technocracy

/tekˈnɒkrəsi//tekˈnɒkrəsi/

معنی: شگرد سالاری، حکومت اربابان فن، حکومت کارشناسان فنی
معانی دیگر: (حکومت مهندسان و دانشمندان علوم) فن سالاری، تروند سالاری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: technocracies
مشتقات: technocratic (adj.), technocrat (n.)
(1) تعریف: a theoretical system in which the research of scientists and technicians controls the economic and social decisions of a society.

(2) تعریف: a partial or complete application of this theory to government.

جمله های نمونه

1. Politics, Lenin thought, could be replaced by technocracy.
[ترجمه گوگل]لنین فکر می کرد سیاست را می توان با تکنوکراسی جایگزین کرد
[ترجمه ترگمان]لنین فکر کرد که سیاست می تواند با technocracy جایگزین شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. What had replaced them was the mindset of technocracy.
[ترجمه گوگل]چیزی که جایگزین آنها شده بود، طرز فکر تکنوکراسی بود
[ترجمه ترگمان]چیزی که جایگزین آن ها شده بود، طرز فکر of بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Is Britain becoming a technocracy?
[ترجمه گوگل]آیا بریتانیا تبدیل به یک تکنوکراسی می شود؟
[ترجمه ترگمان]آیا بریتانیا تبدیل به a شده است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The Traditions fight to preserve magic against the Technocracy, and to defend against the depredations of Marauders and Nephandi.
[ترجمه گوگل]سنت‌ها برای حفظ جادو در برابر تکنوکراسی و دفاع در برابر غارت‌های غارتگران و نفاندی می‌جنگند
[ترجمه ترگمان]# # # # رسوم برای حفظ جادو در برابر جادوی، و دفاع از the of و Nephandi
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. West Technocracy, an important social thought, claims that experts should govern society totally.
[ترجمه گوگل]تکنوکراسی غربی، یک تفکر اجتماعی مهم، مدعی است که متخصصان باید جامعه را به طور کامل اداره کنند
[ترجمه ترگمان]غرب Technocracy، یک تفکر اجتماعی مهم، ادعا می کند که متخصصان باید جامعه را به طور کامل اداره کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. When technocracy, the bomb, and the population explosion arrived, man achieved a capacity to clash with the earth on a grand scale .
[ترجمه گوگل]وقتی تکنوکراسی، بمب و انفجار جمعیت رسید، انسان به این ظرفیت دست یافت که در مقیاس بزرگ با زمین درگیر شود
[ترجمه ترگمان]هنگامی که technocracy، بمب و انفجار جمعیت رسید، مرد به توانایی برخورد با زمین در مقیاس بزرگ دست یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. So the management of the patent technocracy is an important part of the business enterprise administration.
[ترجمه گوگل]بنابراین مدیریت تکنوکراسی ثبت اختراع بخش مهمی از مدیریت شرکت تجاری است
[ترجمه ترگمان]بنابراین، مدیریت اختراع ثبت اختراع بخش مهمی از مدیریت کسب وکار تجاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This paper first used "technocracy" in March 193 when a book reviewer bemoaned the "lurid prominence" of the term.
[ترجمه گوگل]این مقاله برای اولین بار از «تکنوکراسی» در مارس 193 استفاده کرد، زمانی که یک منتقد کتاب از «برجستگی مبهم» این اصطلاح ابراز تاسف کرد
[ترجمه ترگمان]این مقاله ابتدا در ۱۹۳ مارس ۱۹۳ از \"technocracy\" استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Technocracy was once a communist idea: with the proletariat in power, administration could be left to experts.
[ترجمه گوگل]تکنوکراسی زمانی یک ایده کمونیستی بود: با روی کار آمدن پرولتاریا، اداره امور را می‌توان به متخصصان واگذار کرد
[ترجمه ترگمان]Technocracy زمانی یک ایده کمونیستی بود: با پرولتاریا در قدرت، دولت را می توان به کارشناسان واگذار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Many are opposed to a technocracy because they do not wish to be ruled by technical experts.
[ترجمه گوگل]بسیاری با تکنوکراسی مخالف هستند زیرا نمی خواهند توسط کارشناسان فنی اداره شوند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از آن ها با a مخالف هستند، زیرا نمی خواهند توسط متخصصان فنی اداره شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Technocracy claims that experts of science and technology govern society totally.
[ترجمه گوگل]تکنوکراسی مدعی است که متخصصان علم و فناوری جامعه را به طور کامل اداره می کنند
[ترجمه ترگمان]Technocracy ادعا می کند که متخصصان علم و فن آوری جامعه را به طور کامل اداره می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Such unconstrained technocracy is no guarantee of good ideas or decisions.
[ترجمه گوگل]چنین تکنوکراسی بدون محدودیت هیچ تضمینی برای ایده ها یا تصمیمات خوب نیست
[ترجمه ترگمان]چنین technocracy بدون قید ضمانت ایده ها یا تصمیمات خوب را تضمین نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Singapore is perhaps the best advertisement for technocracy: the political and expert components of the governing system there seem to have merged completely.
[ترجمه گوگل]سنگاپور شاید بهترین تبلیغ برای تکنوکراسی باشد: به نظر می رسد که اجزای سیاسی و کارشناسی سیستم حاکم در آنجا کاملاً با هم ادغام شده اند
[ترجمه ترگمان]شاید سنگاپور بهترین تبلیغ برای technocracy باشد: مولفه های سیاسی و تخصصی سیستم حاکم به نظر می رسد کاملا با هم ادغام شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Technocracy hopes to make reality "safe for humanity" by removing random elements and dangerous foibles.
[ترجمه گوگل]تکنوکراسی امیدوار است با حذف عناصر تصادفی و ناتوانی های خطرناک، واقعیت را "ایمن برای بشریت" کند
[ترجمه ترگمان]The امیدوار است که با حذف عناصر تصادفی و ضعف های خطرناک، \"امنیت را برای بشریت\" ایمن سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Shock learning can be seen as a product of elitism, technocracy and authoritarianism.
[ترجمه گوگل]یادگیری شوک را می توان محصول نخبه گرایی، تکنوکراسی و اقتدارگرایی دانست
[ترجمه ترگمان]یادگیری از شوک به عنوان محصول of، technocracy و authoritarianism دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شگرد سالاری (اسم)
technocracy

حکومت اربابان فن (اسم)
technocracy

حکومت کارشناسان فنی (اسم)
technocracy

انگلیسی به انگلیسی

• form of government based on technological knowledge; theory advocating such a government
a technocracy is a group of scientists, engineers, and other experts who have political power as well as technical knowledge; a formal word.
you can refer to a country or society that is controlled by scientists, engineers, and other experts as a technocracy; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : technocracy / technocrat
✅️ صفت ( adjective ) : technocratic
✅️ قید ( adverb ) : _
technocracy ( عمومی )
واژه مصوب: فن‏سالاری
تعریف: زمامداری کارشناسان و صاحبان فن که بر دانش و مهارت های فنی تکیه دارند
فن مداری، حکومت متخصصین فنون

بپرس