talking to

/ˈtɔːkɪŋtuː//ˈtɔːkɪŋtuː/

معنی: نصیحت، اخطار، تنبیه، توبیخ، سرزنش رسمی
معانی دیگر: (عامیانه) سرزنش، خرده گیری، تنبیه شفاهی، توبی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: talking--tos
• : تعریف: (informal) a scolding; reproof.

جمله های نمونه

1. It's no use talking to him: he's completelyinfatuated.
[ترجمه مریم سالک زمانی] بدجوری واله و شیدا شده است، گوشش به هیچ حرفی بدهکار نیست.
|
[ترجمه گوگل]صحبت کردن با او فایده ای ندارد: او کاملا شیفته است
[ترجمه ترگمان]حرف زدن با او فایده ای ندارد؛ او completelyinfatuated است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I was talking to a woman I met on the flight.
[ترجمه گوگل]داشتم با زنی صحبت می کردم که در پرواز با او آشنا شدم
[ترجمه ترگمان]داشتم با زنی که توی پرواز باه اش آشنا شدم حرف می زدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The senator worked hard, always talking to his constituents and hearing their problems.
[ترجمه گوگل]این سناتور سخت کار می کرد و همیشه با رای دهندگان خود صحبت می کرد و مشکلات آنها را می شنید
[ترجمه ترگمان]سناتور سخت کار می کرد، همیشه با رای دهندگان صحبت می کرد و مشکلات آن ها را می شنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I soon got talking to my fellow passengers.
[ترجمه گوگل]خیلی زود با همسفرانم صحبت کردم
[ترجمه ترگمان]خیلی زود با fellow صحبت کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I really enjoy talking to you.
[ترجمه مریم سالک زمانی] مصاحبت با شما واقعا لذتبخش است
|
[ترجمه گوگل]من واقعا از صحبت کردن با شما لذت می برم
[ترجمه ترگمان] واقعا از حرف زدن با تو لذت می برم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I was just talking to Jan, when Dave cut in .
[ترجمه گوگل]تازه داشتم با جان صحبت می کردم که دیو وارد شد
[ترجمه ترگمان]داشتم با جان حرف می زدم که دیو وارد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The assistant carried on talking to his mate, name-dropping all the famous riders he knew.
[ترجمه گوگل]دستیار به صحبت کردن با همسرش ادامه داد و نام همه سوارکاران معروفی را که می شناخت، به زبان آورد
[ترجمه ترگمان]دستیار با رفیق خود در حال صحبت با رفیق خود بود - همه سواران مشهور را که می شناخت به زمین انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He is talking to Tom on the internal telephone.
[ترجمه گوگل]او در تلفن داخلی با تام صحبت می کند
[ترجمه ترگمان]با تام روی تلفن داخلی حرف می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Do you know who you're talking to?
[ترجمه گوگل]میدونی با کی حرف میزنی؟
[ترجمه ترگمان]می دونی با کی داری حرف می زنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It was a waste of time talking to him.
[ترجمه گوگل]صحبت کردن با او اتلاف وقت بود
[ترجمه ترگمان]وقت حرف زدن با او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The tramp frightened her by talking to her.
[ترجمه گوگل]ولگرد با صحبت کردن با او او را ترساند
[ترجمه ترگمان]مرد ولگرد با حرف زدن با او، او را می ترساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She stopped talking to prick up her ears.
[ترجمه گوگل]برای تیز کردن گوش هایش از حرف زدن دست کشید
[ترجمه ترگمان]او از حرف زدن باز ایستاد تا گوش هایش را تیز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Ms. Kane is talking to someone else now.
[ترجمه گوگل]خانم کین الان با شخص دیگری صحبت می کند
[ترجمه ترگمان]خانم \"کین\" داره با یکی دیگه حرف میزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Who do you think you're talking to?
[ترجمه گوگل]فکر می کنید با چه کسی صحبت می کنید؟
[ترجمه ترگمان]فکر می کنی با کی داری حرف می زنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It seemed unreal to be sitting and talking to someone so famous.
[ترجمه گوگل]به نظر غیرواقعی می رسید که بنشینم و با یک فرد معروف صحبت کنم
[ترجمه ترگمان]به نظر غیر واقعی می امد که نشسته بودم و با کسی این قدر مشهور صحبت می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نصیحت (اسم)
exhortation, admonition, advice, protreptic, talking to

اخطار (اسم)
notification, talking to, notice, monition, alarm, warning, alarum, signal, caveat, premonition, prenotion, tip-off

تنبیه (اسم)
talking to, punishment, grueling, chastisement, gruelling

توبیخ (اسم)
vituperation, reproach, talking to, raillery, rail, reprimand

سرزنش رسمی (اسم)
talking to

انگلیسی به انگلیسی

• if you give someone a talking-to, you tell them that you are angry about something that they have done.

پیشنهاد کاربران

گوشمالی
موأخذه، شماتت
کسی رو شماتت و سرزنش کردن
It's gone too far this time. i shall have to give him a talking to.
مجازات

بپرس