talent

/ˈtælənt//ˈtælənt/

معنی: استعداد، نعمت خدا داده، خوش طبعی، ژنی، درون داشت
معانی دیگر: آمایگی، فرزامی، قریحه، شخص (یا اشخاص) با استعداد، (روم و یونان و خاورمیانه ی باستان - واحد وزن و پول) تالنت، قنطار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: talented (adj.), talentless (adj.)
(1) تعریف: a natural ability or aptitude.
مترادف: ability, endowment, flair, gift, knack
مشابه: aptitude, forte, genius, hand, instinct

- Even as a young child, she showed a strong talent for singing.
[ترجمه کاظم فرقانی] حتی به عنوان یک فرزند جوان، استعداد قوی برای آواز خواندن نشان داد.
|
[ترجمه امیر] حتی به عنوان یک بچه او استعداد قوی در خوانندگی نشان داد
|
[ترجمه عبدالخالق] ب عنوان یک بچه استعداد زیادی برای خوانندگی نشون داد
|
[ترجمه گنج جو] تو همون دوران کودکی استعداد فوقالعاده ای در خوانندگی از خود بروز میداد.
|
[ترجمه مرصاد] با اینکه بچس استعداد قوی در خوانندگی نشون داد
|
[ترجمه گوگل] او حتی در کودکی استعداد بالایی در خوانندگی از خود نشان داد
[ترجمه ترگمان] او حتی به عنوان یک کودک، استعداد قوی برای خوانندگی را نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Unfortunately, he has a talent for telling lies.
[ترجمه کاظم فرقانی] متأسفانه، او استعدادی برای دروغ گفتن دارد.
|
[ترجمه Sara] متاسفانه، او برای دروغ گفتن استعداد دارد
|
[ترجمه E.M] در کمال تاسف او استعداد خاصی برای دروغ گفتن دارد
|
[ترجمه Ali] متاسفانه ، او مستعد دروغ گویی است
|
[ترجمه گوگل] متاسفانه او استعداد دروغ گفتن دارد
[ترجمه ترگمان] متاسفانه، اون استعداد خاصی برای دروغ گفتن داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the capacity to excel.
مترادف: ability, aptitude, capability, capacity, faculty, potential
مشابه: accomplishment, bent, facility, gift

- These new young executives show talent.
[ترجمه گوگل] این مدیران جوان جدید استعداد نشان می دهند
[ترجمه ترگمان] این مدیران جوان جدید استعداد دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a person or group of people who have or show talent.
مشابه: ability, genius, phenomenon, potential, wizardry

- There is a lot of talent on this year's team.
[ترجمه کاظم فرقانی] استعداد زیادی در گروه امسال وجود دارد.
|
[ترجمه پرنیا] استعداد های زیادی در گروه امسال وجود دارد
|
[ترجمه گوگل] استعدادهای زیادی در تیم امسال وجود دارد
[ترجمه ترگمان] استعداد زیادی در تیم امسال وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The agency is always looking for new talent.
[ترجمه M] این موسسه وقتش را صرف استعدادهای جدید میکند
|
[ترجمه M] این موسسه همیشه به استعداد های جدید نگاه میکند
|
[ترجمه گوگل] آژانس همیشه به دنبال استعدادهای جدید است
[ترجمه ترگمان] این موسسه همیشه به دنبال استعدادهای جدید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: any of various coins in circulation in ancient Rome, Greece, and the Middle East, worth its weight in gold, silver, or other material.
مشابه: coin

جمله های نمونه

1. a talent for choosing distinctive clothes
استعداد انتخاب لباس های تشخص آور

2. exceptional talent
استعداد فوق العاده

3. his talent bespeaks success
استعداد او نویدبخش موفقیت است.

4. his talent invests even the ordinary things of life with significance
قریحه ی او حتی چیزهای عادی زندگانی را دارای اهمیت می کند.

5. musical talent runs in this family
استعداد موسیقی در این خانواده فراوان است.

6. an innate talent for painting
استعداد ذاتی برای نقاشی

7. he has talent in music
او در موسیقی استعداد دارد.

8. mehri's unusual talent for painting
استعداد خارق العاده ی مهری در نقاشی

9. he bequeathed his talent to his son
لیاقت و استعداد خود را به پسرش (ارث) داد.

10. he has musical talent
او استعداد موسیقی دارد.

11. she evinced great talent
او استعداد سرشاری از خود نشان داد.

12. a man of superlative talent
مردی با استعدادهای عالی

13. a writer of mediocre talent
نویسنده ای با قریحه ی متوسط

14. an exhibition of god-given talent
به منصه ی ظهور رساندن استعداد خداداد

15. he had a miscellaneous talent
استعداد او جنبه های متنوعی داشت.

16. his son has both talent and application
پسرش هم استعداد و هم پشتکار دارد.

17. she had no poetic talent at all
اصلا استعداد شعر نداشت.

18. teaching requires knowledg and talent
معلمی علم و استعداد لازم دارد.

19. the compositon of songs requires talent and experience
تصنیف ترانه نیاز به استعداد و تجربه دارد.

20. some of the most brilliant young talent in this country
برخی از درخشان ترین جوانان پراستعداد این کشور

21. success in teaching is primarily a matter of talent
موفقیت در تدریس در درجه ی اول بستگی به استعداد دارد.

22. the execution of this role requires a lot of skill and talent
ایفای این نقش خیلی مهارت و استعداد می خواهد.

23. I believe that every person is born with talent.
[ترجمه گوگل]من معتقدم که هر فردی با استعداد متولد می شود
[ترجمه ترگمان]من معتقدم که هر فردی با استعداد به دنیا می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. She has loads of natural talent as a runner and with rigorous training she could be a world-beater.
[ترجمه گوگل]او استعدادهای ذاتی زیادی به عنوان یک دونده دارد و با تمرینات سخت می تواند یک شکست جهانی باشد
[ترجمه ترگمان]او استعداد ذاتی دارد، به عنوان یک دونده و با آموزش های سخت، می تواند یک beater باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. The festival remains a valuable showcase for new talent.
[ترجمه گوگل]این جشنواره همچنان یک ویترین ارزشمند برای استعدادهای جدید است
[ترجمه ترگمان]این جشنواره به عنوان یک نمایش ارزشمند برای استعدادهای جدید باقی مانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. Christopher is a man of exceptional talent.
[ترجمه گوگل]کریستوفر مردی با استعداد استثنایی است
[ترجمه ترگمان]کریستوفر مرد استعداد استثنایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. The scientist deserves recognition for his talent.
[ترجمه گوگل]دانشمند به دلیل استعدادش شایسته تقدیر است
[ترجمه ترگمان]دانشمند شایسته به رسمیت شناختن استعداد اوست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. He has neither talent nor the desire to learn.
[ترجمه گوگل]او نه استعداد دارد و نه میل به یادگیری دارد
[ترجمه ترگمان]نه استعداد دارد نه اشتیاق یاد گرفتن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. It would be tragic if her talent remained unrecognized.
[ترجمه گوگل]اگر استعداد او ناشناخته بماند، غم انگیز خواهد بود
[ترجمه ترگمان]اگر استعداد او ناشناخته مانده باشد، غم و اندوه خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. His talent is incomparable with mine.
[ترجمه گوگل]استعداد او با من قابل مقایسه نیست
[ترجمه ترگمان]استعداد او بی نظیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

استعداد (اسم)
susceptibility, aptitude, capacity, amplitude, art, liability, verve, brilliance, tendency, ingenuity, shift, turn, talent, flair, gift, caliber, aptness, property, knack, genius, faculty, predisposition

نعمت خدا داده (اسم)
talent, benison, blessing

خوش طبعی (اسم)
vivacity, talent, buoyancy, cleverness, genius, sanguinity

ژنی (اسم)
talent, gift, dowry, genius

درون داشت (اسم)
talent

تخصصی

[کامپیوتر] استعداد - ( ویدیوی دیجیتالی) بازیگر بشری به کار گرفته شده، در نقطه مقابل بازیگرهای تولید شده توسط کامپیوتر . برخلاف actor .

انگلیسی به انگلیسی

• innate ability or skill; capacity for achievement; talented person; any of a number of ancient coins (used in greece, rome and the middle east)
talent is the natural ability to do something well.

پیشنهاد کاربران

You have the talent for doing in politics
تو استعداد فعالیت سیاسی رو داری.
استعداد/ نیروی مستعد/ قوای مستعد، قابلیت، عطیه، درون نهاد، هدیه خدادادی، موهبت، نابغه، ستاره، نخبه
توانایی انتسابی ( استعداد )
استعداد
مثال: She has a natural talent for playing the piano.
او استعداد طبیعی برای نواختن پیانو دارد.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
نیروی مستعد
در بحث فیلمسازی و فعالیت های این چنینی به معنی �بازیگر� هست.
تیکه
Hey hey look at that talent
هی هی اون تیکه ها را ببین ( در اشاره به دختران جذاب )
استعداد پرورش یافته ( توانایی پرورش یافته )
با استعداد،
نابغه،
توانایی ذاتی .
قنطار ( مال بسیار، کیسه طلا، واحد اندازه گیری وزن، برابر با حدود صد رطل )
انجیل متی 25:16
he who had received the five talents went at once and traded with them, and he made five talents more
...
[مشاهده متن کامل]

اولی که پنج کیسهٔ طلا گرفته بود، بیدرنگ مشغول خرید و فروش شد و طولی نکشید که پنج کیسهٔ طلای دیگر هم به دارایی او اضافه شد

قریحه، ذوق
موهبت، نعمت
شم، درک شهودی
♥️Talent= an especial ability
آدم با استعداد
توانمندی، استعداد
مهارت توانایی
Natural ability
استعداد توانایی
معنی:Natural ability you are borned with
به نظرم منبع، سرچشمه ( البته از نوع طبیعی و خدادادی ) نیز معادل های خوبیه. دکتر محمدرضا ایوبی صانع
به این جمله از داستانThe Hammer. A Story of the Maccabean Times توجه کنید:
a talent of gold
طلاهای خدادادی
قابلیت
توانایی
استعداد

I'm looking for a job which will enable me to develop my talents ⛓
من به دنبال شغلی می گردم که من را قادر سازد استعدادهایم را گسترش دهم
قوا
skil استعداد
: a special often athletic, creative, or artistic aptitude
داشتن توانایی های خاص در یک زمینه
توانایی
استعداد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٧)

بپرس