troubler


مزاحم، موجب تصدیع خاطر، مزاحمت

جمله های نمونه

1. A trouble shared is a trouble halved.
[ترجمه هلن ممبینی] غمی که با دوست گفته شود، به نیمی کاهش می یابد
|
[ترجمه گوگل]یک مشکل مشترک، یک مشکل نصف شده است
[ترجمه ترگمان]یک مشکل مشترک، مشکل نصف شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Company in distress makes trouble [the sorrow] less.
[ترجمه گوگل]همراهی در مصیبت، گرفتاری را کمتر می کند
[ترجمه ترگمان]هر کسی که تو دردسر افتاده دردسر درست میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Sorrow and trouble either soften the heart or harden it.
[ترجمه گوگل]غم و اندوه یا دل را نرم می کند یا سخت می کند
[ترجمه ترگمان]اندوه و زحمت قلب را نرم می کنند یا آن را نرم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Never trouble trouble till trouble troubles you.
[ترجمه Prowler] سری که درد نمیکنه رو دستمال نبند
|
[ترجمه گوگل]هرگز به دردسر نخورید تا زمانی که مشکل شما را آزار دهد
[ترجمه ترگمان]هیچ وقت زحمت نکش تا مشکلات تو را به دردسر بیندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Have no doubts because of trouble nor be thou discomtited; for the water of life's fountain springeth from a gloom bed.
[ترجمه گوگل]از گرفتاری شک نکن و مضطرب نشو زیرا آب چشمه حیات از بستری تاریک سرچشمه می گیرد
[ترجمه ترگمان]هیچ شکی نیست، به خاطر دردسر و هم بودن تو، چون آب چشمه زندگی در بس تر تاریکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Early mistakes are the seeds of future trouble.
[ترجمه گوگل]اشتباهات اولیه بذر مشکلات آینده هستند
[ترجمه ترگمان]اشتباه ات زودرس بذر مشکلات آینده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Never (or Don't) trouble trouble till trouble troulbes you.
[ترجمه گوگل]هرگز (یا نه) مشکل را ایجاد نکنید تا زمانی که مشکل شما را آزار دهد
[ترجمه ترگمان]هیچ وقت زحمت نکش تا دردسر درست کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is good to have friends in trouble.
[ترجمه گوگل]داشتن دوستان در مشکل خوب است
[ترجمه ترگمان] خوبه که دوستات توی دردسر افتاده باشن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. When something sensational happens to us, sharing the happiness of the occasion with friends intensifies our joy. Conversely, in times of trouble and tension, when our spirits are low, unburdening our worries and fears to compassionate friends alleviates the stress.
[ترجمه گوگل]وقتی اتفاقی هیجان انگیز برای ما می افتد، تقسیم شادی آن مناسبت با دوستان، شادی ما را تشدید می کند برعکس، در مواقع سختی و تنش، زمانی که روحیه ما ضعیف است، رها کردن نگرانی‌ها و ترس‌هایمان به دوستان دلسوز، استرس را کاهش می‌دهد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که چیزی هیجان انگیز برای ما اتفاق می افتد، به اشتراک گذاری شادی موقعیت با دوستان، شادی ما را تشدید می کند در مقابل، در زمان دردسر و تنش، وقتی روحیه ما کم است، نگرانی و نگرانی ما را به کاهش استرس و استرس تبدیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There is more trouble in having nothing to do than in having much to do.
[ترجمه گوگل]مشکل نداشتن کاری برای انجام دادن بیشتر از داشتن کارهای زیادی برای انجام دادن است
[ترجمه ترگمان]دردسر بیشتر از این است که کاری برای انجام دادن نداشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Don't trouble trouble until trouble troubles you.
[ترجمه گوگل]تا زمانی که مشکل شما را آزار ندهد، به مشکل نخورید
[ترجمه ترگمان]زحمت نکش تا به دردسر بیفتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Trouble is only opportunity in work clothes.
[ترجمه هلن ممبینی] در معنای لغوی: مشکلات فقط فرصت هایی هستن که لباس کار پوشیده ان. اصطلاحی: ( می شه گفت ) مشکلات فرصتی برای رشد و پیشرفت هستن.
|
[ترجمه گوگل]مشکل فقط فرصت در لباس کار است
[ترجمه ترگمان]مشکل تنها فرصت در لباس کار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A certain amount of care or pain or trouble is necessary for every man at all times. A ship without a ballast is unstable and will not go straight.
[ترجمه گوگل]مقدار معینی از مراقبت یا درد یا دردسر برای هر مردی همیشه لازم است کشتی بدون بالاست ناپایدار است و مستقیم نمی رود
[ترجمه ترگمان]مقدار معینی مراقبت یا درد یا ناراحتی برای هر انسانی در تمام مواقع ضروری است یک کشتی بدون یک بالاست ناپایدار است و مستقیم نمی رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Telling your troubles is swelling your troubles.
[ترجمه هلن ممبینی] بیان کردن مشکلات موجب افزایش آن ها می شود.
|
[ترجمه گوگل]گفتن مشکلاتت دردسرهایت را متورم می کند
[ترجمه ترگمان]گفتن مشکلاتت داره به مشکلاتت غلبه می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Light troubles speak; great troubles keep silent.
[ترجمه گوگل]مشکلات سبک صحبت می کنند مشکلات بزرگ سکوت کن
[ترجمه ترگمان]مشکلات روشن با هم حرف می زنند؛ مشکلات بزرگ خاموش می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• one who causes trouble, one one who disturbs, one who causes discomfort

پیشنهاد کاربران

بپرس