syntax

/ˈsɪnˌtæks//ˈsɪntæks/

معنی: ترکیب، نحو، علم نحو، هم اهنگی قسمتهای مختلف
معانی دیگر: (در اصل) ترتیب منظم، (دستور زبان - زبان شناسی) نحو

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the study of the structure and formation of phrases and sentences.

- She is a linguist specializing in German syntax.
[ترجمه گوگل] او یک زبان شناس متخصص در نحو آلمانی است
[ترجمه ترگمان] او یک زبان شناس متخصص در زبان آلمانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the rules in a language that govern the structure and formation of sentences.

- "Colorless green ideas sleep furiously" is a famous example of a sentence that is semantically absurd but is in perfect accordance with the syntax of English.
[ترجمه گوگل] «ایده‌های سبز بی‌رنگ خشمگین می‌خوابند» مثال معروفی از جمله‌ای است که از نظر معنایی پوچ است اما با نحو انگلیسی کاملاً مطابقت دارد
[ترجمه ترگمان] \"ایده های سبز روشن\" یک مثال معروف از یک جمله است که به لحاظ معنایی بی معنی است اما مطابق با نحو زبان انگلیسی کامل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: the word order or pattern of word order in a phrase or sentence.

- The complex syntax often used by Henry James makes reading his novels a challenge.
[ترجمه گوگل] نحو پیچیده ای که اغلب توسط هنری جیمز استفاده می شود، خواندن رمان های او را به یک چالش تبدیل می کند
[ترجمه ترگمان] ترکیب پیچیده ای که اغلب توسط هنری جیمز استفاده می شود، خواندن رمان او را به چالش می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: in computer science, the rules governing the way machine language commands are interpreted.

(5) تعریف: any systematic arrangement; order.

جمله های نمونه

1. Let's investigate the syntax of Chinese.
[ترجمه گوگل]بیایید نحو زبان چینی را بررسی کنیم
[ترجمه ترگمان]بیایید در مورد ترکیب زبان چینی تحقیق کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Syntax describes the rules by which words can be combined into sentences, while semantics describes what they mean.
[ترجمه هومن حاجی کریمی] "نحو" به بیام قواعدی می پردازد که برمبنای آنها کلمات با هم ترکیب شده، جملات را می سازند، در حالیکه "معناشناسی" به توصیف معنای آنها می پردازد.
|
[ترجمه گوگل]نحو قوانینی را توصیف می کند که توسط آن کلمات می توانند در جملات ترکیب شوند، در حالی که معناشناسی معنای آنها را توصیف می کند
[ترجمه ترگمان]نحو نحو قوانینی را شرح می دهد که در آن کلمات می توانند با جملات ترکیب شوند، در حالی که معنا شناسی آن ها را توصیف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His grammar and syntax, both in oral and written expression, were much better than the average.
[ترجمه گوگل]دستور زبان و نحو او چه در بیان شفاهی و چه در بیان نوشتاری بسیار بهتر از میانگین بود
[ترجمه ترگمان]گرامر و نحو او، هم در بیان شفاهی و هم شفاهی، بسیار بهتر از میانگین بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This involves information about syntax, semantics, discourse structure, pragmatics and knowledge of the world.
[ترجمه گوگل]این شامل اطلاعاتی در مورد نحو، معناشناسی، ساختار گفتمان، عمل شناسی و دانش جهان است
[ترجمه ترگمان]این شامل اطلاعات درباره نحو، معناشناسی، ساختار گفتمان، عملگرایی و دانش جهان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In this case, the relative weighting of lexical:syntax:semantics could be 4:2:
[ترجمه گوگل]در این مورد، وزن نسبی واژگانی: نحوی: معنایی می تواند 4:2 باشد:
[ترجمه ترگمان]در این حالت، وزن نسبی واژگانی: معناشناسی: معناشناسی ممکن است ۴: ۲ باشد:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. How does the syntax of proper names differ from that of descriptions?
[ترجمه گوگل]نحو نام های خاص با توصیف ها چه تفاوتی دارد؟
[ترجمه ترگمان]چگونه ترکیب نام های صحیح از این توصیفات متفاوت است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The main information that the probabilistic syntax analyser needs from the lexicon is the grammatical tag of each of the candidate words.
[ترجمه گوگل]اطلاعات اصلی که تحلیلگر نحو احتمالی از واژگان نیاز دارد، برچسب دستوری هر یک از کلمات نامزد است
[ترجمه ترگمان]اطلاعات اصلی که the syntax probabilistic از واژه نامه نیاز دارد، برچسب گرامری هر یک از کلمات نامزد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Conclusions A probabilistic syntax processor has been developed to assist in the selection of the correct words for a text recognition system.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری یک پردازنده نحو احتمالی برای کمک به انتخاب کلمات صحیح برای یک سیستم تشخیص متن ایجاد شده است
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری یک پردازشگر سینتکس احتمالاتی برای کمک به انتخاب کلمات صحیح برای یک سیستم بازشناسی متن ایجاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. These include for example syntax and semantics, and the use of information about compounds, commonly used phrases and idioms.
[ترجمه گوگل]اینها برای مثال عبارتند از نحو و معناشناسی، و استفاده از اطلاعات در مورد ترکیبات، عبارات و اصطلاحات رایج
[ترجمه ترگمان]اینها شامل نحو و معناشناسی شناختی و استفاده از اطلاعات مربوط به ترکیب ها، عموما از عبارات و اصطلاحات استفاده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The statistical approach reduces the problem facing the syntax analyser from a logic-based task to one of pattern recognition.
[ترجمه گوگل]رویکرد آماری مشکل پیش روی تحلیلگر نحو را از یک کار مبتنی بر منطق به یکی از تشخیص الگو کاهش می دهد
[ترجمه ترگمان]رویکرد آماری، مشکل مواجه با تجزیه و تحلیل نحوی از یک کار مبتنی بر منطق به یکی از شناسایی الگو را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The output produced by the syntax analyser is extremely basic.
[ترجمه گوگل]خروجی تولید شده توسط تجزیه و تحلیل نحو بسیار اساسی است
[ترجمه ترگمان]خروجی تولید شده توسط the سینتکس بسیار ساده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Syntax is a putting together according to conventions that often have the look of traffic rules.
[ترجمه گوگل]نحو ترکیبی است طبق قراردادهایی که اغلب شبیه قوانین راهنمایی و رانندگی است
[ترجمه ترگمان]نحو و نحو ترکیب با توجه به کنوانسیون های متعددی است که اغلب به دنبال قواعد ترافیکی می گردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. And it does so in syntax which calls for quite a feat of structuring and interpreting.
[ترجمه گوگل]و این کار را در نحو انجام می دهد که مستلزم یک شاهکار کاملاً ساختاربندی و تفسیر است
[ترجمه ترگمان]و این کار را به نحوی انجام می دهد که به دنبال شاهکاری از ساختاربندی و تفسیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In computational linguistics the main approaches for implementing syntax can be broadly classified as either rule-based or probabilistic.
[ترجمه گوگل]در زبان‌شناسی محاسباتی، رویکردهای اصلی برای پیاده‌سازی نحو را می‌توان به‌طور کلی به‌عنوان قانون‌محور یا احتمالی طبقه‌بندی کرد
[ترجمه ترگمان]در زبان شناسی محاسباتی، رویکردهای اصلی برای اجرای نحو می تواند به طور گسترده به عنوان احتمالاتی یا احتمالی طبقه بندی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The score assigned to the word by the syntax analyser is shown beneath the word.
[ترجمه گوگل]امتیاز اختصاص داده شده به کلمه توسط تجزیه و تحلیل نحو در زیر کلمه نشان داده شده است
[ترجمه ترگمان]امتیاز اختصاص داده شده به کلمه تجزیه و تحلیل نحو در زیر کلمه نشان داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ترکیب (اسم)
consolidation, conjugation, conformation, synthesis, blend, admixture, combination, composition, syntax, mixture, compound, melange, confection, structure, physique, form, feature, commixture, concoction, making, contexture, zygosis, makeup

نحو (اسم)
way, syntax, method, syntactics

علم نحو (اسم)
syntax

هم اهنگی قسمت های مختلف (اسم)
syntax

تخصصی

[کامپیوتر] ترکیب، نحو، گرامر .
[برق و الکترونیک] نحو، قالب و طرح مشخص دستور العملها
[زمین شناسی] علم نحو، قوانین حاکم بر ساختار یک زبان.
[ریاضیات] دستوری

انگلیسی به انگلیسی

• study of sentence structure (grammar); rules governing the arrangement of instructions in a programming language (computers); orderly arrangement
syntax is the grammatical arrangement of words in a language or the grammatical rules in a language; a technical term in linguistics.

پیشنهاد کاربران

Adjective :syntactic
Order of words
نحو
syntax ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: نحو
تعریف: شاخه‏ای از مطالعات زبانی که به مطالعۀ قواعد تشکیل سازه‏های بزرگ تر از واژه در جمله‏سازی اختصاص دارد
نحو
دستور زبان
قواعد
قاعده مند
دستور زبان
Grammar
قواعد، دستورالعمل
هو
علم نحو.
نحو زبان
نَحو
مجموعه قواعد ساختاری یک زبان
چیدمان ( معماری )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس