اسم ( noun )
• (1) تعریف: a means of trial or of measuring the quality or presence of something.
• مترادف: analysis, trial
• مشابه: attempt, check, criterion, essay, examination, inspection, probe, proof, tryout
• مترادف: analysis, trial
• مشابه: attempt, check, criterion, essay, examination, inspection, probe, proof, tryout
- The doctor ordered some blood tests for the patient.
[ترجمه گوگل] دکتر برای بیمار چند آزمایش خون تجویز کرد
[ترجمه ترگمان] دکتر یه سری آزمایش خون برای بیمار تجویز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دکتر یه سری آزمایش خون برای بیمار تجویز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Tests showed that the water was safe for drinking.
[ترجمه گوگل] آزمایشات نشان داد که آب برای آشامیدن سالم است
[ترجمه ترگمان] آزمایش ها نشان دادند که آب برای نوشیدن ایمن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آزمایش ها نشان دادند که آب برای نوشیدن ایمن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a formal examination to determine someone's knowledge or competency.
• مترادف: examination
• مشابه: assessment, comprehensive, final, midterm, prelim, quiz
• مترادف: examination
• مشابه: assessment, comprehensive, final, midterm, prelim, quiz
- The test will cover the first six chapters of the textbook.
[ترجمه گوگل] این آزمون شامل شش فصل اول کتاب درسی خواهد بود
[ترجمه ترگمان] این آزمایش شش فصل اول کتاب درسی را پوشش خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این آزمایش شش فصل اول کتاب درسی را پوشش خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I hope he passes his driver's test tomorrow; he failed it the first time he took it.
[ترجمه گوگل] امیدوارم فردا در آزمون رانندگیش قبول شود اولین باری که آن را گرفت شکست خورد
[ترجمه ترگمان] امیدوارم فردا امتحان راننده را رد کند؛ اولین باری که آن را گرفت شکست خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] امیدوارم فردا امتحان راننده را رد کند؛ اولین باری که آن را گرفت شکست خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- How many questions were on the test?
[ترجمه دلناز فرهمند] چند سوال در امتحان وجود دارد؟|
[ترجمه گوگل] چند سوال در آزمون بود؟[ترجمه ترگمان] چند تا سوال در آزمون بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The test was on the causes of the Civil War.
[ترجمه گوگل] این آزمایش در مورد علل جنگ داخلی بود
[ترجمه ترگمان] این آزمایش بر پایه علل جنگ داخلی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این آزمایش بر پایه علل جنگ داخلی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: tests, testing, tested
حالات: tests, testing, tested
• (1) تعریف: to subject to a trial in order to measure the quality or presence of.
• مترادف: analyze, assay, evaluate, examine, investigate, probe
• مشابه: appraise, assess, essay, inspect, proof, quiz, scrutinize, try, try out
• مترادف: analyze, assay, evaluate, examine, investigate, probe
• مشابه: appraise, assess, essay, inspect, proof, quiz, scrutinize, try, try out
- The eye doctor tested my vision.
[ترجمه گوگل] چشم پزشک بینایی من را آزمایش کرد
[ترجمه ترگمان] پزشک چشم دید من را آزمایش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پزشک چشم دید من را آزمایش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She was ready to test her hypothesis.
[ترجمه گوگل] او آماده بود تا فرضیه خود را آزمایش کند
[ترجمه ترگمان] آماده بود که hypothesis را آزمایش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آماده بود که hypothesis را آزمایش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The geologists tested the rock samples for evidence of certain microorganisms.
[ترجمه گوگل] زمین شناسان نمونه های سنگ را برای شواهدی از میکروارگانیسم های خاص آزمایش کردند
[ترجمه ترگمان] زمین شناسان نمونه های سنگ را برای نشان دادن ارگانیسم های خاص مورد آزمایش قرار دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] زمین شناسان نمونه های سنگ را برای نشان دادن ارگانیسم های خاص مورد آزمایش قرار دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to subject to an examination in order to evaluate knowledge or competency.
- The students will be tested on their fluency in the Russian language before being admitted to the overseas program.
[ترجمه گوگل] دانش آموزان قبل از پذیرش در برنامه خارج از کشور از نظر تسلط به زبان روسی مورد آزمایش قرار می گیرند
[ترجمه ترگمان] پیش از پذیرش این برنامه در خارج از کشور، دانش آموزان براساس شیوایی خود در زبان روسی مورد آزمایش قرار خواهند گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پیش از پذیرش این برنامه در خارج از کشور، دانش آموزان براساس شیوایی خود در زبان روسی مورد آزمایش قرار خواهند گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her piano teacher frequently tests her on her scales.
[ترجمه M] معلم پیانواش او ( دانش آموز ) را با معیار های خود بارها محک زد|
[ترجمه گوگل] معلم پیانوی او مرتباً او را روی ترازوی خود آزمایش می کند[ترجمه ترگمان] معلم پیانو او بارها او را در مقیاس ها تست می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: testable (adj.), testability (n.)
مشتقات: testable (adj.), testability (n.)
• (1) تعریف: to undergo an examination, or receive a specified result from an evaluation or analysis.
- The students are studying hard now because they are all testing next week.
[ترجمه گوگل] دانش آموزان در حال حاضر به سختی درس می خوانند زیرا همه آنها هفته آینده امتحان می دهند
[ترجمه ترگمان] دانش آموزان اکنون سخت درس می خوانند چون همه آن ها هفته آینده تست می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دانش آموزان اکنون سخت درس می خوانند چون همه آن ها هفته آینده تست می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Fortunately, she tested negative for the disease.
[ترجمه گوگل] خوشبختانه آزمایش این بیماری منفی شد
[ترجمه ترگمان] خوشبختانه او آزمایش منفی برای این بیماری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] خوشبختانه او آزمایش منفی برای این بیماری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to be graded or scored as to one's ability.
• مشابه: perform, score
• مشابه: perform, score
- The teacher was proud that his students tested well on the state exam.
[ترجمه گوگل] معلم به این افتخار می کرد که دانش آموزانش در آزمون دولتی خوب امتحان می دادند
[ترجمه ترگمان] معلم مغرور بود که دانش آموزانش موفق به امتحان در امتحان دولتی شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] معلم مغرور بود که دانش آموزانش موفق به امتحان در امتحان دولتی شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to administer a test or examination in order to diagnose, evaluate, or discover the presence of something (fol. by "for").
• مشابه: investigate, probe
• مشابه: investigate, probe
- The clinic tests for tuberculosis.
[ترجمه گوگل] آزمایشات کلینیک برای سل
[ترجمه ترگمان] کلینیک برای بیماری سل آزمایش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] کلینیک برای بیماری سل آزمایش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: the hard, protective outer covering of certain invertebrates.