tailor

/ˈteɪlər//ˈteɪlə/

معنی: خیاط، خیاطی کردن، دوزندگی کردن، درخور کردن، مناسب کردن
معانی دیگر: دوخت و دوز کردن، دوختن، سازگار کردن، جور کردن، دوزنده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one who makes, alters, or repairs clothing, esp. men's suits and coats.
مشابه: clothier, couturier, dressmaker, modiste, seamstress, sewer
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: tailors, tailoring, tailored
• : تعریف: to engage in the work of a tailor.
مترادف: sew, stitch
مشابه: design
فعل گذرا ( transitive verb )
(1) تعریف: to make or alter (a suit, coat, or the like).
مترادف: customize, fit, sew, stitch
مشابه: alter, design, fabricate, fashion, hem, seam

- The jacket was too loose-fitting, so I had it tailored.
[ترجمه فاطمه عبدی] ژاکت خیلی گشاد بود برای همین دادم اندازه ش کردن.
|
[ترجمه گوگل] ژاکت خیلی گشاد بود، بنابراین من آن را دوخت کردم
[ترجمه ترگمان] کت و شلوار خیلی گشاد بود واسه همین یه کت و شلوار پوشیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to fashion or adapt for a particular need, purpose, or the like.
مترادف: adapt, customize, fashion, fit
مشابه: adjust, orient, slant, suit

- The new buses are tailored to the needs of people with disabilities.
[ترجمه گوگل] اتوبوس های جدید متناسب با نیازهای افراد دارای معلولیت طراحی شده است
[ترجمه ترگمان] اتوبوس های جدید متناسب با نیازهای مردم دارای معلولیت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The advertising campaign is tailored to appeal to wealthy women.
[ترجمه گوگل] این کمپین تبلیغاتی برای جذب زنان ثروتمند طراحی شده است
[ترجمه ترگمان] تبلیغات تبلیغاتی برای جلب توجه به زنان ثروتمند طراحی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The concert series is especially tailored for young people.
[ترجمه گوگل] مجموعه کنسرت ها به ویژه برای جوانان طراحی شده است
[ترجمه ترگمان] مجموعه کنسرت به ویژه برای جوانان طراحی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the tailor first cuts, then bastes and finally sews on the machine
خیاط اول می برد بعد کوک می زند وسپس چرخ می کند.

2. to tailor pillow covers
روبالشتی دوختن

3. a custom tailor
خیاط سفارشی (در مقابل خیاطی که برای مغازه های لباس فروشی لباس می دوزد)

4. she took back her dress to her tailor for alteration
پیراهنش را برای تغییر دوباره پیش خیاطش برد.

5. The coat [garment, tailor] makes the man.
[ترجمه گوگل]کت [لباس، خیاط] مرد را می سازد
[ترجمه ترگمان]کت [ لباس، خیاط ] مرد را می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He had his dress made by a Paris tailor.
[ترجمه گوگل]او لباس خود را توسط یک خیاط پاریسی ساخته بود
[ترجمه ترگمان]لباسش را یک خیاط پاریس ساخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The tailor has cut my coat very well.
[ترجمه گوگل]خیاط کت من را خیلی خوب بریده است
[ترجمه ترگمان] اون خیاط لباس منو خیلی خوب پاره کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We identify your needs, and tailor your training accordingly.
[ترجمه گوگل]ما نیازهای شما را شناسایی می کنیم و آموزش شما را بر اساس آن تنظیم می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما نیازهای شما را مشخص می کنیم و آموزش خود را متناسب با آن هماهنگ می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The tailor lined the coat with silk.
[ترجمه گوگل]خیاط کت را با ابریشم پوشانده بود
[ترجمه ترگمان]این خیاط نیم تنه ابریشمی را آستر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He asked the tailor to make over his dress.
[ترجمه گوگل]از خیاط خواست که روی لباسش را بسازد
[ترجمه ترگمان]از خیاط خواست که لباسش را مرتب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He bailed the woolen cloth to the tailor to be made into an overcoat.
[ترجمه گوگل]او پارچه پشمی را به خیاط بست تا یک پالتو درست کنند
[ترجمه ترگمان]پارچه پشمی را روی خیاط گذاشت تا پالتو را بپوشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You should tailor your spending to your income.
[ترجمه گوگل]شما باید هزینه های خود را متناسب با درآمد خود تنظیم کنید
[ترجمه ترگمان]تو باید spending رو برای your نگه داری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The pianist had to tailor his style to suit the vocalist's distinctive voice.
[ترجمه گوگل]پیانیست باید سبک خود را متناسب با صدای متمایز خواننده تنظیم می کرد
[ترجمه ترگمان]نوازنده پیانو مجبور شد سبک خود را متناسب با صدای رسا خواننده هماهنگ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The tailor took my measurements for a new suit.
[ترجمه نازنین] خیاط اندازه های من برای یک کتو شلوار جدید گرفت.
|
[ترجمه گوگل]خیاط اندازه های من را برای یک کت و شلوار جدید گرفت
[ترجمه ترگمان]خیاط اندازه های مرا برای یک کت و شلوار تازه گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. If your new coat is too large, a tailor can alter it to fit you.
[ترجمه گوگل]اگر کت جدید شما خیلی بزرگ است، یک خیاط می تواند آن را به تناسب شما تغییر دهد
[ترجمه ترگمان]اگر کت جدید تو خیلی بزرگ باشد، یک خیاط می تواند آن را تغییر بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خیاط (اسم)
seamstress, tailor

خیاطی کردن (فعل)
sew, tailor

دوزندگی کردن (فعل)
sew, tailor

در خور کردن (فعل)
tailor

مناسب کردن (فعل)
tailor

انگلیسی به انگلیسی

• one who makes or alters garments
work as a tailor; make or alter a garment; create or adapt for a particular need or desire
a tailor is a person who makes clothes, especially for men.
if you tailor something such as a plan or system, you change it so that it is suitable for a particular person or purpose.
see also tailored.

پیشنهاد کاربران

متناسب سازی
اسم:
خیاط
someone whose job is to repair, make, and adjust ( = make changes to ) clothes, especially someone who makes jackets, trousers, coats, etc. for men
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
...
[مشاهده متن کامل]

فعل:
در نظر گرفتن ، اختصاص دادن ، تنظیم کردن
to make or prepare something following particular instructions
مثال :
We tailor any of our products to your company's specific needs.

tailor ( n ) ( teɪlər ) =a person whose job is to make men's clothes, especially someone who makes suits, etc. for individual customers
tailor
تطبیق دادن
مطابقت دادن
سازگارکردن
وفق دادن، مناسب سازی کردن
Treatment is tailored to the needs of each patient
درمان متناسب با نیازهای هر بیمار طراحی می شود
Tailor. . . . adapt. . . . adjust. . . . modify. . . . customize
( طبق دستور مشتری ) سفارشی کردن. . . تعدیل کردن. . . . وفق دادن. . . سازگارکردن
مناسب کردن
امتحان کردن
مناسب سازی
خیاط
دوزنده پارچه و لباس
متناسب کردن
سازگار کردن
suitable
appropriate
شخصی سازی کردن
سازگار کردن
اختصاصی کردن
متناسب نمودن
طراحی کردن
در نظر گرفتن
تنظیم کردن
اصلاح کردن، تغییر دادن
خیاط
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس