• (1)تعریف: the study of the structure and formation of phrases and sentences.
- She is a linguist specializing in German syntax.
[ترجمه گوگل] او یک زبان شناس متخصص در نحو آلمانی است [ترجمه ترگمان] او یک زبان شناس متخصص در زبان آلمانی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: the rules in a language that govern the structure and formation of sentences.
- "Colorless green ideas sleep furiously" is a famous example of a sentence that is semantically absurd but is in perfect accordance with the syntax of English.
[ترجمه گوگل] «ایدههای سبز بیرنگ خشمگین میخوابند» مثال معروفی از جملهای است که از نظر معنایی پوچ است اما با نحو انگلیسی کاملاً مطابقت دارد [ترجمه ترگمان] \"ایده های سبز روشن\" یک مثال معروف از یک جمله است که به لحاظ معنایی بی معنی است اما مطابق با نحو زبان انگلیسی کامل است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3)تعریف: the word order or pattern of word order in a phrase or sentence.
- The complex syntax often used by Henry James makes reading his novels a challenge.
[ترجمه گوگل] نحو پیچیده ای که اغلب توسط هنری جیمز استفاده می شود، خواندن رمان های او را به یک چالش تبدیل می کند [ترجمه ترگمان] ترکیب پیچیده ای که اغلب توسط هنری جیمز استفاده می شود، خواندن رمان او را به چالش می کشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4)تعریف: in computer science, the rules governing the way machine language commands are interpreted.
• (5)تعریف: any systematic arrangement; order.
جمله های نمونه
1. Let's investigate the syntax of Chinese.
[ترجمه گوگل]بیایید نحو زبان چینی را بررسی کنیم [ترجمه ترگمان]بیایید در مورد ترکیب زبان چینی تحقیق کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Syntax describes the rules by which words can be combined into sentences, while semantics describes what they mean.
[ترجمه هومن حاجی کریمی] "نحو" به بیام قواعدی می پردازد که برمبنای آنها کلمات با هم ترکیب شده، جملات را می سازند، در حالیکه "معناشناسی" به توصیف معنای آنها می پردازد.
|
[ترجمه گوگل]نحو قوانینی را توصیف می کند که توسط آن کلمات می توانند در جملات ترکیب شوند، در حالی که معناشناسی معنای آنها را توصیف می کند [ترجمه ترگمان]نحو نحو قوانینی را شرح می دهد که در آن کلمات می توانند با جملات ترکیب شوند، در حالی که معنا شناسی آن ها را توصیف می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. His grammar and syntax, both in oral and written expression, were much better than the average.
[ترجمه گوگل]دستور زبان و نحو او چه در بیان شفاهی و چه در بیان نوشتاری بسیار بهتر از میانگین بود [ترجمه ترگمان]گرامر و نحو او، هم در بیان شفاهی و هم شفاهی، بسیار بهتر از میانگین بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. This involves information about syntax, semantics, discourse structure, pragmatics and knowledge of the world.
[ترجمه گوگل]این شامل اطلاعاتی در مورد نحو، معناشناسی، ساختار گفتمان، عمل شناسی و دانش جهان است [ترجمه ترگمان]این شامل اطلاعات درباره نحو، معناشناسی، ساختار گفتمان، عملگرایی و دانش جهان است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. In this case, the relative weighting of lexical:syntax:semantics could be 4:2:
[ترجمه گوگل]در این مورد، وزن نسبی واژگانی: نحوی: معنایی می تواند 4:2 باشد: [ترجمه ترگمان]در این حالت، وزن نسبی واژگانی: معناشناسی: معناشناسی ممکن است ۴: ۲ باشد: [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. How does the syntax of proper names differ from that of descriptions?
[ترجمه گوگل]نحو نام های خاص با توصیف ها چه تفاوتی دارد؟ [ترجمه ترگمان]چگونه ترکیب نام های صحیح از این توصیفات متفاوت است؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The main information that the probabilistic syntax analyser needs from the lexicon is the grammatical tag of each of the candidate words.
[ترجمه گوگل]اطلاعات اصلی که تحلیلگر نحو احتمالی از واژگان نیاز دارد، برچسب دستوری هر یک از کلمات نامزد است [ترجمه ترگمان]اطلاعات اصلی که the syntax probabilistic از واژه نامه نیاز دارد، برچسب گرامری هر یک از کلمات نامزد است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Conclusions A probabilistic syntax processor has been developed to assist in the selection of the correct words for a text recognition system.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری یک پردازنده نحو احتمالی برای کمک به انتخاب کلمات صحیح برای یک سیستم تشخیص متن ایجاد شده است [ترجمه ترگمان]نتیجه گیری یک پردازشگر سینتکس احتمالاتی برای کمک به انتخاب کلمات صحیح برای یک سیستم بازشناسی متن ایجاد شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. These include for example syntax and semantics, and the use of information about compounds, commonly used phrases and idioms.
[ترجمه گوگل]اینها برای مثال عبارتند از نحو و معناشناسی، و استفاده از اطلاعات در مورد ترکیبات، عبارات و اصطلاحات رایج [ترجمه ترگمان]اینها شامل نحو و معناشناسی شناختی و استفاده از اطلاعات مربوط به ترکیب ها، عموما از عبارات و اصطلاحات استفاده می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The statistical approach reduces the problem facing the syntax analyser from a logic-based task to one of pattern recognition.
[ترجمه گوگل]رویکرد آماری مشکل پیش روی تحلیلگر نحو را از یک کار مبتنی بر منطق به یکی از تشخیص الگو کاهش می دهد [ترجمه ترگمان]رویکرد آماری، مشکل مواجه با تجزیه و تحلیل نحوی از یک کار مبتنی بر منطق به یکی از شناسایی الگو را کاهش می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The output produced by the syntax analyser is extremely basic.
[ترجمه گوگل]خروجی تولید شده توسط تجزیه و تحلیل نحو بسیار اساسی است [ترجمه ترگمان]خروجی تولید شده توسط the سینتکس بسیار ساده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Syntax is a putting together according to conventions that often have the look of traffic rules.
[ترجمه گوگل]نحو ترکیبی است طبق قراردادهایی که اغلب شبیه قوانین راهنمایی و رانندگی است [ترجمه ترگمان]نحو و نحو ترکیب با توجه به کنوانسیون های متعددی است که اغلب به دنبال قواعد ترافیکی می گردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. And it does so in syntax which calls for quite a feat of structuring and interpreting.
[ترجمه گوگل]و این کار را در نحو انجام می دهد که مستلزم یک شاهکار کاملاً ساختاربندی و تفسیر است [ترجمه ترگمان]و این کار را به نحوی انجام می دهد که به دنبال شاهکاری از ساختاربندی و تفسیر است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. In computational linguistics the main approaches for implementing syntax can be broadly classified as either rule-based or probabilistic.
[ترجمه گوگل]در زبانشناسی محاسباتی، رویکردهای اصلی برای پیادهسازی نحو را میتوان بهطور کلی بهعنوان قانونمحور یا احتمالی طبقهبندی کرد [ترجمه ترگمان]در زبان شناسی محاسباتی، رویکردهای اصلی برای اجرای نحو می تواند به طور گسترده به عنوان احتمالاتی یا احتمالی طبقه بندی شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The score assigned to the word by the syntax analyser is shown beneath the word.
[ترجمه گوگل]امتیاز اختصاص داده شده به کلمه توسط تجزیه و تحلیل نحو در زیر کلمه نشان داده شده است [ترجمه ترگمان]امتیاز اختصاص داده شده به کلمه تجزیه و تحلیل نحو در زیر کلمه نشان داده می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[کامپیوتر] ترکیب، نحو، گرامر . [برق و الکترونیک] نحو، قالب و طرح مشخص دستور العملها [زمین شناسی] علم نحو، قوانین حاکم بر ساختار یک زبان. [ریاضیات] دستوری
انگلیسی به انگلیسی
• study of sentence structure (grammar); rules governing the arrangement of instructions in a programming language (computers); orderly arrangement syntax is the grammatical arrangement of words in a language or the grammatical rules in a language; a technical term in linguistics.
پیشنهاد کاربران
نوشتاین
Adjective :syntactic
Order of words نحو
syntax ( زبانشناسی ) واژه مصوب: نحو تعریف: شاخهای از مطالعات زبانی که به مطالعۀ قواعد تشکیل سازههای بزرگ تر از واژه در جملهسازی اختصاص دارد