transaction

/trænˈzækʃn̩//trænˈzækʃn̩/

معنی: معامله
معانی دیگر: داد و ستد، کار، تبادل، رابطه، انجام، کردن، اجرا، (جمع) صورتجلسه، (گردهمایی های علمی) خلاصه ی نطق ها و رسالات، سودا

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: transactional (adj.), transactionally (adv.)
(1) تعریف: the act, process, or an instance of transacting or the fact of being transacted.
مترادف: prosecution
مشابه: completion, exchange, execution, handling, management

(2) تعریف: the thing transacted, such as a sale or other piece of business.
مشابه: business, commerce, deal, dealing, exchange, sale

(3) تعریف: (pl.) the record of proceedings, as of a convention or conference.
مترادف: minutes, proceedings
مشابه: record

جمله های نمونه

1. the transaction between the viewer and the painting
رابطه ی میان بیننده و نقاشی

2. a profitable transaction
معامله ی پرسود

3. a profitable transaction
معامله ی پر سود

4. my brother was in no way a party to that transaction
برادر من به هیچ وجه در آن معامله دخیل نبود.

5. He left the transaction of the matter to his secretary.
[ترجمه الهام قدوسی] او موضوع را به منشی خود واگذار کرد.
|
[ترجمه اسکندری نژاد] او اجرای موضوع را به منشی اش واگذار کرد.
|
[ترجمه گوگل]او انجام کار را به منشی خود واگذار کرد
[ترجمه ترگمان]معامله را به منشی خود واگذار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Neither side would disclose details of the transaction.
[ترجمه گوگل]هیچ یک از طرفین جزئیات معامله را فاش نمی کند
[ترجمه ترگمان]هیچ کدام از طرفین جزئیات تراکنش ها را فاش نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He pocketed a hundred dollars on the transaction.
[ترجمه گوگل]او از این معامله صد دلار به جیب زد
[ترجمه ترگمان]صد دلار از این معامله در جیب گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was twenty dollars in pocket by the transaction.
[ترجمه گوگل]با معامله بیست دلار در جیبش بود
[ترجمه ترگمان]این معامله بیست دلار در جیب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Buying a house is an important transaction for most people.
[ترجمه گوگل]خرید خانه برای اکثر مردم یک معامله مهم است
[ترجمه ترگمان]خرید خانه یک تراکنش مهم برای اغلب مردم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The bank charges a fixed rate for each transaction.
[ترجمه گوگل]بانک برای هر تراکنش نرخ ثابتی را دریافت می کند
[ترجمه ترگمان]بانک نرخ ثابتی را برای هر تراکنش شارژ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We need to monitor the transaction of smaller deals.
[ترجمه گوگل]ما باید بر معاملات معاملات کوچکتر نظارت داشته باشیم
[ترجمه ترگمان]ما نیاز به نظارت بر تراکنش های کوچک تر داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There are no flies on this transaction.
[ترجمه گوگل]هیچ مگسی در این معامله وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ مگس های توی این معامله وجود نداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Each transaction at the foreign exchange counter seems to take forever.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد هر معامله در باجه ارز برای همیشه طول می کشد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که هر تراکنش ها در باجه مبادله خارجی برای همیشه در نظر گرفته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The transaction afforded him a good profit.
[ترجمه گوگل]این معامله سود خوبی برای او به همراه داشت
[ترجمه ترگمان]این معامله سود زیادی به او می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. All meetings for the transaction of business are open to the public.
[ترجمه گوگل]کلیه جلسات برای معامله تجاری برای عموم آزاد است
[ترجمه ترگمان]تمام جلسات برای معاملات کسب وکار برای عموم باز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

معامله (اسم)
treatment, intercourse, bargain, transaction, dealing

تخصصی

[حسابداری] رویداد مالی _ فعالیت مالی
[صنعت] تراکنش، فعل و انفعال، معامله
[حقوق] معامله، داد و ستد، عملیات حسابداری یا بانکی، مذاکره
[نساجی] معاملات
[ریاضیات] تراکنش، دادوستد، فعالیت، معامله

انگلیسی به انگلیسی

• interaction between two parties, negotiation, settlement; business deal
a transaction is a business deal, usually involving buying and selling something.

پیشنهاد کاربران

در مبحث فن آوری مربوط به پایگاه های داده به صورت �اجرای عملیات� یا به صورت ساده �عملیات� هم میشه ترجمه کرد.
در شبکه های کامپیوتری به نقل و انتقال اطلاعات هم ترجمه میشه
کلا داد و ستد و معاله ترجمه کردن این کلمه صحیح نیست
...
[مشاهده متن کامل]

مفهوم این کلمه یه چیزی تو مایه های بده بستان میشه که در هر زمینه ای معنای خودش رو داره تو بیزینس میشه �معامله�

COMMERCE / formal
the process of doing business
رسمی/ فرآیند انجام کسب و کار
The Government is determined to make the UK the best place for the transaction of e - business.
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/transaction
[اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال]
تراکنش
عمل مبادله ارزهای دیجیتال در بلاکچین.
دوستان این رو بخونید متوجه میشید:
A "transaction" is like a trade or exchange. It's when you give something, like money, and get something in return, like a product or service. For example, when you buy a toy at a store, you're making a transaction. You give money to the store, and they give you the toy. So, a transaction is when you swap something for something else.
...
[مشاهده متن کامل]

تبادلات
مثلاً: تبادلات برق بین ریزشبکه های صنعتی فعال
دامپزشکی و علوم دامی
قطع کردن، بریدن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : transact
✅️ اسم ( noun ) : transaction
✅️ صفت ( adjective ) : transactional
✅️ قید ( adverb ) : _
مبادله، کنش بینابینی
خرید و فروش، بیزنس
در حسابداری به معنای رویداد مالی هست
معامله مثلا معاملات ملکی
transaction ( مهندسی مخابرات )
واژه مصوب: تَراکُنش
تعریف: تبادل پیام های پرسش و پاسخ بین نقاط نشانک‏دهی/ سیگنال دهی
فعالیت مالی
رویداد
تعامل
social transactions = تعاملات اجتماعی
مبادله
تراکنش مالی
وحدت عمل ( حقوق )
مذاکره
تراکنش
[کامپیوتر ( پایگاه داده ) ] تراکنش
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس