think better of


1- عقیده ی بهتری داشتن (درباره ی چیزی یا کسی) 2- (پس از تفکر) تجدید نظر کردن

جمله های نمونه

1. Originally we were going to buy John's old car, but we thought better of it.
[ترجمه Saeid.T] اما فکر بهتری کردیم. یعنی منصرف شدیم از کاری که می خواستیم بکنیم
|
[ترجمه گوگل]در اصل قرار بود ماشین قدیمی جان را بخریم، اما بهتر فکر کردیم
[ترجمه ترگمان]در اصل ما می خواستیم ماشین قدیمی جان را بخریم، اما فکر کردیم بهتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It might help people think better of him.
[ترجمه گوگل]ممکن است به مردم کمک کند که بهتر درباره او فکر کنند
[ترجمه ترگمان]ممکن است به مردم کمک کند که بهتر از او فکر کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Rosie was about to protest but thought better of it.
[ترجمه گوگل]رزی می خواست اعتراض کند اما بهتر فکر می کرد
[ترجمه ترگمان]رزی می خواست اعتراض کند، اما فکرش را هم نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She has behaved appallingly-I must say I thought better of her.
[ترجمه گوگل]او رفتار وحشتناکی از خود نشان داده است - باید بگویم که فکر بهتری درباره او کردم
[ترجمه ترگمان]طوری رفتار کرده است که من باید بگویم که بهتر از او فکر می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Alberg opened his mouth, as if to protest. But he thought better of it.
[ترجمه گوگل]آلبرگ دهانش را باز کرد، انگار اعتراض داشت اما او بهتر فکر کرد
[ترجمه ترگمان]Alberg دهانش را باز کرد، انگار می خواست اعتراض کند اما فکر بهتری به ذهنش خطور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He started to say something, then thought better of it.
[ترجمه گوگل]شروع کرد به گفتن چیزی، بعد بهتر فکر کرد
[ترجمه ترگمان]شروع به گفتن چیزی کرد، بعد بهتر فکر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He passed Miguel the joint but Miguel thought better of it.
[ترجمه گوگل]او از کنار میگل عبور کرد اما میگوئل بهتر فکرش را کرد
[ترجمه ترگمان]\" \" \" \" \" \" \" \" \"از\" میگوئل the \"رد شد، ولی\" میگوئل \" فکر بهتری از آن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She apparently thought better of it, but her face started to crumple as if she was going to cry.
[ترجمه گوگل]ظاهراً او بهتر فکر می کرد، اما صورتش شروع به مچاله شدن کرد که انگار می خواست گریه کند
[ترجمه ترگمان]ظاهرا حالش بهتر شده بود، اما صورتش طوری مچاله شده بود که انگار می خواست گریه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Only the mother of the frightened girl started to say something, but thought better of it.
[ترجمه گوگل]فقط مادر دختر ترسیده شروع به گفتن کرد، اما بهتر فکر کرد
[ترجمه ترگمان]فقط مادر آن دختر وحشت زده چیزی می گفت، اما فکر بهتری به ذهنش خطور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Then he thought better of it.
[ترجمه گوگل]بعد بهتر فکر کرد
[ترجمه ترگمان]آن وقت فکر بهتری به ذهنش خطور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Cowher said later he momentarily contemplated tackling Hudson, but thought better of it.
[ترجمه گوگل]کاور بعداً گفت که او لحظه‌ای به فکر تکل زدن هادسون بود، اما بهتر فکر کرد
[ترجمه ترگمان]چند دقیقه بعد گفت که در مورد هادسون فکر می کند، اما فکر بهتری به ذهنش خطور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. If they did this particularly well, analysts were thought well of by their bosses.
[ترجمه Saeid.T] اگر آنها این کار را به طور خیلی خوبی انجام میدادن، تحلیل هایشان خوب درنظر گرفته می شد از جانب کارفرمایانشان
|
[ترجمه Saeid.T] احتمالا their analysis بوده، وگرنه analysts میشه تحلیلگران
|
[ترجمه گوگل]اگر آنها این کار را به‌خوبی انجام می‌دادند، روسایشان به خوبی به تحلیلگران فکر می‌کردند
[ترجمه ترگمان]اگر آن ها این کار را به خصوص انجام می دادند، مدیران آن ها به خوبی از دست اندرکاران آن ها فکر می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He picked up his glass, empty once more, thought better of it, and put it down.
[ترجمه گوگل]لیوانش را برداشت، یک بار دیگر خالی کرد، بهتر فکر کرد و گذاشت
[ترجمه ترگمان]گیلاسش را برداشت، بار دیگر خالی شد، بهتر فکر کرد و آن را کنار گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But he thought better of it and slowly breathed out the air through his nose.
[ترجمه گوگل]اما او بهتر فکر کرد و به آرامی هوا را از بینی خود بیرون داد
[ترجمه ترگمان]اما او بهتر از این فکر کرد و آهسته هوا را از بینی بیرون کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He had already considered returning to London in the closing stages of the war, but had thought better of it.
[ترجمه گوگل]او پیش از این در آخرین مراحل جنگ به بازگشت به لندن فکر کرده بود، اما بهتر فکر کرده بود
[ترجمه ترگمان]او قبلا در مراحل پایانی جنگ به لندن بازگشته بود، اما به آن فکر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• think well of, regard favorably; change one's mind, rethink

پیشنهاد کاربران

دیگه ارزش نداشتن
دیگه چیزی رو در حد خودت ندونی
خوب به چیزی فکر کردن ( قبل از انجامش )
عقل رو به کار انداختن
مثلا قبل از گفتن حرفی یا انجام کاری که ممکنه ازش پشیمون بشی، یه ذره فکر کنی
یه فکر بهتر به ذهن رسیدن
تغییر نظر دادن
think better of: to decide not to do something because you no longer think it is a good idea.
از انجام دادن کاری منصرف شدن چون فکر میکنید دیگه ایده ی خوبی نیست

بپرس