thwart

/ˈθwɔːrt//θwɔːt/

معنی: کج، اریب، کج خلق، انسداداریب، عقیم گذاردن، بی نتیجه گذاردن، حائل کردن، در سرتاسر ادامه دادن یا کشیدن، خنثی نمودن، خنثی کردن، مخالفت کردن با
معانی دیگر: ممانعت کردن، (سر راه کسی) مانع گذاشتن، مخالفت کردن، میانبر، (مهجور) رجوع شود به: pervese، (قدیمی) رجوع شود به: athwart، در سرتاسر چیزی ادامه دادن یا کشیدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: thwarts, thwarting, thwarted
• : تعریف: to hinder, oppose, or frustrate.
مترادف: foil, frustrate, hinder, impede
متضاد: facilitate
مشابه: balk, bilk, block, contravene, defeat, delay, detain, disappoint, hamper, hogtie, nip, obstruct, oppose, prevent, short-circuit, stop, trip, undercut

- Road blocks thwarted their plan to escape.
[ترجمه گوگل] بلوک های جاده نقشه آنها را برای فرار خنثی کرد
[ترجمه ترگمان] مسدود کردن بلوک ها طرح فرار آن ها را خنثی کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His own shortcomings are thwarting him.
[ترجمه گوگل] کاستی های خودش او را خنثی می کند
[ترجمه ترگمان] نقایص و کاستی های خود او او را خنثی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: a seat set crosswise in a small boat, esp. for an oarsman.

(2) تعریف: a crosswise brace, as in a canoe.
مشابه: brace
صفت ( adjective )
مشتقات: thwartedly (adv.)
(1) تعریف: in or going in a crosswise direction; transverse.
مترادف: transverse, traverse
مشابه: cross, kitty-cornered

(2) تعریف: crossing one's purposes; adverse or perverse.
مترادف: adverse, counter
مشابه: contrary, opposed, perverse

جمله های نمونه

1. he did not dare to thwart the whims of the king
او جرات نکرد که با هوس های سلطان مخالفت کند.

2. all the priests in the world have not been able to thwart lovers
همه ی کشیش های دنیا هم نتوانسته اند جلو عشاق را بگیرند.

3. We must thwart his malevolent schemes.
[ترجمه گوگل]ما باید نقشه های بدخواهانه او را خنثی کنیم
[ترجمه ترگمان] ما باید برنامه های شیطانی اون رو خنثی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The accounting firm deliberately destroyed documents to thwart government investigators.
[ترجمه گوگل]این شرکت حسابداری به عمد اسناد را نابود کرد تا بازرسان دولتی را خنثی کند
[ترجمه ترگمان]این شرکت حسابداری عمدا اسناد را برای خنثی کردن بازرسان دولتی از بین برده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Congressional Republicans have made clear their intention to thwart these efforts.
[ترجمه گوگل]جمهوری خواهان کنگره قصد خود را برای خنثی کردن این تلاش ها به وضوح اعلام کرده اند
[ترجمه ترگمان]جمهوریخواهان کنگره قصد خود را برای خنثی کردن این تلاش ها مشخص کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Harry knew now that nothing could thwart his plans.
[ترجمه گوگل]هری اکنون می دانست که هیچ چیز نمی تواند نقشه های او را خنثی کند
[ترجمه ترگمان]هری می دانست که هیچ چیز نمی تواند نقشه او را خنثی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Our course must thwart those designs.
[ترجمه گوگل]دوره ما باید این طرح ها را خنثی کند
[ترجمه ترگمان]البته ما باید این طرح ها را خنثی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Paper and blister secure costly tube To thwart shoplifting of a small but expensive tube of over-the-counter medicine, a pharmaceutical company has turned to a paper-and-blister combination package.
[ترجمه گوگل]لوله گران قیمت ایمن کاغذ و تاول یک شرکت داروسازی برای خنثی کردن دزدی از یک لوله کوچک اما گران قیمت داروی بدون نسخه، به بسته بندی ترکیبی کاغذ و تاول روی آورده است
[ترجمه ترگمان]کاغذ و ابزار محکم و گران قیمت برای جلوگیری از بلندکردن اجناس از جنس یک لوله کوچک اما پر هزینه از دارو - یک شرکت داروسازی تبدیل به بسته ترکیبی paper - and شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But is their increasingly fervent devotion enough to thwart the spread of a sparer and more businesslike style of punctuation, from which apostrophes will be omitted?
[ترجمه گوگل]اما آیا فداکاری پرشور فزاینده آنها برای ممانعت از گسترش سبک نقطه گذاری کم و تجاری تر که از آن حروف نویسی حذف می شود کافی است؟
[ترجمه ترگمان]اما وفاداری شدید آن ها به اندازه کافی برای خنثی کردن گسترش یک سبک sparer و سبک businesslike of که از آن حذف خواهد شد، کافی است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. God knew that he had never wished to thwart her in anything!
[ترجمه گوگل]خدا می دانست که هرگز نمی خواست او را در هیچ کاری خنثی کند!
[ترجمه ترگمان]خدا می داند که هرگز نخواسته بود او را به هر کاری خنثی کند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He accused Kremlin hawks of a conspiracy to keep the war going to bolster their own power and thwart his ambitions.
[ترجمه گوگل]او شاهین های کرملین را به توطئه ای برای ادامه جنگ برای تقویت قدرت خود و خنثی کردن جاه طلبی های او متهم کرد
[ترجمه ترگمان]او hawks کرملین را به توطئه برای ادامه جنگ متهم کرد تا قدرت خود را تقویت کرده و جاه طلبی های او را خنثی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Just as urgently, the Putin government is trying to thwart him.
[ترجمه گوگل]به همان اندازه فوری، دولت پوتین در تلاش است تا او را خنثی کند
[ترجمه ترگمان]با این وجود، دولت پوتین در تلاش است تا او را خنثی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It would have to reach 44 95 or less to thwart the Lockheed Martin-Loral combination.
[ترجمه گوگل]برای خنثی کردن ترکیب لاکهید مارتین-لورال باید به 44 95 یا کمتر برسد
[ترجمه ترگمان]لازم به ذکر است که برای خنثی کردن لاکهید مارتین - Loral، باید به ۴۴ درصد یا کم تر برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. For all these years we had this huge military alliance designed to thwart the dreaded Commies.
[ترجمه گوگل]در تمام این سال‌ها، ما این اتحاد نظامی عظیم را برای خنثی کردن کمسیون‌های مخوف طراحی کرده بودیم
[ترجمه ترگمان]برای تمام این سال ها، ما این اتحاد نظامی عظیم را داشتیم که برای خنثی کردن the ترسناک طراحی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کج (اسم)
thwart, slant, cater corner

اریب (صفت)
thwart, diagonal, oblique, skew, slant, cater-cornered, skewed, sidled, kitty-cornered

کج خلق (صفت)
morose, sullen, petulant, acidulous, testy, irritable, crabbed, peevish, thwart, fractious, tedious, querulous, techy, snappish, hoity-toity, waspish, snarly, splenetic, tetchy

انسداداریب (صفت)
thwart

عقیم گذاردن (فعل)
thwart, frustrate, narrow down

بی نتیجه گذاردن (فعل)
thwart

حائل کردن (فعل)
thwart

در سرتاسر ادامه دادن یا کشیدن (فعل)
thwart

خنثی نمودن (فعل)
nullify, cancel, annihilate, thwart, neutralize, negate, frustrate

خنثی کردن (فعل)
negative, annul, nullify, cancel, undo, stultify, neuter, thwart, neutralize, negate, frustrate, counteract, foil, offset, counterbalance, countervail, discomfit

مخالفت کردن با (فعل)
resist, disagree, thwart, buck, oppugn

انگلیسی به انگلیسی

• act of prevention or frustration; seat across a boat used by an oarsman
frustrate, foil, prevent, impede
diagonal, slanted, sloped
if you thwart someone or thwart their plans, you prevent them from doing or getting what they want; a formal word.

پیشنهاد کاربران

مانع شدن از اتفاق افتادن چیزی
مترادف هم میشه گفت
Prevent, stop, deprive, impede
all the priests in the world have not been able to thwart lovers
همه ی کشیش های دنیا هم نتوانسته اند جلو عشاق را بگیرند
جلوگیری کردن
در نطفه خفه کردن
نقش بر آب کردن
خنثی و بی اثر کردن
جلوگیری و ممانعت کردن یا سنگ اندازی کردن
✅عقیم گذاردن، بی نتیجه گذاردن، خنثی نمودن، خنثی کردن
✅ممانعت کردن، ( سر راه کسی ) مانع گذاشتن
. e. g
In January 2016, the Deputy Crown Prince of Saudi Arabia, Mohammad bin Salman Al Saud, announced he was considering listing shares of the state - owned company, and selling around 5% of them in order to build a large sovereign wealth fund.
...
[مشاهده متن کامل]

On 26 April 2017, Saudi security forces thwarted an attempted attack on an Aramco oil distribution center involving an unmanned boat from Yemen

سنگ اندازی
thwart ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: نیمکت قایق
تعریف: هر یک از تخته های عرضی در سازة قایق که می توان بر روی آنها نشست
بی نتیجه کردن یا شدن یا ماندن/ ناکام کردن یا شدن
konev's dream of conquering berlin had been thwarted
رویای کونف برای فتح برلین بی نتیجه ماند
prevent
جای پارو زننده در قایق
به در بسته خوردن
مشکل تراشی کردن
ناکام شدن یا کردن
to oppose successfully : defeat the hopes or aspirations of ( ibid )
کنسل کردن
متوقف کردن
با مشکل مواجه کردن
نافرجام
چوب لای چرخ . . . گذاشتن
بازداشتن کسی از انجام کاری
ممانعت ایجاد کردن و مخالفت کردن
خنثی و بی نتیجه کردن
درسرتاسر
نقش بر آب کردن
thwart
فعل:
prevent ( someone ) from accomplishing something. جلوگیری از ( کسی ) از انجام کاری.
"he never did anything to thwart his father"
اسم:
a structural crosspiece forming a seat for a rower in a boat. جاییکه برای نشستن پاروزن در قایق ( بویژه قایق های پارویی ) ساخته شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

قید و حرف اضافه:
from one side to another side of; across. از یک طرف به طرف دیگر؛ در سراسر
"a pink - tinged cloud spread thwart the shore"
athwart
حرف اضافه:
from side to side of; across. از طرفی به طرفی؛ در سراسر
"a counter was placed athwart the entrance"
in opposition to; counter to. برخلاف. مقابله با
"these statistics run sharply athwart conventional presumptions"
قید:
across from side to side; transversely. از طرف به طرف دیگر؛ عرضی
"one table running athwart was all the room would hold"
so as to be perverse or contradictory. منحرف و یا متناقض باشد.
"our words ran athwart and we ended up at cross purposes"

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس