tragical


معنی: فجیع
معانی دیگر: مصیبت امیز، غم انگیز

جمله های نمونه

1. Part II The show of the tragical spirit.
[ترجمه گوگل]قسمت دوم نمایش روح تراژیک
[ترجمه ترگمان]قسمت دوم نمایش روح tragical
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The most tragical sight of all was the very young addicts.
[ترجمه گوگل]غم انگیزترین منظره معتادان بسیار جوان بود
[ترجمه ترگمان]از همه جالب تر این بود که همه این افراد معتاد به بازی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In order to control the tragical occurance, colleges and universities should establish humanistic consideration for potential crisis and crisis intervention.
[ترجمه گوگل]به منظور کنترل این رویداد غم انگیز، کالج ها و دانشگاه ها باید برای مداخله در بحران و بحران بالقوه نگاهی انسانی داشته باشند
[ترجمه ترگمان]دانشگاه ها و دانشگاه ها به منظور کنترل حوادث غم انگیز و غم انگیز، باید در جهت بحران بالقوه و مداخله بحران، توجه مردم را به خود جلب نمایند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Even Mr. Clare began to feel tragical at the dairyman's desperation.
[ترجمه گوگل]حتی آقای کلر نیز از ناامیدی فروشنده لبنیات احساس غم انگیزی کرد
[ترجمه ترگمان]حتی در این گیرودار، حتی آقای کلر هم افسرده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. All of these show a typical tragical spirit.
[ترجمه گوگل]همه اینها یک روح تراژیک معمولی را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]همه اینها یک روح غم انگیز و tragical است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her tragical ending reveals that she is the victim of patriarchal society.
[ترجمه گوگل]پایان تراژیک او نشان می دهد که او قربانی جامعه مردسالار است
[ترجمه ترگمان]داستان غم انگیز او نشان می دهد که او قربانی جامعه پدرسالارانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. How tragical their fate is!
[ترجمه گوگل]سرنوشت آنها چقدر غم انگیز است!
[ترجمه ترگمان]چه سرنوشت شومی است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Tess's delicate and charming look had grown hard and worn, and her ripe mouth tragical.
[ترجمه گوگل]نگاه ظریف و جذاب تس سخت و فرسوده شده بود و دهان رسیده او غم انگیز بود
[ترجمه ترگمان]نگاه ظریف و جذاب تس، خیلی سخت و فرسوده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Pastoral and agrestic novel writen by Shen Congwen contained tragical consciousness.
[ترجمه گوگل]رمان شبانی و آگرستیک نوشته شن کونگون حاوی آگاهی تراژیک بود
[ترجمه ترگمان]یک رمان Pastoral و agrestic که توسط شن Congwen ساخته شده بود، در consciousness tragical دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Bi creates a thoughtful atmosphere by choosing a subject and tragical hue.
[ترجمه گوگل]بی با انتخاب سوژه و رنگ تراژیک فضایی متفکرانه ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]Bi یک فضای متفکر را با انتخاب یک سوژه و رنگ غیر طبیعی ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. One day she was pink and flawless; another pale and tragical.
[ترجمه گوگل]یک روز او صورتی و بی عیب بود دیگری رنگ پریده و غم انگیز
[ترجمه ترگمان]یک روز او صورتی بود و بی عیب و نقص؛ یک روز دیگر رنگ پریده و غم انگیز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His works-"Sneering at the tiger" tells that it is tragical for people to live without impedimenta consciousness .
[ترجمه گوگل]آثار او - "استهزاء به ببر" می گوید که برای مردم غم انگیز است که بدون آگاهی مانع زندگی کنند
[ترجمه ترگمان]آثار او - \"sneering در ببر\" می گوید برای مردم tragical است که بدون احساس impedimenta زندگی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فجیع (صفت)
heinous, unexpected, disastrous, tragic, calamitous, tragical, sad

انگلیسی به انگلیسی

• disastrous, calamitous, unfortunate, very sad; of or pertaining to a tragedy

پیشنهاد کاربران

بپرس