swamp

/ˈswɑːmp//swɒmp/

معنی: مرداب، باتلاق، سیاه اب، دچار کردن، مستغرق شدن، در باتلاق فرو بردن
معانی دیگر: باتلاقی، مردابی، مرداب زی، باتلاق زی، فراگرفتن، غرق شدن یا کردن، به ته بردن، (کاملا) گرفتار کردن، دچار سیلی از چیزی کردن، به ستوه آمدن یا آوردن، سیاه آب، خفتاب، در باتلاق (یا هر چیز باتلاق مانند) فرورفتن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a wet lowland area that is usu. covered with water; marsh; bog.
مترادف: bog, marsh, slew, slough, wetlands
مشابه: mire, morass, quagmire
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: swamps, swamping, swamped
(1) تعریف: to flood or cover with water or other liquid, (esp. a piece of land).
مترادف: flood
مشابه: deluge, engulf, inundate, submerge

(2) تعریف: to burden or overcome; overwhelm.
مترادف: avalanche, deluge, flood, inundate, overwhelm
مشابه: burden, engulf, load, overcome

- We were swamped with new accounts.
[ترجمه گوگل] ما با حساب های جدید غرق شدیم
[ترجمه ترگمان] ما درگیر یه سری حساب های جدید بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to cause to sink or fill with water.
مترادف: flood, sink
مشابه: immerse, overturn, submerge, submerse

- The speedboat swamped our dinghy.
[ترجمه گوگل] قایق تندرو قایق ما را باتلاق کرد
[ترجمه ترگمان] قایق تندرو قایق را غرق کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: swampish (adj.)
• : تعریف: to become flooded with water or sink, as a boat.
مترادف: flood, sink
مشابه: submerge

جمله های نمونه

1. a swamp about 10 miles in circuit
باتلاقی که پیرامون آن 10 مایل است.

2. a swamp bird
مرغ باتلاق زی

3. the fort flanked on a swamp
در یک سوی قلعه باتلاق قرار داشت.

4. i saw a deer floundering in the swamp
آهویی را دیدم که در باتلاق دست و پا می زد.

5. The Everglades are an area of swamp in southern Florida.
[ترجمه مهدی صباغ] نیزارها، در بخشی از باتلاق در جنوب فلوریدا وجود دارند.
|
[ترجمه گوگل]Everglades منطقه ای از باتلاق در جنوب فلوریدا است
[ترجمه ترگمان]باتلاق ها منطقه ای از باتلاق در جنوب فلوریدا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The soldiers became bogged in the swamp.
[ترجمه گوگل]سربازان در باتلاق گرفتار شدند
[ترجمه ترگمان]سربازان در باتلاق فرو رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In the swamp the army was beset by mosquitoes.
[ترجمه گوگل]در باتلاق، ارتش توسط پشه ها محاصره شده بود
[ترجمه ترگمان]در مرداب، ارتش از دست پشه ها به ستوه آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A rotting branch protruded from the swamp like a ghostly arm.
[ترجمه گوگل]شاخه پوسیده ای مانند بازوی شبح مانند از باتلاق بیرون زده بود
[ترجمه ترگمان]شاخه پوسیده مثل دست شبح مانندی از مرداب بیرون آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The fort flanked on a swamp.
[ترجمه گوگل]قلعه در کنار باتلاق قرار داشت
[ترجمه ترگمان]دژ در دو طرف مرداب قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The swamp country is inclined to poach in winter.
[ترجمه گوگل]کشور باتلاقی در زمستان به شکار غیرقانونی تمایل دارد
[ترجمه ترگمان]کشور مرداب تمایل دارد که در زمستان تجاوز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The grassy plain gave way to an extensive swamp.
[ترجمه گوگل]دشت علفزار جای خود را به باتلاقی وسیع داد
[ترجمه ترگمان]دشت پوشیده از چمن به یک باتلاق گسترده منتهی می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The swamp teems with mosquitoes.
[ترجمه گوگل]باتلاق پر از پشه است
[ترجمه ترگمان] باتلاق \"teems\" با پشه ها برخورد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Elephants were often to be found in swamp in eastern Kenya around the Tana River.
[ترجمه learner] فیل ها اغلب در اطراف رودخانه تانا در شرق کنیا در تعداد زیاد پیدا می شدند
|
[ترجمه گوگل]فیل ها اغلب در باتلاقی در شرق کنیا در اطراف رودخانه تانا یافت می شدند
[ترجمه ترگمان]فیل ها اغلب در باتلاقی در شرق کنیا در اطراف رودخانه Tana یافت می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In summer visitors swamp the island.
[ترجمه learner] در تابستان جزیره تعداد زیادی بازدید کننده دارد
|
[ترجمه گوگل]در تابستان بازدیدکنندگان جزیره را باتلاق می کنند
[ترجمه ترگمان]در بازدید کنندگان تابستان، در آن جزیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The old fort flanked on a swamp.
[ترجمه گوگل]قلعه قدیمی در کنار باتلاق قرار داشت
[ترجمه ترگمان]دژ قدیمی در دو طرف مرداب قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مرداب (اسم)
backwater, marsh, swamp, lagoon, fen, morass, quagmire, mere, laguna, swampland

باتلاق (اسم)
marsh, swamp, morass, bog, quagmire, mire, slough, quag, slop, swampland

سیاه اب (اسم)
marsh, swamp, fen, bog, dirty water, moss

دچار کردن (فعل)
trouble, swamp, embroil

مستغرق شدن (فعل)
swamp

در باتلاق فرو بردن (فعل)
swamp

تخصصی

[عمران و معماری] باتلاق - مرداب
[زمین شناسی] باتلاق - محیط تدیجی سرشار از گیاه که تحت پیشروی آب دریا توسط رسوبات پوشیده می شود . مانند رسوبات دلتای " می سی سی پی " که فسیل های گونا گونی در خود دارند.
[خاک شناسی] مرداب
[آب و خاک] باتلاق،مرداب

انگلیسی به انگلیسی

• low-lying area of land that is saturated with water and unfit for agricultural purposes, marsh, bog
flood, fill or cover with water; inundate, overwhelm
a swamp is an area of wet land with wild plants growing in it.
if something swamps a place or object, it fills it with water.
if you are swamped by things, you have more of them than you can deal with.

پیشنهاد کاربران

In slang, "swamp" or "swamped" means to be overwhelmed with a large amount of work or tasks.
در زبان عامیانه، "swamp" یا "swamped" به معنای غرق شدن در حجم زیادی از کارها یا وظایف است.
### Usage in a Sentence
...
[مشاهده متن کامل]

I'm completely swamped with work this week.
این هفته کاملاً در کارها غرق شده ام.
### Related Forms
- Swamped ( adjective ) : overwhelmed with too much work or tasks.
- Swamped ( صفت ) : غرق شدن در حجم زیادی از کارها یا وظایف.
### Synonyms
- Overloaded
- Buried
- Overwhelmed
### Opposites
- Free
- Unoccupied
- Available
مثال؛
1. She was swamped with emails after returning from vacation.
2. The team is swamped with projects this month.
3. I’m swamped with assignments this week; I don’t know how I’m going to finish everything.

Swamped with sth
گرفتار فلان چیزم
swamp ( n ) ( swɑmp ) =an area of ground that is very wet or covered with water and in which plants, trees, etc. are growing, swampy ( adj ) e. g. swampy ground.
swamp
Overwhelm with large numbers
غرق شدن یا دفن شدن زیر چیزی با تعداد زیاد
We've been swamped with calls from people wanting tickets
The shop was swamped with fans wanting the celebrity's autograph
swamp ( مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل )
واژه مصوب: باتلاق
تعریف: 1. قطعه زمینی که دارای خاک اسیدی یا قلیایی ضعیف و پوشیده از آب کم عمق و گیاهان کوتاه و چوبی است 2. تالابی غالباً پوشیده از درختان و درختچه ها که به طور متناوب غرقاب می شود
درهم شکستن، فرا گرفتن، مستغرق کردن، از توان انداختن، از پا در آوردن، در هم کوبیدن، سراسیمه کردن، گیج کردن، تحت تاثیر قرار دادن، غوطه ور ساختن، مضمحل کردن
باتلاق
Pond : برکه / آبگیر
Wetland : تالاب
Swamp : باتلاق
Marsh : مرداب
*برکه معنیش میشه حوض های خیلی کوچولو و گوگولی و زیبا
باتلاق همونیه که اگه بیفتی توش میمیری مگه اینکه خرشانس باشی
مرداب و باتلاقم نیاز به توضیحی دقیق تری دارن :
...
[مشاهده متن کامل]

■ تالاب چیست؟
یک تالاب، بخشی از خشکی است که پایین ترین از سطح دریا واقع شده و با آب به طور فصلی یا دائمی پر می شود و دربردارنده خاک های هیدروژنی و پوشش گیاهی آبی است. مرداب ها، باتلاق ها ( تالاب های جنگلی ) ، خلاش ها و پوداب ها از انواع معمول تالاب محسوب می شوند. یک تالاب می تواند در بازه های زمانی مختلف، خشک شود، اما به طور کلی سطح آب آن در حدی هست که پوشش گیاهی آبی بتوانند در میان آن پرورش پیدا کنند.
پوشش گیاهی و جانوری که در این شرایط رشد می کنند و خودشان را با محیط اطراف وفق می دهند، با همتایان شان در محیط های خشکی آبی ( همچون دریاچه ها و رودخانه ها ) تفاوت دارند. بسته به نوع تالاب، محوطه آن می تواند با چمنزار، بوته زار و خزه زار پوشانده شود. در برخی تالاب ها هیچ پوشش گیاهی دیده نمی شود و صرفاً خاک ارگانیک در آن رشد می کند.
تالاب ها، بین خشکی و آب، دو منطقه کاملاً متفاوت ایجاد می کنند، و در بین یکی از متنوع ترین و پویاترین اکوسیستم های جهان به لحاظ زیست شناختی قرار می گیرند. در برخی مناطق می توان انبوهی از مرداب ها، باتلاق ها، پوداب ها و خلاش ها را در کنار هم مشاهده کرد. این سکونتگاه ها موقعیتی بسیار مناسب و ایده آل برای طیف گوناگونی از حیوانات و گیاهان، همچون ارکیده های نایاب و بی مهره گان، و انواع گونه های دوزیستان می باشند. تالاب ها موجب کاهش سیلاب ها شده و به عنوان فیلترهای طبیعی در راستای کنترل آلودگی و بازسازی آب های زیرزمینی فعالیت می کنند.
برای مطالعه توضیحات جامع و کامل مرداب زیبا و تماشایی هسل می توانید نگاهی به مقاله �همه چیز درباره مرداب هسل� بیندازید.
توجه داشته باشید که آبگیرهای بهاری، تالاب های کوچک و موقتی هستند که معمولاً در طول فصل بهار یا پاییز پر می شوند و در تابستان خشک می شوند. یکی از ویژگی های اصلی شان این است که ماهی در آن ها کم پیدا می شوند و سکونتگاه مناسبی برای دوزیستان و بی مهره گانی همچون میگوهای کوچک هستند، چون دیگر طعمه و خوراک ماهیان نمی شوند.
■ مرداب چیست؟
یک مرداب، تالابی است که سطح آن با گیاهان علفی همچون چمنزارها، نیزارها و جگن ها پوشانده شده است. در نزدیکی محوطه مرداب، معمولاً بوته زارهایی به عنوان حدفاصل با زمین خشک اطرافش، رشد می کنند. مرداب ها معمولاً در نزدیک لبه های رودخانه ها و دریاچه ها ایجاد می شوند. مرداب ها، سکونتگاه مناسبی برای طیف گسترده ای از بی مهره گان آبزی هستند که بیشترشان از پوشش گیاهی مرداب تغذیه می کنند. بی مهره گان در کنار گونه های متعدد ماهی ها، دوزیستان ( قورباغه ها ) ، خزندگان ( مارها و لاکپشت ها ) ، مرغابی ها، پرندگان آبزی، و پستانداران آبی مانند موش های آبی در مرداب ها زندگی می کنند.
برای مطالعه توضیحات جامع و کامل مرداب خیره کننده و چشم نواز سراوان می توانید نگاهی به مقاله �همه چیز درباره مرداب سراوان؛ تجربه یک گردش حیرت انگیز� بیندازید.
مرداب ها را می توان محیط هایی بسیار پویا، مستعد وقوع سیل، خشکسالی و تغییر آب وهوایی هیدرولوژیکی برآمده از شرایط اقلیمی آب وهوایی و نیز فعالیت سمورهای آبی دانست.
تعریف انگلیسی swamp :
A swamp is a forested wetland. Swamps are considered to be transition zones because both land and water play a role in creating this environment. Swamps vary in size and are located all around the world. The water of a swamp may be fresh water, brackish water, or seawater

To have too many of sth. to give someone too much to do. cover an area with water
باتلاق - مرداب
الف ) درگیر ( مقدار زیادی از چیزی یا کار فراونی ) شدن، مملو از چیزی شدن
ب ) غرق آب کردن
سه تا نکته فقط:
1. اول اینکه با معنی الف، این فعل همش به صورت پسیو به کار میره: . . . be swamped by
2. Swamp رو با swap که به معنای "جایگزین کردن" هستش اشتباه نگیرید
3. معنای ب رو با غرق کردن یا شدن اشتباه نگیرید، فعل هایی مثل "drown" یا "sink" به معنی "غرق شدن ( کردن ) " هستند، اما swamp یا flood به معنی " غرق آب کردن" که با هم فرق دارن، شما یه زمین رو غرق آب میکنید، یا غرق اب میشه، اما ادمی ممکنه غرق بشه
اشباع بودن ـ اشباع شدن
swamping market
بد جور گیر کردن در کاری ( عامیانه )
مثل چی در گِل گیر کردن ( عامیانه )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس