tagger


تنکه اهن یاحلبی، دنبال کننده دربازی گرگم بهوا

جمله های نمونه

1. Photo Tagger will batch the people it finds into groups and will then suggest tags for them.
[ترجمه گوگل]Photo Tagger افرادی را که پیدا می‌کند در گروه‌هایی دسته‌بندی می‌کند و سپس برچسب‌هایی را برای آنها پیشنهاد می‌کند
[ترجمه ترگمان]عکس Tagger افرادی را که در گروه ها پیدا می کند، دسته بندی می کند و سپس آن ها را برای آن ها پیشنهاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. An auto tagger automatically computes Categories, based on the contents of submitted Entries (PUT).
[ترجمه گوگل]یک برچسب خودکار به طور خودکار دسته ها را بر اساس محتویات ورودی های ارسال شده (PUT) محاسبه می کند
[ترجمه ترگمان]یک خودکار خودرو به طور خودکار دسته ها را محاسبه می کند، براساس محتوای Entries تسلیم (PUT)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The deepest insult that one tagger can give another is to 'line' his 'tag', which is done by drawing a line through it.
[ترجمه گوگل]عمیق ترین توهینی که یک تگر می تواند به دیگری بکند این است که «تگ» خود را «خط» کند، که با کشیدن یک خط از میان آن انجام می شود
[ترجمه ترگمان]عمیق ترین توهینی که یک tagger می تواند به دیگری بدهد این است که برچسب خود را که با کشیدن یک خط از طریق آن انجام می شود، ببندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. When a tagger becomes well known, he is said to be 'up'.
[ترجمه گوگل]وقتی یک تگر به خوبی شناخته می شود، گفته می شود که او "بالا" است
[ترجمه ترگمان]وقتی یک tagger معروف می شود، گفته می شود که بیدار می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The paper built a POS tagger based on MaxEnt and word clustering.
[ترجمه گوگل]این مقاله یک برچسب POS بر اساس MaxEnt و خوشه بندی کلمات ساخته است
[ترجمه ترگمان]این مقاله یک POS را براساس MaxEnt و خوشه بندی کلمات ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Image Tagger — Sort through news photos coming out of Haiti and categorize (tag) them with keywords like "adult, child, alive, deceased. "
[ترجمه گوگل]برچسب‌گذار تصویر - عکس‌های خبری که از هائیتی منتشر می‌شوند را مرتب کنید و آنها را با کلمات کلیدی مانند "بزرگسال، کودک، زنده، متوفی" دسته‌بندی کنید (برچسب کنید)
[ترجمه ترگمان]تصویر Tagger تصویری از طریق عکس های خبری که از هاییتی می آیند و طبقه بندی می کنند (برچسب)آن ها را با کلمات کلیدی مانند \"بالغ، بچه، زنده، مرده\" دسته بندی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The highest level of verbal information that can reasonably be expected from an automatic tagger is the transitivity of the verb.
[ترجمه گوگل]بالاترین سطح اطلاعات کلامی که به طور منطقی از یک برچسب خودکار انتظار می رود، گذرا بودن فعل است
[ترجمه ترگمان]بالاترین سطح اطلاعات شفاهی که می تواند به طور منطقی از یک tagger اتوماتیک انتظار رود the verb است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Mate, director of the Marine Mammal Institute at Oregon State University, is the world's most inventive and prolific satellite- tagger of whales.
[ترجمه گوگل]میت، مدیر موسسه پستانداران دریایی در دانشگاه ایالتی اورگان، مبتکرترین و پرکارترین نشانگر نهنگ های ماهواره ای در جهان است
[ترجمه ترگمان]همسر یابی، رئیس موسسه Mammal دریایی در دانشگاه ایالتی ارگان، یکی از مبتکرانه ترین و prolific ماهواره جهان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. No matter, because out of the two applications, Facebook users will likely find Photo Tagger the more useful of the two since it offers a more direct purpose: tag these photos fast!
[ترجمه گوگل]مهم نیست، زیرا از بین این دو برنامه، کاربران فیس بوک احتمالاً Photo Tagger را مفیدتر از این دو می دانند زیرا هدف مستقیم تری را ارائه می دهد: سریع این عکس ها را تگ کنید!
[ترجمه ترگمان]مهم نیست، چون خارج از این دو کاربرد، کاربران فیس بوک به احتمال زیاد Photo از این دو را پیدا خواهند کرد چون هدف مستقیمی را ارایه می دهد: این عکس ها را سریع برچسب بزنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We thought it was just some type of new tagger .
[ترجمه گوگل]ما فکر کردیم که این فقط نوعی برچسب جدید است
[ترجمه ترگمان]ما فکر می کردیم که این فقط یه نوع of جدیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• person or thing that tags, person or thing that joins one thing to another; (slang) graffiti artist

پیشنهاد کاربران

کسی که روی دیوار یا ماشین و وسایل دیگه نشان یا اسمش رو نقاشی میکنه
دنبال کننده فیلم
tagger ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: نشان‏گذار 1
تعریف: فردی که نشان‏گذاری می‏کند
برچسب زن

بپرس