معنی: بنابر این، پس، چنان، چنین، این طور، بدین گونه، بدینسان، بدین معنی که، از این قرارمعانی دیگر: بدین طریق، بدین نحو، این جور، در نتیجه، بدین ترتیب، از اینرو، مثلا
• (1)تعریف: in this way. • مترادف: so • مشابه: likewise
- Turn your head thus.
[ترجمه Kian] سر خود را اینچنین برگردان
|
[ترجمه محمد سنا] بنا بر این سر خود را برگردان
|
[ترجمه گوگل] به این ترتیب سر خود را بچرخانید [ترجمه ترگمان] سر خود را به این ترتیب برگردان [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: for this reason; consequently; therefore. • مترادف: consequently, hence, so, therefore • مشابه: accordingly, ergo, hereat, then, thence
- We had no heat, and thus we were cold this winter.
[ترجمه Aydin Jz] ما گرم کننده نداشتیم بنابراین این زمستونو سرما کشیدیم
|
[ترجمه محمد سنا احمدی] ما این زمستونو بخاری نداشتیم بنابر این این زمتون یخ زدیم
|
[ترجمه گوگل] گرما نداشتیم و به همین دلیل زمستان امسال سرد بودیم [ترجمه ترگمان] ما در این زمستان هوا گرم نبود و بنابراین ما این زمستان سرد بودیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3)تعریف: to a given degree or extent. • مترادف: so
- thus far
[ترجمه خیخی] تا پس 😂
|
[ترجمه نغژکهزمغسکه] تا آنجا ( برای مثال thus far I remember )
3. the information thus collected was printed in newspapers
اطلاعاتی که از این راه به دست آمده بود در روزنامه ها چاپ شد.
4. fate had ordained thus
سرنوشت چنین مقدر کرده بود.
5. i was hoping thus to fillip his spirits
امیدوار بودم بدین وسیله روحیه ی او را تشجیع کنم.
6. people are ungrateful; thus a man i know was kicked out of the house by his own children
مردم نمک نشناس هستند; مثلا مردی را می شناسم که فرزندان خودش او را از خانه بیرون کرده اند.
7. so far (or thus far)
تا حال،تا اینجا،تا این میزان،تاکنون
8. she described the situation thus . . .
وضعیت را این جور توصیف کرد . . .
9. he was sick and old and thus incapable of climbing that mountain
او بیمار و پیر بود و بنابراین نمی توانست از آن کوه بالا برود.
10. you visit but play coy / thus tantalizing me by feeding the flames of your desirability
دیدار می نمایی و پرهیز می کنی /بازار خویش و آتش ما تیز می کنی
11. Thus the question was finally settled.
[ترجمه خیخی] بنابراین این سوال بالاخره حل شد
|
[ترجمه گوگل]بنابراین در نهایت این سوال حل شد [ترجمه ترگمان]پس این سوال بالاخره حل شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Thus it came about that, after many years as an interior designer and antiques dealer, he combined both businesses.
[ترجمه گوگل]به این ترتیب، پس از سالها بهعنوان یک طراح داخلی و فروشنده عتیقهجات، او هر دو تجارت را با هم ترکیب کرد [ترجمه ترگمان]بنابراین، پس از سال ها به عنوان یک طراح داخلی و تاجر antiques، او هر دو کسب و کارها را با هم ترکیب کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. to speak thus of her benefactor.
[ترجمه گوگل]اینطور از نیکوکارش صحبت کند [ترجمه ترگمان]تا از ولی نعمت خود سخن بگوید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Joseph was able to grease a few palms, thus helping his brother to escape.
[ترجمه گوگل]یوسف توانست چند کف دست را چرب کند و بدین ترتیب به برادرش کمک کرد تا فرار کند [ترجمه ترگمان]ژوزف می توانست چند نخل را روغن بزند و در نتیجه به برادرش کمک کند که فرار کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Her political career thus far had remained unblemished.
[ترجمه گوگل]فعالیت سیاسی او تاکنون بینقص مانده بود [ترجمه ترگمان]شغل سیاسی او تا به حال دست نخورده باقی مانده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. Italy had thus practically declared her independence.
[ترجمه گوگل]بدین ترتیب ایتالیا عملاً استقلال خود را اعلام کرده بود [ترجمه ترگمان]ایتالیا عملا استقلال خود را اعلام کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. Words thus strung together fall on the ears like music.
[ترجمه گوگل]کلماتی که به این ترتیب به هم چسبانده شده اند مانند موسیقی بر گوش می افتند [ترجمه ترگمان]کلمات مثل موسیقی در گوش یکدیگر فرو می ریختند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
بنابراین (قید)
accordingly, so, therefore, thus, hence, ergo, thereupon, insomuch
پس (قید)
back, so, thus, ergo, forth, again, then, afterwards
چنان (قید)
so, thus, such
چنین (قید)
so, thus, likewise, such, sic
این طور (قید)
so, thus, such
بدین گونه (قید)
thus
بدینسان (قید)
thus
بدین معنی که (قید)
thus
از این قرار (قید)
thus
تخصصی
[ریاضیات] به این ترتیب، بنابراین، به این معنی که، پس، مثلا
انگلیسی به انگلیسی
• therefore, so you use thus to introduce the consequence or conclusion of something that you have just said; a formal word. if you say that something is thus or happens thus, you mean that it is or happens in the way you are describing; a formal word.
پیشنهاد کاربران
5 تا کلمه می گویم تقریبا همشون یک معنی می دهند و همگی هم قید هستند Therefore So Hence Then ( به جز معانی "سپس"، "آنگاه"، "در آن زمان" معنی بنابراین ( So ) نیز می دهد ) Thus همگی معنی بنابراین، در نتیجه، نتیجتاً، از این رو، بدین ترتیب می دهند
therefor or so =بنابراین
به مثابه
به این ترتیب مثال: She didn't feel well and thus decided to stay home. او حال خوبی نداشت و بنابراین تصمیم گرفت خانه بماند.
این واژه همیشه به معنای ( بنابراین ) نیست ⭕️ The� judge� expressed� it� thus: Our �obligation �is to �discover� the� truth قاضی این گونه بیان کرد: �وظیفه ما کشف حقیقت است�. This detergent is highly concentrated and thus you will need to dilute it. ... [مشاهده متن کامل]
این ماده شوینده بسیار غلیظ است و بنابراین باید آن را رقیق کنید ❎ در جمله اول thus ( این گونه ) و در جمله دوم ( بنابراین ) معنی شده است .
thus: بنابر این
بنابراین در کل واژگانی که چنین معنی ای میدهند 👇 so therefore thus accordingly hence ergo thereupon insomuch
سلام و درود در موافقت با توصیه دوست گرامی آقای سعید سخاوتیان که بجا فرمودند عرض میکنم که بجز تاثیر نیکوی دلگرم شدن مترجم و خشنودی او از زحمت و زمانی که صرف کرده است، نکته دیگری هم در این لایک کردن نهفته است که بد نیست به آن توجه کنیم ... [مشاهده متن کامل]
تعداد لایک بر هر معادل بشکلی نشان دهنده میزان و و مقبولیت و اعتبار آن معادل است و نیز نشان میدهد آن معادل توانایی چفت شدن در متون بیشتری را دارد این موضوع بسیار به مترجم کمک میکند با احترام
no you should do it like me , thus نه باید مثل من انجامش بدی ، اینجوری
as such
از این رو
چونکه هر2زبان هندواُروپایی هستندبرابرِ این واژه - پس - می باشد
بدین ترتیب
therefore So
بدین قرار
1. در نتیجه ، بنابراین ، as a result of sth , therefore , hence 2. این چنین ، like this , in this way
در نتیجه این.
به همین دلیل، از این رو، رو این حساب
لذا
1. بنابراین 2. بدین گونه
متعاقباً، متعاقب آن، در نتیجه، ماحصل ( آن ) ، بدین سان، بدین ترتیب