اسم ( noun )
مشتقات: tenurial (adj.), tenurially (adv.)
مشتقات: tenurial (adj.), tenurially (adv.)
• (1) تعریف: the fact, right, or condition of holding or possessing something, such as property or a position.
• مترادف: holding, possession
• مشابه: occupation, retention, tenancy, title
• مترادف: holding, possession
• مشابه: occupation, retention, tenancy, title
• (2) تعریف: the period of holding or possessing something.
• مترادف: term
• مشابه: administration, incumbency, reign, rule, tenancy, time
• مترادف: term
• مشابه: administration, incumbency, reign, rule, tenancy, time
- He felt he had accomplished a lot during his tenure as chairman of the committee.
[ترجمه گوگل] او احساس می کرد که در دوران تصدی خود به عنوان رئیس کمیته دستاوردهای زیادی داشته است
[ترجمه ترگمان] او احساس می کرد که در طول مدت تصدی خود به عنوان رئیس این کمیته، کاره ای زیادی انجام داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او احساس می کرد که در طول مدت تصدی خود به عنوان رئیس این کمیته، کاره ای زیادی انجام داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: the status or fact of being employed on a permanent basis in a position.
- Now that she has tenure as a professor, the pressure to write and publish is not quite so severe.
[ترجمه گوگل] اکنون که او به عنوان استاد تصدی می کند، فشار برای نوشتن و انتشار چندان شدید نیست
[ترجمه ترگمان] اکنون که او به عنوان یک استاد بازنشسته شده است، فشار برای نوشتن و انتشار خیلی شدید نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اکنون که او به عنوان یک استاد بازنشسته شده است، فشار برای نوشتن و انتشار خیلی شدید نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید