this

/ˈðɪs//ðɪs/

معنی: این
معانی دیگر: این (جمع آن: these)، به این -، این قدر-، (عامیانه) یک، -ی، صورت جمع ان these است

بررسی کلمه

ضمیر ( pronoun )
حالات: these
(1) تعریف: the person, thing, or matter mentioned, understood, or at hand.

- Let's discuss this.
[ترجمه Diana.z] بیایید در این مورد بحث کنیم.
|
[ترجمه fattane] بیایید در این مورد بحث کنیم
|
[ترجمه گوگل] بیایید در این مورد بحث کنیم
[ترجمه ترگمان] بیا در این مورد بحث کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the person, thing, or matter closer than another in time or space, or the one that is more obvious.
متضاد: that

- You take that over there, and I'll take this.
[ترجمه Aydin] اینو بگیر من اینو برمی دارم
|
[ترجمه R.h] تو اونجا رو بگیرم من هم این رو میگیرم
|
[ترجمه El] شما میبری آن را آنجا و من خواهم برد این را
|
[ترجمه سام] تو اینو ببر اونجا من این را خواهم بر داشت
|
[ترجمه گوگل] تو اونجا رو ببر و من اینو میبرم
[ترجمه ترگمان] اینو بگیر و من اینو بر می دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: the statement or occurrence about to follow.

- Listen to this.
[ترجمه مبینا] به این گوش بده ( کن )
|
[ترجمه Nazi] بهش گوش کن
|
[ترجمه R.H] این رو گوش کن
|
[ترجمه گوگل] به این گوش کن
[ترجمه ترگمان] به این گوش کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
(1) تعریف: used to indicate a person, thing, or matter as mentioned, understood, or at hand.

- This boat is old.
[ترجمه گوگل] این قایق قدیمی است
[ترجمه ترگمان] این کشتی قدیمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: used to indicate a person, thing, or matter as closer than another in time or space, or more obvious.

- That year, our team lost, but we're sure to win this year.
[ترجمه گوگل] آن سال تیم ما شکست خورد، اما مطمئناً امسال برنده خواهیم شد
[ترجمه ترگمان] امسال تیم ما شکست خورد، اما ما مطمئنا امسال برنده خواهیم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Put the box here in this corner.
[ترجمه ایسا] جعبه اینجا هست
|
[ترجمه گوگل] جعبه را اینجا در این گوشه قرار دهید
[ترجمه ترگمان] جعبه رو بذار اینجا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: used to indicate a statement or occurrence about to follow.

- Watch this maneuver.
[ترجمه Matin] این مانور رو نگاه کن
|
[ترجمه گوگل] این مانور را تماشا کنید
[ترجمه ترگمان] این مانور رو ببین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
قید ( adverb )
• : تعریف: to the degree or extent indicated.

- this much more
[ترجمه گوگل] این خیلی بیشتر
[ترجمه ترگمان] بیشتر از این
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- this simple
[ترجمه محمد حسین] این ساده است
|
[ترجمه گوگل] به همین سادگی
[ترجمه ترگمان] این ساده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. this (matter) allows (of) no delay
این کار تاخیر بر نمی دارد.

2. this (world) is a house which will surely crack
این سرایی است که البته خلل خواهد یافت.

3. this act offends against the principle of fairness
این عمل با اصول انصاف تناقض دارد.

4. this act violates the terms of the treaty
این عمل شروط معاهده رانقض می کند.

5. this action was in contravention of the u. n. charter
این عمل خلاف منشور سازمان ملل متحد بود.

6. this actor is now the idol of the young people
این هنرپیشه اکنون معبود جوانان است.

7. this agreement will cement the two nations' friendship forever
این قرار داد دوستی دو ملت را برای همیشه محکم خواهد کرد.

8. this air lock decompresses the air
این هوابند هوا را فشارزدایی می کند.

9. this airline has been bought out by a german company
این خط هوایی توسط یک شرکت آلمانی خریداری شده است.

10. this airplane has a wingspan of thirty meters
بال رس این هواپیما سی متر است.

11. this airplane is powered by four jet engines
چهار موتور جت این هواپیما را به حرکت در می آورد.

12. this airplane will fly to tabriz
این هواپیما به تبریز پرواز خواهد کرد.

13. this alcohol has lost its clarity
این الکل شفافیت خود را از دست داده است.

14. this alloy has complete immunity to rust
این آلیاژ فلزی نسبت به زنگ زدگی کاملا مقاوم است.

15. this amount is insufficient
این مبلغ کافی نیست.

16. this amount will satisfy our needs for now
این مقدار فعلا برای رفع نیازهای ما کافی خواهد بود.

17. this ancient instrument is thought to be the antecedent of the piano
چنین فرض می شود که این ساز باستانی تطور یافته و تبدیل به پیانو شده است.

18. this animal's body is covered with horny plates
تنه ی این جانور از پهنه های شاخی پوشیده است.

19. this animal's usual food
خوراک معمولی این جانور

20. this appel tree is very fertile
این درخت سیب بسیار پر بار است.

21. this architectural style harks back to the time of the ghajars
این سبک معماری یادآور دوران قاجاریه است.

22. this area has a high incidence of disease
شیوع بیماری در این ناحیه زیاد است.

23. this area has been declared a bird sanctuary
این ناحیه به عنوان یک ایمنگاه پرندگان اعلام شده است.

24. this argument savors of cynicism
این استدلال گویای بدبینی است.

25. this article consists of a clear exposition of jung's ideas
این مقاله شرح روشنی از نظریات یونگ را دربر دارد.

26. this article pleases ourselves but no one else
این مقاله به جز ما کسی را دلشاد نمی کند.

27. this artist has a broad range of interests
این هنرمند علایق گسترده ای دارد.

28. this artist is outstanding from many respects
این هنرمند از چند نظر برجسته است.

29. this artist's performance was mediocre
بازی این هنرپیشه تعریفی نداشت.

30. this asfalt needs to be resurfaced
این اسفالت نیاز به روکش تازه دارد.

31. this automobile costs a mint
قیمت این اتومبیل خیلی زیاد است.

32. this autumn, i will go on a trip
این پاییز به سفر خواهم رفت.

33. this axle transfers motion from the motor to the wheels
این محور،حرکت را از موتور به چرخ ها منتقل می کند.

34. this bad-tempered man's sole redeeming quality is his honesty
یگانه خصلت ارزشمند نمای این مرد بدخلق درستکاری اوست.

35. this ball has a potency of being thrown
این گوی را می توان پرتاب کرد.

36. this bank arranges temporary loans, too
این بانک وام موقت هم فراهم می کند.

37. this bank is closed for good
این بانک برای همیشه بسته شده است.

38. this beach is quite dead in wintertime
زمستان ها در این ساحل پرنده ای پر نمی زند.

39. this beam bears all of the roof's weight
این شاه تیر همه ی وزن طاق را نگه می دارد.

40. this beautiful, meowing cat (can be) yours
این گربه ی قشنگ معو کن از آن تو.

41. this bed has four trundles
این تختخواب چهار چرخک دارد.

42. this beer has a harsh taste
این آبجو مزه ی تندی دارد.

43. this beer has been specially brewed
این آبجو به طریق ویژه ای به عمل آمده است.

44. this behavior does not become her
این رفتار زیبنده ی او نیست.

45. this behavior doesn't suit you
این رفتار شایسته ی شما نیست.

46. this behaviour misbecomes you!
این رفتار شایسته ی تو نیست !

47. this belongs to a different class of books
این کتاب از نوع دیگری است.

48. this bench also functions as my bed
این نیمکت برایم کار تختخواب را هم می کند.

49. this bicycle must have come out of the ark
این دوچرخه مال عهد دقیانوس است.

50. this bike is a real beauty
این دوچرخه واقعا عالی است.

51. this bill became the seed of reforms
این لایحه سرچشمه ی اصلاحات شد.

52. this bill must be approved by the parliament
این لایحه باید به تصویب مجلس شورا برسد.

53. this bill will help those who have been sleeping on their rights
این لایحه به کسانی که از حقوق خود استفاده نکرده اند کمک خواهد کرد.

54. this bird has white feathers
این پرنده پرهای سفید دارد.

55. this blanket is cool in summer and warm in winter
این پتو در تابستان خنک و در زمستان گرم است.

56. this blouse is a match for your skirt
این بلوز به دامنت می خورد.

57. this boat can be manned by a small crew
نفرات کمی می توانند این کشتی را به کار بیاندازند.

58. this boat carries only petroleum
این کشتی فقط نفت حمل می کند.

59. this boat has three masts
این کشتی سه دکل دارد.

60. this boat is rigged for dredging
این کشتی برای لایروبی مجهز شده است.

61. this bone serves as an attachment for the muscles of the wing
این استخوان عضلات بال را به هم مرتبط می کند.

62. this book
این کتاب

63. this book belongs to me
این کتاب مال من است.

64. this book contains a narrative account of his travels
این کتاب حاوی شرح داستان واری از سفرهای او است.

65. this book contains contributions by several famous poets
این کتاب حاوی آثار چند شاعر معروف است.

66. this book gave me a whole new perspective on the matter
این کتاب نظر مرا در این مورد عوض کرد.

67. this book has been reprinted without the author's sanction
این کتاب بدون اجازه ی نویسنده تجدید چاپ شده است.

68. this book is a combination of fact and legend
این کتاب ترکیبی از واقعیت و افسانه است.

69. this book is a dandy
این کتاب عالی است.

70. this book is a real humdinger
این کتاب واقعا معرکه است.

مترادف ها

این (ضمير)
which, this

تخصصی

[ریاضیات] به این ترتیب

انگلیسی به انگلیسی

• being recently mentioned; being closer; being about to be said
pronoun used to indicate a specific person or object
so, so much, to such an extent
you use this to refer to a person or thing that has been mentioned, to someone or something that is present, or to something that is happening.
you use this to refer to the present time or the place you are currently in.
you can use this to refer to the next occurrence in the future of a particular day, month, or season.
in informal speech, people use this to introduce a person or thing into a story.
you can also use this when you are indicating the size or shape of something with your hands.
you can refer to a variety of things as this and that.

پیشنهاد کاربران

this یعنی این
این
مثال: This book is very interesting.
این کتاب بسیار جالب است.
this. این
با این وجود ، با این کار
این امر
این موضوع
این عامل
این قضیه
همین
حاضر. مثلا this article مقاله حاضر .
یکی از استفاده های this که spoken است:
به معتی آنقدر قبل از
Good, bad , much میاد و معمولا در جمله های متفی یا سوالی استفاده میشه .
I 've never had this much money before
من هیچوقت قبلا" آنقدر زیاد پول نداشتم .
حرف اشاره مفرد نزدیک this به معنای این
معادل دقیق this در فارسی این است. حرف اشاره this به چیزی، کسی یا اتفاقی در نزدیک، در ساختار مفرد اشاره می کند که معمولا در مقایسه با چیز، کسی یا اتفاقی دیگر است. مثال:
...
[مشاهده متن کامل]

?how much is this sofa ( قیمت این مبل چقدر است؟ )
. this is better, comparing to that ( این در مقایسه با آن، بهتر است. )
منبع: سایت بیاموز

به معنای "یه"
I got this weird feeling یه حس عجیبی داشتم
You are so pretty to be this lonely : برای تنها بودن زیادی خوشگلی ( یه کسی مثل تو که اینقدر زیباست نباید تنها باشه و نمیتونه تنها باشه )
this watch is as expensive as a car
این ساعت هم قیمت یک ماشین است🥁
گاهی لازم است " آن" ترجمه شود
زمانیکه در وسط جمله بیاید، معنی "بویژه" میدهد. مثل:
Winter is quite mild this far south
زمستان خیلی معتدل است بویژه جنوب غربی
بعضی وقتا معنی �زیاد�میده وهم معنیsoهست مثلاً:this crowdedیعنی خیلی شلوغ
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس