temptation

/temˈteɪʃn̩//tempˈteɪʃn̩/

معنی: فریب، اغوا، ازمایش، امتحان، خواست، فریبندگی، فتنه، وسوسه
معانی دیگر: تحریک جنسی، انگیزش، اغواگری، وسوسه انگیزی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: temptational (adj.)
(1) تعریف: the act or an instance of tempting, or the condition of being tempted.
مشابه: allure

- Her doctor had told her to avoid salt, but the chips looked so delicious that she gave in to temptation.
[ترجمه شان] پزشکش به او گفته بود که از ( خوردن ) نمک پرهیز کند، اما این چیپس آنقدر خوشمزه به نظر می رسید که به وسوسه خوردنش تن داد.
|
[ترجمه گوگل] دکترش به او گفته بود که از نمک دوری کند، اما چیپس آنقدر خوشمزه به نظر می رسید که او تسلیم وسوسه شد
[ترجمه ترگمان] دکتر به او گفته بود که از نمک پرهیز کند، اما چیپس به قدری خوش مزه به نظر می رسید که به وسوسه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: something or someone that tempts.

جمله های نمونه

1. a besetting temptation
وسوسه ی شدید

2. fatemeh resisted temptation
فاطمه در مقابل وسوسه مقاومت کرد.

3. she repelled the temptation to pull the trigger
او وسوسه ی چکاندن ماشه را سرکوب کرد.

4. to surmount a temptation
بر وسوسه ای چیره شدن

5. faith is proof against temptation
ایمان در برابر وسوسه مقاوم است.

6. faith will shield you against temptation
ایمان در برابر وسوسه سپر شما خواهد شد.

7. He overcame a strong temptation to run away.
[ترجمه گوگل]او بر یک وسوسه شدید برای فرار غلبه کرد
[ترجمه ترگمان]او بر وسوسه شدیدی غلبه کرد که فرار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He failed to struggle against temptation.
[ترجمه deppj] او از مبارزه دربرابر وسوسه باز ماند
|
[ترجمه شان] او در پیکار با وسوسه، شکست خورد.
|
[ترجمه گوگل]او نتوانست با وسوسه مبارزه کند
[ترجمه ترگمان]او در مبارزه با وسوسه شکست خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Don't succumb to the temptation to have just one cigarette.
[ترجمه deppj] حتی برای کشیدن یک نخ سیگار هم تسلیم وسوسه نشوید.
|
[ترجمه گوگل]تسلیم وسوسه خوردن فقط یک نخ سیگار نشوید
[ترجمه ترگمان]انقدر تسلیم وسوسه نشو که فقط یه سیگار داشته باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It proved an irresistible temptation to Hall to go back.
[ترجمه گوگل]این یک وسوسه مقاومت ناپذیر برای هال بود تا به عقب برگردد
[ترجمه ترگمان]برای برگشتن به سرسرای بزرگ وسوسه مقاومت ناپذیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It's very easy to yield to temptation and spend too much money.
[ترجمه Zezy] این خیلی آسان است که تسلیم وسوسه بشوی و پول، زیاد خرج کنی
|
[ترجمه شان] تسلیم وسوسه شدن برای خرج کردن پول زیاد، خیلی آسان است.
|
[ترجمه گوگل]تسلیم شدن در برابر وسوسه و خرج کردن پول بسیار آسان است
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I can never resist temptation/chocolate/the urge to laugh.
[ترجمه گوگل]من هرگز نمی توانم در برابر وسوسه / شکلات / میل به خندیدن مقاومت کنم
[ترجمه ترگمان]من هرگز نمی توانم در مقابل وسوسه \/ شکلات \/ اصرار برای خندیدن مقاومت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His inability to resist temptation would eventually cost him his freedom.
[ترجمه گوگل]ناتوانی او در مقاومت در برابر وسوسه در نهایت به قیمت آزادی او تمام شد
[ترجمه ترگمان]ناتوانی او در مقاومت در برابر وسوسه سرانجام به قیمت آزادی او تمام می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The temptation warred with his conscience.
[ترجمه گوگل]وسوسه با وجدان او جنگید
[ترجمه ترگمان]وسوسه با وجدانش در کش مکش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The temptation to exploit consumers usually prevails unless it is curbed.
[ترجمه گوگل]وسوسه استثمار مصرف کنندگان معمولاً غالب است مگر اینکه مهار شود
[ترجمه ترگمان]وسوسه استفاده از مصرف کنندگان معمولا وجود دارد مگر اینکه تحت کنترل واقع شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. I couldn't resist the temptation to open the letter.
[ترجمه lila] نمیتونم جلو خودم رو بگیرم که نامه را باز نکنم
|
[ترجمه گوگل]نتوانستم در برابر وسوسه باز کردن نامه مقاومت کنم
[ترجمه ترگمان]نمی توانستم در برابر وسوسه کردن نامه خودداری کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. I resisted the temptation to get in a sly dig at Fred.
[ترجمه گوگل]من در برابر وسوسه وارد شدن به یک حفاری حیله گرانه در فرد مقاومت کردم
[ترجمه ترگمان]من در برابر وسوسه مقاومت در یک حفاری موذیانه در برابر وسوسه مقاومت کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. I yielded to temptation and had a chocolate bar.
[ترجمه گوگل]من تسلیم وسوسه شدم و یک تخته شکلات خوردم
[ترجمه ترگمان]من تسلیم وسوسه شدم و یه بار شکلات خوردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فریب (اسم)
bewitchment, conjuration, cheat, humbuggery, wile, allurement, lure, enticement, deception, deceit, fraud, delusion, temptation, seducement, magic, sorcery, bluff, bamboozle, bilk, bob, humbug, brogue, cantrip, imposture, swindle, defraudation, diabolism, hocus-pocus, goety, hoodoo, inveiglement

اغوا (اسم)
seduction, instigation, sophistication, allurement, enticement, temptation, seducement, incitation, inveiglement

ازمایش (اسم)
test, assay, temptation, experiment, shy, trial, testing, tryout, try, exam, examination, experience, examen, experimentation, probation, screening

امتحان (اسم)
assay, temptation, experiment, quiz, trial, try, exam, examination, shibboleth, probation

خواست (اسم)
wealth, wish, disposition, desire, will, request, demand, temptation, volition, eagerness, want, asset, property, tenure, desideratum

فریبندگی (اسم)
fascination, seduction, temptation, charm, glamor, glamour

فتنه (اسم)
seduction, riot, temptation, sedition, intrigue, devilry, insurrection

وسوسه (اسم)
temptation

انگلیسی به انگلیسی

• seduction, enticement, lure, attraction
a temptation is something that you want to do or have, although you know it might be wrong or harmful.
temptation is the feeling of wanting to do or have something, although you know it might be wrong or harmful.

پیشنهاد کاربران

اغوا، وسوسه، فریب، ازمایش، امتحان، روانشناسی: وسوسه
enticement, allurement, inducement, lure, pull, seduction, tantalization
The temptation to steal is greater than ever before ___ especially in large shops
وسوسه به دزدی کردن به خصوص در مغازه های بزرگ بیشتر از همیشه است
Temptation led to sin.
وسوسه به گناه منجر شد.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : tempt
✅️ اسم ( noun ) : temptation / tempter / temptress
✅️ صفت ( adjective ) : tempting
✅️ قید ( adverb ) : temptingly
وسوسه ی شیطانی
خواسته
enticement. Mer
the desire to do or have something that you know is bad or wrong. Ox
هوا و هوس
وسوسه کردن
وسوسه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس