symptomatology


معنی: هم افتشناسی، علم شناسایی نشانه های بیماری
معانی دیگر: (پزشکی) هم افت شناسی، شناخت نشانه های بیماری، علم تشخیص از روی علائم، طب علم شناسایی نشانه های بیماری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the field of medical science having to do with symptoms of disease.

(2) تعریف: the symptoms of a patient or disease, taken as a whole.

جمله های نمونه

1. But even functional psychosis can vary in symptomatology and psychiatrists generally distinguish between two main forms.
[ترجمه آرمین فروزان فر] اما حتی روان پریشی عملکردی نیز می تواند از نظر علمی نشانه های مختلفی داشته باشد و روانپزشکان به صورت کلی بین دو گونه اصلی ( آن ) تمایز قائل می شوند.
|
[ترجمه گوگل]اما حتی روان پریشی عملکردی نیز می تواند از نظر نشانه شناسی متفاوت باشد و روانپزشکان به طور کلی بین دو شکل اصلی تمایز قائل می شوند
[ترجمه ترگمان]اما حتی جنون کارکردی نیز می تواند در symptomatology متفاوت باشد و روانپزشکان به طور کلی بین دو شکل اصلی تمایز قایل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The authors concluded that creativity and psychotic symptomatology do indeed reflect equivalent forms of cognitive processing.
[ترجمه گوگل]نویسندگان به این نتیجه رسیدند که خلاقیت و علائم روان پریشی در واقع منعکس کننده اشکال معادل پردازش شناختی هستند
[ترجمه ترگمان]نویسندگان نتیجه گرفتند که خلاقیت و symptomatology روانی در واقع نشان دهنده شکل های هم ارز پردازش شناختی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Dizziness may be a part of the symptomatology of endocrine disease.
[ترجمه گوگل]سرگیجه ممکن است بخشی از علائم بیماری غدد درون ریز باشد
[ترجمه ترگمان]سرگیجه ممکن است بخشی از بیماری غدد درون ریز باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Controls did not have a difference in symptomatology on either day.
[ترجمه گوگل]گروه شاهد در هر دو روز تفاوتی در علائم نداشتند
[ترجمه ترگمان]کنترل ها در symptomatology در هر روز تفاوتی نداشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There are many similar on symptomatology between affective disorders and schizophrenia. It may be an important factor for misdiagnosis.
[ترجمه گوگل]بین اختلالات عاطفی و اسکیزوفرنی مشابه بسیاری از علائم در علائم وجود دارد ممکن است عامل مهمی برای تشخیص اشتباه باشد
[ترجمه ترگمان]شباهت های بسیاری در رابطه بین اختلالات عاطفی و شیزوفرنی وجود دارد این می تواند عامل مهمی برای misdiagnosis باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Controls did not hae a difference in symptomatology on either day.
[ترجمه گوگل]گروه کنترل در هر دو روز تفاوتی در علائم نداشتند
[ترجمه ترگمان]controls در هر دو روز تغییری در symptomatology نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Neurological history taking: including symptomatology of neurological disorders, rationale and method of taking neurological history, and formulation of two-step neurological diagnosis.
[ترجمه گوگل]گرفتن شرح حال عصبی: شامل علائم اختلالات عصبی، منطق و روش گرفتن شرح حال عصبی و تدوین تشخیص عصبی دو مرحله ای
[ترجمه ترگمان]تاریخچه عصبی شامل: اختلالات عصبی، منطق و روش غلبه بر تاریخ نورولوژیکی، و فرمول بندی تشخیص عصبی دو مرحله ای است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Understanding the presentation of the symptomatology is an essential and integral part of reaching a proper diagnosis.
[ترجمه گوگل]درک تظاهرات علائم یک بخش ضروری و جدایی ناپذیر برای رسیدن به یک تشخیص مناسب است
[ترجمه ترگمان]درک معرفی of یک بخش ضروری و ضروری برای رسیدن به تشخیص درست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. OBJECTIVE To investigate into the features of TCM symptomatology of childrens viral pneumonia.
[ترجمه گوگل]هدف بررسی ویژگی‌های علائم TCM در پنومونی ویروسی کودکان
[ترجمه ترگمان]OBJECTIVE برای بررسی ویژگی های of symptomatology از ذات الریه ویروسی کودکان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. ScienceDaily (Nov. 2 20 — Schizophrenia is a mental disorder that differs between the sexes in terms of age at onset, symptomatology, response to medication, and structural brain abnormalities.
[ترجمه گوگل]ScienceDaily (20 نوامبر - اسکیزوفرنی یک اختلال روانی است که از نظر سن شروع، علائم، پاسخ به دارو و ناهنجاری‌های ساختاری مغز بین جنس‌ها متفاوت است
[ترجمه ترگمان]ScienceDaily (۲ نوامبر)- Schizophrenia یک اختلال روانی است که بین دو جنس از نظر سن و سال، symptomatology، واکنش به دارو و اختلالات مغزی ساختاری متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Objective To discuss the relationship between quail model of hyperuricacidemia and Chinese medical symptomatology through the observation on ethology, tongue texture and the quantitative analysis.
[ترجمه گوگل]هدف بحث درباره رابطه بین مدل بلدرچین هیپراوریکاسیدمی و علائم پزشکی چینی از طریق مشاهده رفتارشناسی، بافت زبان و تجزیه و تحلیل کمی
[ترجمه ترگمان]هدف بحث در مورد رابطه بین مدل بلدرچین و symptomatology های پزشکی چینی از طریق مشاهده on، بافت زبان و تحلیل کمی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In some patients inability to describe their distress of atypical localization and symptomatology may make it impossible to appraise the condition with assurance on the initial examination.
[ترجمه گوگل]در برخی از بیماران ناتوانی در توصیف ناراحتی ناشی از موضع گیری غیر معمول و علائم ممکن است ارزیابی وضعیت را با اطمینان در معاینه اولیه غیرممکن کند
[ترجمه ترگمان]در برخی از بیماران ناتوانی در توصیف پریشانی خود و symptomatology ممکن است شرایط را با اطمینان در مورد معاینه اولیه ارزیابی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This is a reliable approach in developing a scale of symptomatology for evaluating efficacy of drugs.
[ترجمه گوگل]این یک رویکرد قابل اعتماد در توسعه مقیاس علائم برای ارزیابی اثربخشی داروها است
[ترجمه ترگمان]این یک روش قابل اعتماد در توسعه مقیاسی از symptomatology برای ارزیابی اثربخشی مواد مخدر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. However, the selection of induction agent does influence the incidence of postoperative symptomatology .
[ترجمه گوگل]با این حال، انتخاب عامل القایی بر بروز علائم بعد از عمل تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]با این حال، انتخاب عامل استقرا روی شیوع of symptomatology تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هم افتشناسی (اسم)
symptomatology

علم شناسایی نشانه های بیماری (اسم)
symptomatology

انگلیسی به انگلیسی

• branch of medicine which deals with symptoms; symptoms of a particular patient or disease

پیشنهاد کاربران

نشانه شناسی
دردنمون شناسی
symptomatology ( پزشکی )
واژه مصوب: علامت شناسی
تعریف: شاخه ای از پزشکی که به شناخت و مطالعۀ علائم بیماری ها می پردازد
نشانه ها
Individual Symptomatology:نشانه های انفرادی

بپرس