tonicity


معنی: صدا، نیرو بخشی، نیروی ارتجاعی
معانی دیگر: (عضلات) داشتن کشیدگی طبیعی، کشمندی، کشمندگری، اهنگ

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the quality or condition of good muscle tone.

جمله های نمونه

1. Addition of solute causes a rise in tonicity with stimulation of both thirst and antidiuretic hormone release. Fluid retention ensues.
[ترجمه گوگل]افزودن املاح باعث افزایش تونسیته با تحریک تشنگی و ترشح هورمون ضد ادرار می شود احتباس مایعات رخ می دهد
[ترجمه ترگمان]افزودن مواد حل شده باعث افزایش in و تحریک هورمون both و هورمون antidiuretic می شود نگهداری سیال از بین می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Addition of solute causes a rise in tonicity with stimulation of both thirst and antidiuretic hormone release.
[ترجمه گوگل]افزودن املاح باعث افزایش تونسیته با تحریک تشنگی و ترشح هورمون ضد ادرار می شود
[ترجمه ترگمان]افزودن مواد حل شده باعث افزایش tonicity و تحریک هورمون both و هورمون antidiuretic می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A significant difference between plasma sodium concentration and tonicity can thus occur.
[ترجمه گوگل]بنابراین تفاوت قابل توجهی بین غلظت سدیم پلاسما و تونیک می تواند رخ دهد
[ترجمه ترگمان]بنابراین تفاوت قابل توجهی بین غلظت سدیم پلاسما و tonicity می تواند رخ دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. When tonicity rises, release of antidiuretic hormone increases water reabsorption and reduces excretion of solute-free water.
[ترجمه گوگل]هنگامی که تونیک افزایش می یابد، ترشح هورمون ضد ادرار باعث افزایش جذب مجدد آب و کاهش دفع آب بدون املاح می شود
[ترجمه ترگمان]هنگامی که tonicity افزایش می یابد، هورمون antidiuretic ترشح آب را افزایش داده و دفع آب حل شونده را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Serum sodium concentration or tonicity are functions of water content relative to total body sodium content.
[ترجمه گوگل]غلظت یا تونیسیت سدیم سرم تابعی از محتوای آب نسبت به محتوای سدیم کل بدن است
[ترجمه ترگمان](Serum Serum)و یا tonicity (tonicity)از مقدار آب نسبت به کل محتوای سدیم بدن استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Tonicity can then be regulated by the patient in response to thirst.
[ترجمه گوگل]سپس بیمار می تواند در پاسخ به تشنگی تونیک را تنظیم کند
[ترجمه ترگمان]سپس Tonicity می تواند توسط بیمار در پاسخ به تشنگی تنظیم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. After 3-year follow-up, average reduction of skin tonicity was 4 46% (range 1 85 to 8 76%).
[ترجمه گوگل]پس از 3 سال پیگیری، میانگین کاهش تونسیته پوست 446% بود (محدوده 185 تا 876%)
[ترجمه ترگمان]پس از ۳ سال پی گیری، میانگین کاهش of پوست ۴ % (محدوده ۱ تا ۸ % %)بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. More muscular tonicity in together instigates your metabolism, you will be so more inclined to mobilize you in sustained efforts.
[ترجمه گوگل]تونیک بیشتر عضلانی با هم متابولیسم شما را تحریک می کند، بنابراین تمایل بیشتری برای بسیج کردن شما در تلاش های مداوم خواهید داشت
[ترجمه ترگمان]tonicity ماهیچه ای بیشتری در رابطه با متابولیسم بدن شما، شما بیشتر تمایل خواهید داشت که شما را در تلاش های پایدار بسیج کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Body or muscular tone; tonicity.
[ترجمه گوگل]تون بدن یا عضلانی؛ تونیک
[ترجمه ترگمان]بدن یا تن عضلانی؛ tonicity
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The doctor tested my tonicity.
[ترجمه گوگل]دکتر تونسیته ام را آزمایش کرد
[ترجمه ترگمان] دکتر tonicity رو آزمایش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Thus, it is essential to monitor urine flow, serum tonicity, and body weight during the deprivation.
[ترجمه گوگل]بنابراین، نظارت بر جریان ادرار، تونیک سرم و وزن بدن در طول محرومیت ضروری است
[ترجمه ترگمان]بنابراین، کنترل جریان ادرار، tonicity سرم و وزن بدن در طول محرومیت ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Measuring plasma osmolality using freezing point depression or vapor pressure will immediately indicate that plasma osmolality and tonicity are normal.
[ترجمه گوگل]اندازه گیری اسمولالیته پلاسما با استفاده از فرورفتگی نقطه انجماد یا فشار بخار بلافاصله نشان می دهد که اسمولالیته پلاسما و تونسیته طبیعی است
[ترجمه ترگمان]اندازه گیری پلاسما با استفاده از افسردگی نقطه انجماد یا فشار بخار بلافاصله نشان خواهد داد که osmolality و tonicity پلاسما نرمال هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. For convenience, the serum sodium level is usually taken as the estimate of tonicity.
[ترجمه گوگل]برای راحتی، سطح سدیم سرم معمولاً به عنوان تخمین تونیک در نظر گرفته می شود
[ترجمه ترگمان]برای راحتی، سطح سدیم سرم معمولا به عنوان برآورد of در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Here again, dilution is impaired, but reduction of water intake below output will lead to a rise in serum tonicity.
[ترجمه گوگل]در اینجا دوباره، رقت‌سازی مختل می‌شود، اما کاهش مصرف آب کمتر از میزان خروجی منجر به افزایش تونیسیت سرم می‌شود
[ترجمه ترگمان]در اینجا، ضعیف شدن ضعیف است، اما کاهش جذب آب زیر خروجی منجر به افزایش in سرم خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

صدا (اسم)
report, bruit, vocal, throat, call, tone, noise, sound, vocation, roar, yell, voice, calling, phoneme, phone, tonicity, sonance, tingle

نیرو بخشی (اسم)
reviviscence, refreshment, tonicity

نیروی ارتجاعی (اسم)
tonicity

انگلیسی به انگلیسی

• tension of a muscle

پیشنهاد کاربران

تونیسیته:توانایی یک محلول خارج سلولی ( Extracellular solution ) برای حرکت دادن آب به داخل یا خارج از سلول ( Into or out of a cell ) توسط اسمز
در زبان شناسی: نواخت بری
کشش یا خاصیت ارتجاعی
یکنواختی

بپرس