turnabout

/ˈtɝːnəˌbɑːwt//ˈtɜːnəbaʊt/

به راست راست (یا به چپ چپ)، چرخش به یک طرف، برگشت، تغییر موضع

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of turning from one direction to another, esp. the opposite.

(2) تعریف: a drastic change in ideas, opinions, allegiance, or the like.
مشابه: revulsion

(3) تعریف: an action in which one reciprocates another person.

جمله های نمونه

1. What accounts for the dramatic turnabout in Britain's international trading performance?
[ترجمه گوگل]چه عاملی باعث چرخش چشمگیر در عملکرد تجارت بین‌المللی بریتانیا می‌شود؟
[ترجمه ترگمان]چه چیزی برای the چشمگیر در عملکرد تجاری بین المللی بریتانیا به حساب می آید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This turnabout is affecting the whole ski business in Britain, not least the magazines.
[ترجمه گوگل]این چرخش بر کل تجارت اسکی در بریتانیا، به ویژه مجلات، تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]این turnabout بر کل تجارت اسکی در بریتانیا تاثیر می گذارد، نه حداقل مجلات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. For Lyndon Johnson, the turnabout was even more abrupt and total.
[ترجمه Saeede] برای لیندون جانسون، حتی این تغیر ناگهانی و کلی بود.
|
[ترجمه گوگل]برای لیندون جانسون، چرخش حتی ناگهانی‌تر و کلی‌تر بود
[ترجمه ترگمان]برای لیندون جانسون، turnabout حتی more و total بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The dramatic turnabout undoubtedly reflects the trauma of once again seeing non-stop television coverage of bloodied bodies and grieving families.
[ترجمه گوگل]این رویداد دراماتیک بدون شک بازتاب آسیب دیدگی بار دیگر پوشش تلویزیونی بی وقفه اجساد خون آلود و خانواده های داغدار است
[ترجمه ترگمان]The دراماتیک بدون شک بازتابی از آسیب دیدن دوباره پوشش تلویزیونی بدن خونین و خانواده های عزادار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A similar turnabout occurs with the story of Pandora and her box of evils and torments.
[ترجمه گوگل]چرخش مشابهی با داستان پاندورا و جعبه شرارت ها و عذاب های او رخ می دهد
[ترجمه ترگمان]A مشابه با داستان of و جعبه of و شکنجه های او رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The turnabout Howard and Mark conjured up was more than I could have expected.
[ترجمه گوگل]چرخشی که هاوارد و مارک به ذهنم خطور کردند بیشتر از آن چیزی بود که من انتظار داشتم
[ترجمه ترگمان]چیزی که من و \"مارک\" درست کردیم بیشتر از اون چیزی بود که انتظار داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This burst of activity marks a major turnabout in the publishing industry.
[ترجمه گوگل]این انبوه فعالیت نشان دهنده یک چرخش بزرگ در صنعت نشر است
[ترجمه ترگمان]این انفجار از فعالیت تاثیر عمده ای در صنعت چاپ دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Parham marked. . . a pronounced turnabout in the assumptions believed to underlie juvenile mental health law.
[ترجمه گوگل]پرهام علامت زد یک چرخش آشکار در مفروضاتی که اعتقاد بر این است که زیربنای قانون بهداشت روانی نوجوانان است
[ترجمه ترگمان]Parham نشان داد که یک turnabout برجسته در فرضیات، بر قانون سلامت ذهنی نوجوانان نقش دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The turnabout began to swivel.
[ترجمه گوگل]چرخش شروع به چرخیدن کرد
[ترجمه ترگمان] turnabout شروع به چرخش کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Turnabout Is Fair Play, Search Them!
[ترجمه گوگل]Turnabout بازی منصفانه است، آنها را جستجو کنید!
[ترجمه ترگمان]turnabout بازی منصفانه است، آن ها را جستجو کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It is a historical turnabout that resonates, given that the Chinese Communists were inspired by the Soviets, before the two sides had a lengthy rift.
[ترجمه گوگل]این یک چرخش تاریخی است که طنین انداز می شود، با توجه به اینکه کمونیست های چینی از شوروی الهام گرفته بودند، قبل از اینکه دو طرف شکاف طولانی داشته باشند
[ترجمه ترگمان]این یک turnabout تاریخی است که با توجه به اینکه کمونیست چین از اتحاد جماهیر شوروی اله ام گرفته اند قبل از اینکه دو طرف اختلاف طولانی داشته باشند، طنین انداز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Thursday's decision represents a turnabout for Ms. Whitman, who, as an H-P director, signed off on the prior plan to consider a spinoff.
[ترجمه گوگل]تصمیم پنج‌شنبه نشان‌دهنده یک چرخش برای خانم ویتمن است که به‌عنوان مدیر H-P، طرح قبلی را برای در نظر گرفتن یک spinoff امضا کرد
[ترجمه ترگمان]تصمیم روز پنج شنبه برای خانم ویتمن، که به عنوان مدیر H - P، در برنامه قبلی برای در نظر گرفتن یک محصول فرعی امضا شده، را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In an amazing turnabout, the antenna problem was completely dispelled as an issue. No one talks about it any more.
[ترجمه گوگل]در یک چرخش شگفت انگیز، مشکل آنتن به عنوان یک مشکل کاملا برطرف شد هیچ کس دیگر در مورد آن صحبت نمی کند
[ترجمه ترگمان]در یک رویداد شگفت انگیز، مساله آنتن به طور کامل به عنوان یک مساله از بین رفته است دیگر هیچ کس راجع به آن صحبت نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Pyongyang's turnabout last week prompted speculation that it might be stalling until the new U. S. president was in power to see if it could get a better deal than the one already negotiated.
[ترجمه گوگل]چرخش پیونگ یانگ در هفته گذشته این گمانه زنی را برانگیخت که ممکن است تا زمان روی کار آمدن رئیس جمهور جدید ایالات متحده متوقف شود تا ببیند آیا می تواند به توافقی بهتر از توافقی که قبلاً مذاکره شده است برسد یا خیر
[ترجمه ترگمان]هفته گذشته پیونگ یانگ گمانه زنی را به وجود آورد که ممکن است تا سال جدید متوقف شود اس رئیس جمهور در قدرت بود تا ببیند آیا می تواند معامله ای بهتر از آنچه قبلا انجام داده بود، به دست آورد یا خیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Fanny, do not turnabout - it is but your uncle.
[ترجمه گوگل]فانی، دور نشو - این فقط عمویت است
[ترجمه ترگمان]فانی، فکر نکن که این شوهر خاله ات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. All of a sudden he turned about and saw me.
[ترجمه گوگل]ناگهان برگشت و مرا دید
[ترجمه ترگمان]ناگهان برگشت و مرا دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. If we do the work turn and turn about, we can finish it quickly.
[ترجمه گوگل]اگر کار را بچرخانیم و بچرخانیم، می توانیم آن را به سرعت تمام کنیم
[ترجمه ترگمان]اگر کار را عوض کنیم و برگردیم، می توانیم به سرعت آن را به پایان برسانیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The film turns about a domestic tragedy.
[ترجمه گوگل]داستان فیلم درباره یک تراژدی خانگی است
[ترجمه ترگمان]فیلم داستان یک تراژدی خانوادگی را به نمایش می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. He turned about and found no one following him.
[ترجمه گوگل]برگشت و کسی را ندید که او را تعقیب کند
[ترجمه ترگمان]او برگشت و کسی را ندید که او را تعقیب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. The colonel ordered the troops to turn about.
[ترجمه گوگل]سرهنگ به نیروها دستور داد که بچرخند
[ترجمه ترگمان]سرهنگ به سربازان دستور داد که در این مورد بحث کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. He quickly turned about and walked away.
[ترجمه گوگل]سریع برگشت و رفت
[ترجمه ترگمان]به سرعت برگشت و دور شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. Meanwhile Plehve's undefeated Fifth Army had turned about and was threatening to engulf Dankl's now unprotected right flank.
[ترجمه گوگل]در همین حین، ارتش پنجم شکست ناپذیر پلهوه به عقب برگشته بود و تهدید می کرد که جناح راست دانکل که اکنون محافظت نشده بود را در بر بگیرد
[ترجمه ترگمان]در این اثنا، ارتش پنجم که شکست ناپذیر شده بود، به اطراف چرخیده و تهدید کرده بود که اکنون جناح راست را در دست دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Thus sIte turned about his moving in with Margotte until it became her idea.
[ترجمه گوگل]به این ترتیب سایت در مورد مهاجرت خود با مارگوت تا زمانی که ایده او شد، روی آورد
[ترجمه ترگمان]از این رو، site تا زمانی که این ایده به ذهنش خطور کرد، با Margotte به حرکت خود ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. The rigid rules for turn and turn about social calls are no longer observed.
[ترجمه گوگل]قوانین سفت و سخت برای نوبت و نوبت در مورد تماس های اجتماعی دیگر رعایت نمی شود
[ترجمه ترگمان]قوانین سخت برای تغییر و چرخش تماس های اجتماعی دیگر مشاهده نمی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. We can do the work turn and turn about.
[ترجمه گوگل]ما می توانیم کار را به نوبه خود انجام دهیم و بچرخانیم
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم کار را عوض کنیم و برگردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. We took it turn and turn about to sit up and rock the baby.
[ترجمه گوگل]به نوبت رسیدیم و چرخیدیم تا بنشینیم و بچه را تکان دهیم
[ترجمه ترگمان]آن را برداشتیم و از جا بلند شدیم تا بنشینیم و بچه را به صخره برسانیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. Turn about is fair play.
[ترجمه گوگل]نوبت بازی جوانمردانه است
[ترجمه ترگمان] بازی منصفانه آیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. But it was 6 September before all the Allied left-wing armies could turn about and launch a full-scale attack on the invaders.
[ترجمه گوگل]اما 6 سپتامبر بود که تمام ارتش های چپ متفقین می توانستند بچرخند و حمله ای تمام عیار به مهاجمان انجام دهند
[ترجمه ترگمان]اما ۶ سپتامبر پیش از آن بود که تمام ارتش های جناح چپ متفقین می توانستند به این سو و آن سو حمله کنند و یک حمله تمام عیار علیه مهاجمان انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. Then he put on his hat and went for a turn about the block.
[ترجمه گوگل]بعد کلاهش را سر گذاشت و دور بلوک چرخید
[ترجمه ترگمان]سپس کلاهش را بر سر گذاشت و به طرف خیابان رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• change of direction; change (of opinion, loyalty, etc.); merry-go-round (british); acting towards someone in the manner they have acted towards others; radical person (archaic)
a turnabout is a complete change in opinion or attitude.
reverse, turn over, invert

پیشنهاد کاربران

۱. تغییر جهت . برگشت ۲. تغییر موضع
مثال:
But if an ordeal visits him he makes a turnabout
اما اگر او به امتحان سخت دچار شود تغییر موضع می دهد و برمی گردد.
�وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلَی وَجْهِهِ�
تغییر موضع
تغییر وضعیت
a complete change from one situation or condition to its opposite
تغییر کامل از یک وضعیت یا شرایط به عکس آن
In a complete turnabout, the mayor has decided not to run for reelection.
The turnabout prompted the IDF to scold the press.
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/turnabout?q=turnabout
به هرگونه دور زدن در خیابان یا جاده به قصد ورود به خیابان دیگر یا به قصد ورود به لاین مخالف می گویند.
Noun:
a sudden and complete change or reversal of policy,
opinion, or of a situation
تغیبر ناگهانی و کامل ( ۳۶۰ درجه ) در اوضاع/شرایط/موقعیت یا عقاید کسی و با شیوه و عملکرد، تدابیر و سیاست های کسی
تغییر معکوس
تغییر ۳۶۰ درجه

بپرس