tacky

/ˈtæki//ˈtæki/

معنی: چسبناک، کهنه، نخ نما، رنگ ورو رفته
معانی دیگر: (به ویژه در مورد رنگ یا جلا که هنوز خشک نشده است) چسبناک، تر و چسبنده، بد لباس، شلخته، بددوخت، (عامیانه)، ن  نما

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: tackier, tackiest
مشتقات: tackiness (n.)
• : تعریف: gummy or sticky, as partially dried glue or varnish.
مترادف: gluey, gummy, sticky, viscid
مشابه: adhesive, glutinous, gooey
صفت ( adjective )
حالات: tackier, tackiest
مشتقات: tackily (adv.), tackiness (n.)
• : تعریف: in poor taste or style; shabby.
مترادف: cheap, cheesy, crude, flashy, garish, gauche, gaudy, kitschy, tasteless, tawdry, trashy
متضاد: classy, elegant, gracious, tasteful
مشابه: dowdy, rude, shabby, sleazy, tactless, vulgar

- a tacky outfit
[ترجمه گوگل] یک لباس چسبنده
[ترجمه ترگمان] یه لباس کهنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- tacky remarks
[ترجمه گوگل] اظهارات مزاحم
[ترجمه ترگمان] اظهارات کهنه و زرق و برق
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. tacky clothes
لباس های رنگ و رو رفته

2. tacky ink
مرکب تر و چسبان

3. a tacky lady
یک خانم بد لباس

4. the paint is still tacky to the touch
به رنگ که دست می زنی هنوز چسبناک است.

5. It's kind of tacky to give her a present that someone else gave you.
[ترجمه Shirinbahari] یه جورایی زشته که به او هدیه ای رابدی که کسی دیگر به تو داده باشد.
|
[ترجمه گوگل]دادن هدیه ای که شخص دیگری به شما داده است، کار سختی است
[ترجمه ترگمان]یه جورایی of که بهش هدیه ای بدم که یه نفر دیگه بهت داده باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The paint on the door is still tacky.
[ترجمه گوگل]رنگ روی در هنوز چسبنده است
[ترجمه ترگمان] رنگ در، هنوز tacky
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The shop sold tacky souvenirs and ornaments.
[ترجمه گوگل]در این مغازه سوغاتی ها و زیور آلات چسبناک می فروخت
[ترجمه ترگمان]این مغازه souvenirs و زیورآلات و زیورآلات خود را می فروخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They spread a lot of tacky gossip about his love life.
[ترجمه Shirinbahari] آنها شایعات احمقانه و زشت زیادی در مورد زندگی عاشقانه اش پخش کردند.
|
[ترجمه گوگل]آنها شایعات ناخوشایند زیادی در مورد زندگی عاشقانه او پخش کردند
[ترجمه ترگمان]اونا یه شایعه قدیمی راجع به زندگی عاشقانه ش پخش کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He groped along the tacky shelves.
[ترجمه گوگل]او در امتداد قفسه های چسبناک دست زد
[ترجمه ترگمان] اون توی قفسه های قدیمی دست پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Various seating arrangements are choreographed like a slightly tacky lounge act with tinsel, glitter and lights that never fails to entertain.
[ترجمه گوگل]چیدمان صندلی‌های مختلف مانند یک سالن استراحت کمی چسبنده با جلیقه، زرق و برق و چراغ‌هایی طراحی شده‌اند که هرگز از سرگرمی خودداری می‌کنند
[ترجمه ترگمان]آرایش فضایی مختلفی مثل یک سالن استراحت شیک و شیک با زرق و برق، زرق و برق، زرق و برق و برقی که هرگز موفق به پذیرایی نمی شود، طراحی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The dough should be elastic, soft, tacky, but not sticky and the seeds should be evenly distributed.
[ترجمه گوگل]خمیر باید الاستیک، نرم، چسبنده، اما چسبنده نباشد و دانه ها باید به طور مساوی تقسیم شوند
[ترجمه ترگمان]خمیر باید انعطاف پذیر، نرم و tacky باشد، اما چسبنده نیستند و دانه ها باید به طور مساوی توزیع شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Two unsightly slush machines mar the ambience, and tacky little bowls of pretzels are strewn throughout.
[ترجمه گوگل]دو دستگاه لجن نامناسب محیط را مخدوش می کنند و کاسه های کوچک چوب شور در سراسر آن پخش شده اند
[ترجمه ترگمان]دو دستگاه پرس و جو ناخوشایند محیط را از بین می برند، و کاسه کوچکی از چوب شور روی هم ریخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I think it's kind of tacky to give her a present that someone else gave you.
[ترجمه گوگل]به نظر من هدیه دادن به او که شخص دیگری به شما داده، کار سختی است
[ترجمه ترگمان]به نظر من یه جورایی tacky که یه نفر دیگه بهت هدیه داده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Tacky barely begins to describe your actions in this mess.
[ترجمه گوگل]تاکی به سختی شروع به توصیف اقدامات شما در این آشفتگی می کند
[ترجمه ترگمان]tacky به سختی شروع به توصیف اعمال شما در این آشفتگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چسبناک (صفت)
adhesive, sticky, gooey, viscid, viscous, viscose, cohesive, string, smeary, slab, limy, thready, tacky

کهنه (صفت)
olden, obsolete, antiquated, gray, old, ancient, age-old, archaic, stale, antique, dead, bygone, trite, time-worn, behindhand, ragged, frowsty, worm-eaten, dowdy, musty, fusty, poky, obsolescent, worn-out, run-down, well-worn, tacky, weatherworn

نخ نما (صفت)
shabby, threadbare, tacky

رنگ ورو رفته (صفت)
tacky

انگلیسی به انگلیسی

• sticky, adhesive; shabby, neglected; tasteless, cheap, gaudy
something that is tacky is badly made and unpleasant; an informal word.

پیشنهاد کاربران

بنجل
Cheap
اگه بخوایم بگیم یه جنس بازاریه یعنی ارزون و بی کیفیته ( هر دو باهم ) می تونیم از لغت TACKY استفاده کنیم.
if something is tacky, it looks cheap or badly made, and shows poor taste
ex: tacky ornaments/souvenirs
بی کیفیت، نا مرغوب ساخته شده، poorly made
1 : not having or exhibiting good taste: such as. a : marked by cheap showiness : gaudy a tacky publicity stunt a tacky outfit. b : marked by lack of style : dowdy
informal disapproving
of cheap quality or in bad style:
...
[مشاهده متن کامل]

The shop sold tacky souvenirs and ornaments.
بیکلاس - زاقارت - پیس - بیریخت و غیر استایلیش - بی ریخت

ضایع، از مد رفته
خز ، ضایع ، بیکلاس، دمده

بپرس