1. Practice time is something else everyone seems to take for granted.
[ترجمه سعید] مدت زمان تمرین یکی دیگر از چیزهایی است که همه آنرا دستکم میگیرند. ( به حساب نمیآورند )|
[ترجمه مهدی] مدت زمان تمرین یکی دیگر از چیزهایی است که بنظر بدیهی پنداشته می شود.|
[ترجمه اشکان] زمان تمرین چیز دیگری است که هر کسی به نظرش بدیهی و ساده میاد ( بی تفاوت از کنارش رد میشود )|
[ترجمه حنانه] زمان تمرین یکی دیگر از چیز هوایی است که به آن اهمیت نمی دهند.|
[ترجمه مجتبی افشار] زمان تمرین یکی دیگر از مواردی است که بنظر می رسد همه آن را نادیده می گیرند|
[ترجمه احمد رضا] از دیگر چیز هایی که بنظر میاید توسط افراد دست کم گرفته میشود مدت زمان تمرین است|
[ترجمه اسلام] زمان تمرین چیز دیگری است که به نظر می رسد همه آنرا دستکم می گیرند.|
[ترجمه حمیدرضا] زمان تمرین از جمله موارد دیگری است که به نظر می رسد که هر کسی قدرش را نمی داند|
[ترجمه گوگل]زمان تمرین چیز دیگری است که به نظر می رسد همه آن را بدیهی می دانند[ترجمه ترگمان]زمان تمرین چیز دیگری است که به نظر می رسد همه آن را بدیهی می پندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The Mount Dora we take for granted seems like paradise to her.
[ترجمه امیر] کوه دورا که اصلاً به چشم ما نمی آمد برای او مانند بهشت بود|
[ترجمه مجتبی افشار] کوه دورا که برای ما معمولی است در نظر او بهشته|
[ترجمه امیر علی] کوه ها the نمیگیرند. سلسله جبال کوه ها the میگیرند.|
[ترجمه مریم مزدایی] کوهستان دورا ، که ما آنرا مفت خود می دانستیم، برای او بهشت بود.|
[ترجمه گوگل]کوه دورا که ما بدیهی می دانیم برای او مانند بهشت به نظر می رسد[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که کوه دورا که ما در نظر می گیریم، بهشتی برای او به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. But baboons and spider monkeys take for granted the fact that their societies are strictly stratified.
[ترجمه حمیدرضا] اما بابون ها و میمون های عنکبوتی بی چون و چرا پذیرفته اند که جوامعشان کاملا متمایز از یکدیگر است|
[ترجمه گوگل]اما بابون ها و میمون های عنکبوتی این واقعیت را بدیهی می دانند که جوامع آنها کاملاً طبقه بندی شده است[ترجمه ترگمان]اما بابون ها و میمون ها این واقعیت را پذیرفته اند که جوامع آن ها به شدت لایه لایه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He seemed to take for granted that she would share his views on the derelicts.
[ترجمه بنفشه] او تصور می کرد که عادیه اگه اوبخواد دیدگاهشو در مورد کشتی متروکه اعلام کنه|
[ترجمه بنفشه] او تصور می کرد که عادیه اگه بخواد نظرشو در مورد ولگرد ها به اشتراک بزاره|
[ترجمه حمیدرضا] به نظر مطمئن می رسید که اون دختر نیز در مورد بی خانمان ها با او هم نظر است|
[ترجمه گوگل]به نظر میرسید که او این موضوع را مسلم میدانست که او نظراتش را در مورد افراد ترکشده به اشتراک میگذارد[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که او قبول کرده است که نظراتش را درباره the به اشتراک بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. I think you take for granted how much you truly love the sport.
[ترجمه asghar] من فکر میکنم تو این مسئله رو که چقدررر عاشق ورزش هستی رو نادیده گرفتی!|
[ترجمه احمدرضا] فکنم علاقت به ورزش رو داری دست کم میگیری|
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم که شما این را مسلم می دانید که واقعا چقدر این ورزش را دوست دارید[ترجمه ترگمان]فکر می کنم قبول کنید که چقدر به ورزش علاقه دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Don t take for granted the things closest to your heart.
[ترجمه محمدرضا نرگسی] از کنار چیزایی که به قلبتان نزدیک است سرسری عبور نکنید|
[ترجمه احمدرضا] برای چیز های که به قلب شما نزدیک هستن اهمیت قائل شو don't take for granted =اهمیت قائل شدن|
[ترجمه گوگل]چیزهایی که به قلبتان نزدیک است را بدیهی نگیرید[ترجمه ترگمان]این چیزها رو به قلبت نزدیک نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Don't take for granted the passions that she has for you.
[ترجمه lovely] قدر عشقی که به تو می ورز د را بدان|
[ترجمه اشکان] کشش و علاقه ای که او به تو دارد را دست کم نگیر ( علی السویه نپندار ) .|
[ترجمه گوگل]اشتیاقی که او به شما دارد را بدیهی نگیرید[ترجمه ترگمان]از احساساتی که برای تو دارد استفاده نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. To be accidental and take for granted. So you must, Suiyuan unchanged, unchanged Suiyuan.
[ترجمه گوگل]تصادفی بودن و بدیهی بودن بنابراین شما باید، Suiyuan بدون تغییر، بدون تغییر Suiyuan
[ترجمه ترگمان]تصادفی بودن و پذیرفته شدن پس شما باید بدون تغییر و بدون تغییر، بدون تغییر باقی بمانید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تصادفی بودن و پذیرفته شدن پس شما باید بدون تغییر و بدون تغییر، بدون تغییر باقی بمانید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Do not take for granted skills that you perform well as a matter of course.
[ترجمه گوگل]مهارتهایی را که به خوبی انجام میدهید، بدیهی فرض نکنید
[ترجمه ترگمان]به شما مهارت هایی اعطا نکنید که به عنوان یک موضوع خوب عمل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]به شما مهارت هایی اعطا نکنید که به عنوان یک موضوع خوب عمل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Never for a moment take for granted that love would stay there for ever.
[ترجمه حمیدرضا] حتی برای یک لحظه هم دلت را خوش نکن که عشق پایدار است|
[ترجمه گوگل]هرگز برای لحظه ای این موضوع را بدیهی نگیرید که عشق برای همیشه در آنجا باقی می ماند[ترجمه ترگمان]هرگز برای یک لحظه مسلم فرض نمی شد که عشق برای همیشه در آنجا باقی خواهد ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Or so I take for granted.
[ترجمه گوگل]یا اینطوری من آن را بدیهی می دانم
[ترجمه ترگمان] یا واسه همین قبولش کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] یا واسه همین قبولش کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. We also do not take for granted the optimization of code by design and we take it with a grain of salt every time somebody tells us how good JVMs are now at optimization and garbage collection.
[ترجمه گوگل]ما همچنین بهینهسازی کد را با طراحی بدیهی نمیدانیم و هر بار که کسی به ما میگوید JVMها در بهینهسازی و جمعآوری زباله چقدر خوب هستند، آن را با ذرهای از نمک در نظر میگیریم
[ترجمه ترگمان]ما همچنین به بهینه سازی کد با طراحی نیاز نداریم و هر بار که کسی به ما می گوید که JVMs خوب در حال حاضر در مورد بهینه سازی و جمع آوری زباله چقدر خوب هستند آن را با یک دانه نمک همراه می بریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ما همچنین به بهینه سازی کد با طراحی نیاز نداریم و هر بار که کسی به ما می گوید که JVMs خوب در حال حاضر در مورد بهینه سازی و جمع آوری زباله چقدر خوب هستند آن را با یک دانه نمک همراه می بریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. There are many things I take for granted and don't even realize.
[ترجمه محمدرضا نرکسی] چیز هایی زیادی است که به چشم من نمی آیند بی آنکه خود متوجه آن ها شوم.|
[ترجمه گوگل]چیزهای زیادی وجود دارد که من بدیهی می دانم و حتی متوجه نمی شوم[ترجمه ترگمان]چیزهای زیادی هست که من توقع دارم و حتی متوجه نمی شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. One might rationally take for granted that the herbal supplements are in any case securer and include less reaction .
[ترجمه گوگل]ممکن است به طور منطقی فرض شود که مکمل های گیاهی در هر صورت ایمن تر هستند و واکنش کمتری را شامل می شوند
[ترجمه ترگمان]یک فرد ممکن است به طور منطقی دریافت کند که مکمل های herbal در هر حالت securer هستند و واکنش کم تر را شامل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یک فرد ممکن است به طور منطقی دریافت کند که مکمل های herbal در هر حالت securer هستند و واکنش کم تر را شامل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید