی گرم شد
[ترجمه ترگمان]خارش هوا ملایم است، پوستم کمی گرم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her feet still hurt and she felt the tingle of cramp in her right arm where Jane's head rested heavily.
[ترجمه گوگل]پاهایش هنوز درد می‌کرد و سوزن سوزن شدن گرفتگی را در بازوی راستش احساس کرد، جایی که سر جین به شدت تکیه داده بود
[ترجمه ترگمان]پاهایش هنوز درد می کرد و سوزش بازوی راستش را که سر جین سنگینی می کرد احساس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Sometimes my lips or fingers feel numb or tingle for no reason.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات لب ها یا انگشتانم بی دلیل احساس بی حسی یا گزگز می کنند
[ترجمه ترگمان]گاهی لب ها و انگشتانم حس بی حس یا tingle را بی دلیل حس می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A tingle of fear mixed with excitement came over me.
[ترجمه گوگل]لرزه ای از ترس آمیخته با هیجان مرا فرا گرفت
[ترجمه ترگمان]ترس و وحشت وجودم را فرا گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There is a tingle in the woods around these trees, a frisson of excitement and danger.
[ترجمه گوگل]در جنگل های اطراف این درختان صدایی از هیجان و خطر وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در جنگل اطراف این درخت ها، موجی از هیجان و خطر وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Your mouth will tingle, all of your tongue will indeed, as the principle declares, be engaged.
[ترجمه فاطمه عبدی] دهنت به سوزش میفته، در واقع همونطور که رئیس میگه کل زبونت درگیر میشه.
|
[ترجمه گوگل]همانطور که اصل بیان می کند، دهان شما گزگز خواهد شد، تمام زبان شما در واقع درگیر خواهد شد
[ترجمه ترگمان]دهان تو مور مور خواهد شد، هر یک از زبان شما، همان طور که اصل اعلام می کند، درگیر خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She felt the tingle in her hands.
[ترجمه گوگل]سوزن سوزن شدن را در دستانش احساس کرد
[ترجمه ترگمان]احساس سوزش در دست هایش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

صدا (اسم)
report, bruit, vocal, throat, call, tone, noise, sound, vocation, roar, yell, voice, calling, phoneme, phone, tonicity, sonance, tingle

حس خارش (اسم)
tingle

حس خارش یا سوزش داشتن (فعل)
tingle

انگلیسی به انگلیسی

• light prickling sensation
vibrate; feel a light prickling sensation
when a part of your body tingles, you feel a slight prickling feeling there.
if you tingle with excitement or shock, you feel it very strongly.

پیشنهاد کاربران

Tingle down the spine بسیار هیجان زده ( از روی شادی )
حسی رو بشدت احساس کردن
مثل حس هیجان شدیدی بهش دست داد=
tingling with excitement
احساس سوزن سوزن شدن در روی پوست
to have a feeling as if a lot of sharp points are being put quickly and lightly into your body
این کلمه در هیچ دیکشنری انگلیسی به انگلیسی، معنی صدا و طنین نداره و در دیکشنری های انگلیسی به فارسی احتمالا با tinkle اشتباه گرفته شده.
مور مور ( به شکلی لذت بخش )
Spine_tingling
مور مور شدن
گزگز به وجود آمده از ای اس ام آر
گزگز، گزگز کردن
مور مور شدن -

بپرس