swagger

/ˈswæɡər//ˈswæɡə/

معنی: خود ستایی، کبر فروشی، شیک، خود فروشانهگام زدن، با تکبر راه رفتن
معانی دیگر: شق ورق راه رفتن، خرامیدن، سینه سپر کردن، دماغ خود را سر بالا کردن، با فیس و افاده گام برداشتن، نازیدن، به رخ (دیگران) کشیدن، خودنمایی کردن، (نادر) تحت تاثیر قرار دادن، وادار کردن، مغرور، انگلیس شیک

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: swaggers, swaggering, swaggered
(1) تعریف: to walk or move in a proud or arrogant manner; strut.
مترادف: strut
مشابه: flaunt, flourish, march, parade, prance, stalk, stride, sweep

- He swaggered into the hotel as if he owned it.
[ترجمه محمدرضا سخاور] او به هتل چسبیده بود انگار که او صاحب هتل است
|
[ترجمه فاطیما] طوری با غرور در هتل قدم میزد انگار که خودش صاحب هتل است
|
[ترجمه گوگل] جوری وارد هتل شد که انگار صاحب هتل است
[ترجمه ترگمان] با تکبر و تکبر به هتل رفت، انگار صاحب آن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to be loud and conceited; boast; brag.
مترادف: bluster, boast, brag, crow, gasconade, swash
مشابه: gloat, show off, swell, trumpet
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to force or bring about by behaving brashly or insolently.
مترادف: bluster
مشابه: browbeat, coerce, intimidate, strong-arm

- He swaggered his way into the exclusive club.
[ترجمه گوگل] او به باشگاه انحصاری راه پیدا کرد
[ترجمه ترگمان] با تکبر راه خود را به باشگاه خصوصی رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: swaggerer (n.)
(1) تعریف: a swaggering gait or manner.
مترادف: strut, swash
مشابه: braggadocio, flaunt, flourish, march, stalk

(2) تعریف: proud, conceited, or boastful behavior.
مترادف: braggadocio
مشابه: conceit, gasconade, ostentation, pomposity, swank, swashbuckling, vainglory

جمله های نمونه

1. Don't swagger just because you got the job.
[ترجمه فرناز] فقط به خاطر این که تونستی شغل رو بگیری مغرور نباش
|
[ترجمه گوگل]فقط به این دلیل که کار را به دست آورده اید فحاشی نکنید
[ترجمه ترگمان]فقط به این خاطر که تو شغل رو داری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The road in life, uphill to swagger, downhill to be timid and overcautious, way to go straight ahead, take a road to overlooking the foot.
[ترجمه گوگل]جاده در زندگی، سربالایی برای تسلیم شدن، سرازیری برای ترسو بودن و بیش از حد محتاط بودن، راهی برای رفتن مستقیم به جلو، راهی برای مشرف شدن به پا
[ترجمه ترگمان]جاده ای که در زندگی پیش می رود، بالا رفتن از تپه، بالا رفتن از تپه بالا رفتن، timid و overcautious، راه رفتن مستقیم به جلو، راه رفتن به پای پیاده را در پیش بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Don't swagger at my friend, speak to me!
[ترجمه Aydin Jz] سینه تو برا دوستم سپر نکن, حرف حسابتو به من بگو!
|
[ترجمه گوگل]به دوست من فحاشی نکن، با من صحبت کن!
[ترجمه ترگمان]از دوست من دفاع نکن، با من حرف بزن!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He walked in with a swagger.
[ترجمه گوگل]با هق هق وارد شد
[ترجمه ترگمان]با تکبر راه می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He walked with something of a swagger.
[ترجمه گوگل]او با چیزی شبیه به فحاشی راه می رفت
[ترجمه ترگمان]با حالتی of راه می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It's of no help to you if you swagger before me.
[ترجمه گوگل]اگر جلوی من فحاشی کنی برایت فایده ای ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ کمکی به تو نمی کنه اگه تو از من دفاع کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He emerged with a macho swagger.
[ترجمه گوگل]او با یک دزدی ماچو ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]با فیس و افاده بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Karlson is full of swagger when it comes to talking about his team.
[ترجمه گوگل]وقتی صحبت از تیمش به میان می آید، کارلسون پر از فحاشی است
[ترجمه ترگمان]وقتی موضوع صحبت درباره تیمش حرف می زند، Karlson پر از غرور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Ro likes to swagger out of a dark booth as soon as some one buys me a drink.
[ترجمه گوگل]رو دوست دارد به محض اینکه کسی برای من نوشیدنی می‌خرد از یک غرفه تاریک بیرون بیاید
[ترجمه ترگمان]به محض اینکه کسی به من نوشیدنی تعارف کند …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He had the same pumping swagger that practically every young defendant in the Bronx affected, the Pimp Roll.
[ترجمه گوگل]او همان فضولی را داشت که عملاً همه متهمان جوان در برانکس بر آن تأثیر می‌گذاشتند، پیمپ رول
[ترجمه ترگمان]همان غرور pumping را داشت که عملا هر متهم جوان در برانکس تحت تاثیر قرار می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. And every so often a transvestite would swagger past, some more obvious than others.
[ترجمه گوگل]و هر چند وقت یکبار یک ترانوستیت از گذشته غافلگیر می‌شود، برخی از آنها آشکارتر از دیگران است
[ترجمه ترگمان]و هر چند گاهی اوقات یک transvestite از گذشته خود را بالا می برد، برخی از آن ها آشکارتر از بقیه بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Teen-agers wearing face masks swagger through small towns carrying Kalashnikovs.
[ترجمه گوگل]نوجوانانی که ماسک بر چهره دارند، در شهرهای کوچک با حمل کلاشینکف در حال تردد هستند
[ترجمه ترگمان]تین - agers با پوشیدن ماسک های صورت، از طریق شهرهای کوچک که کلاشینکف داشتند، بالا و پایین می رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. None of the swagger this time.
[ترجمه گوگل]این بار هیچکدام از فحاشی نمی کنند
[ترجمه ترگمان]این دفعه نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Remarkably, they can still swill and swagger at the same time, weaving toward an exit.
[ترجمه گوگل]قابل توجه است که آنها هنوز هم می توانند همزمان بچرخند و به سمت خروجی ببافند
[ترجمه ترگمان]قابل توجه است که در عین حال می توانند در عین حال swill و swagger کنند و به سمت خروجی حرکت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A spark, a swagger, an aura of confidence.
[ترجمه گوگل]یک جرقه، یک فحاشی، یک هاله اعتماد به نفس
[ترجمه ترگمان]یک جرقه، یک غرور، هاله ای از اعتماد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خود ستایی (اسم)
flattery, gas, swank, gasconade, self-praise, swagger, braggadocio, buck, gassing, fanfaronade, splurge, flash, rodomontade, jactation, ostent, self-importance, self-applause, self-glorification, self-glory, vainglory

کبر فروشی (اسم)
swagger

شیک (صفت)
smart, suave, scrumptious, snappy, trig, swell, swagger, chic, stylish, fashionable, finicky, dapper, dinky, finical, modish

خود فروشانهگام زدن (فعل)
swagger

با تکبر راه رفتن (فعل)
brag, swagger, prance

انگلیسی به انگلیسی

• insolent manner, arrogant way of walking; proud and arrogant behavior
strut, walk or move in an arrogant manner; behave in an arrogant and conceited manner, boast, brag
if you swagger, you walk in a proud way, holding your body upright and swinging your hips; used showing disapproval. verb here but can also be used as a singular noun. e.g. bernard left the room with a swagger.

پیشنهاد کاربران

۱. شق و رق راه رفتن. باد کردن ۲. پز دادن ۳. فیس و افاده
باد به غبغب انداختن
1_با اعتماد بنفس و تحکم و غرور راه رفتن، کاپشن و جلیغه را بر روی یک شانه انداختن در حین راه رفتن، بنمایش گذاشتن غرور در هنگام راه رفتن 2_شیک و پیک. . "Walking back to the town, coming back from across
...
[مشاهده متن کامل]
the sea". . aimed to "capture that swagger" من قصد داشتم غرور آنها را به هنگام بازگشت به شهرشان از دریاهای دور را به تصویر بکشم.

آدم بارزباکلاس
با اطمینان یا غرور راه رفتن
کسی که با تکبر و غرور راه برود
خود ستایی، نازیدن، افتخار کردن، کبر فروشی
نازیدن
خرامیدن، با عشوه راه رفتن حیوانات از جایی به جایی

بپرس