sustained

/səˈsteɪnd//səˈsteɪnd/

جمله های نمونه

1. sustained attacks
حملات پیگیر (مستمر)

2. he sustained a foot injury
پایش آسیب دید.

3. it has sustained its reputation for a long time
مدتهاست که شهرت خود را حفظ کرده است.

4. their faith sustained them throughout the dark years of the war
ایمان آنها در طول سال های تیره ی جنگ به آنها قوت قلب می داد.

5. coastal cities which are sustained by fishing
شهرهای ساحلی که از راه ماهیگیری تامین می شوند

6. a man who has bravely sustained the burden of responsibility
مردی که با شهامت بار مسئولیت را تحمل کرده است

7. the losses which we have sustained are huge
زیان هایی که تحمل کرده ایم عظیم هستند.

8. the sympathy of my family sustained me during my illness
دلسوزی افراد خانواده ام در دوران بیماری مرا تسکین می داد.

9. the full extent of the damages sustained is not yet known
میزان دقیق آسیب های وارده هنوز تعیین نشده است.

10. not by extenuating or by exaggerating the damages sustained
نه از راه اندک شماری یا بزرگ شماری خسارت وارده

11. She sustained multiple injuries in the accident.
[ترجمه علی اکبر منصوری] او در تصادف متحمل چندین جراحت شده است
|
[ترجمه گوگل]او در این تصادف جراحات متعددی را متحمل شد
[ترجمه ترگمان]او در این حادثه چندین بار متحمل جراحاتی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Some nearby buildings sustained minor damage.
[ترجمه گوگل]برخی از ساختمان های مجاور آسیب جزئی دیده اند
[ترجمه ترگمان]برخی ساختمان های مجاور خسارت اندکی متحمل شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He sustained a broken rib.
[ترجمه علی اکبر منصوری] او متحمل یک شکستگی دنده شده
|
[ترجمه گوگل]او دچار شکستگی دنده شد
[ترجمه ترگمان]اون یه دنده شکسته رو نگه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The company has sustained heavy losses this year.
[ترجمه علی اکبر منصوری] شرکت امسال ضررهای سنگینی را متحمل شده است!
|
[ترجمه گوگل]این شرکت در سال جاری خسارات سنگینی متحمل شده است
[ترجمه ترگمان]این شرکت خسارات سنگینی را در سال جاری متحمل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The court sustained his claim that the contract was illegal.
[ترجمه علی اکبر منصوری] دادگاه از ادعای او که قرارداد، غیرقانونی بوده، حمایت کرد.
|
[ترجمه گوگل]دادگاه ادعای او را مبنی بر غیرقانونی بودن قرارداد تأیید کرد
[ترجمه ترگمان]دادگاه ادعا کرد که این قرارداد غیر قانونی بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Several train passengers received/sustained serious injuries in the crash.
[ترجمه علی اکبر منصوری] چندین مسافر قطار متحمل صدمات جدی در صانحه برخورد شدند.
|
[ترجمه گوگل]در این تصادف چندین مسافر قطار دچار جراحات جدی شدند
[ترجمه ترگمان]در این سانحه چندین مسافر قطار زخمی \/ متحمل جراحاتی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The driver of the truck sustained only minor injuries to his legs and arms.
[ترجمه علی اکبر منصوری] راننده کامیون فقط صدمات جزئی به پاها و دستانش وارد شده/متحمل شده!
|
[ترجمه گوگل]راننده کامیون فقط از ناحیه پا و دست جراحات جزئی دیده است
[ترجمه ترگمان]راننده کامیون فقط جراحات کوچکی روی پاها و بازوانش داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The love of my family and friends sustained me through my ordeal.
[ترجمه علی اکبر منصوری] عشق خانواده و دوستانم ( بود که ) من را در طول تجربه سخت من برای اثبات بی گناهیم، زنده نگه داشت.
|
[ترجمه گوگل]محبت خانواده و دوستانم باعث شد من در سختی‌هایم زندگی کنم
[ترجمه ترگمان]عشق خانواده و دوستانم مرا از این آزمایش دشوار نجات داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[برق و الکترونیک] مداوم

انگلیسی به انگلیسی

• maintained for a period of time without interruption, prolonged; allowed, admitted, accepted (as in a court of law)

پیشنهاد کاربران

پایدار . . .
دوام آوردن، راضی شدن
دز متون حقوقی به معنی "وارده"
متحمل شدن. . .
زنده نگه داشتن، تداوم بخشیدن و حفظ کردن ( حیات )
( Sustains Releas Tab S. R ) : قرص های پیوسته رهش
ممتد
ادامه دار در یک سطح معین
مستمر
پیوسته
دارای قوت قلب
امیدوار
sustained ( adj ) = مداوم، پی در پی، مکرر، پیاپی، پایدار/مصمم، مستمر
مترادف با کلمه : consistent ( adj )
sustained commitment/effort/success = ( تعهد/تلاش/موفقیت ) پایدار
sustained economic growth/downturn/recovery = ( رشد اقتصادی / رکود / بهبود ) پایدار
...
[مشاهده متن کامل]

Examples:
1 - Sustained rainfall is the only hope they have for relief from the drought.
بارش مداوم تنها امیدی است که برای رهایی از خشکسالی دارند.
2 - The president's speech was greeted by sustained applause.
سخنان رئیس جمهور با تشویق پیاپی حضار روبرو شد.
3 - We must make a sustained effort to get this task finished this week.
ما باید تلاش مستمری داشته باشیم تا این کار را در این هفته به پایان برسانیم.
4 - The necessary underlying economic conditions for a sustained recovery appear to be in place.
به نظر می رسد شرایط اقتصادی زیربنایی لازم برای بهبود پایدار وجود داشته باشد.
5 - For the trade deficit to fall on a sustained basis, export growth would need to outstrip import growth by a hefty margin.
برای اینکه کسری تجاری به صورت پایدار کاهش یابد، رشد صادرات باید با اختلاف زیادی از رشد واردات پیشی بگیرد.

( توی دادگاه ) اعتراض وارده
در جواب !objection
پیوسته
ادامه یافتن
در فارماکولوژی پیوسته
Sustained release پیوسته رهش
✅ پابرجا - ماندگار
1 ) A ⭐sustained⭐ ( =continuous ) rise in oil prices could set back the recovery
2 ) Persia is the nation that had the most profound and ⭐sustained⭐ influence and impact on the classical world
...
[مشاهده متن کامل]

✅مستمر
We’ll have to make a ⭐sustained⭐ effort to finish this job on time
✅پایدار
sustained economic growth/downturn/recovery
👈🏿 The necessary underlying economic conditions
for a sustained recovery appear to be in place

In court :
Sustained
اعتراض وارد است.
Overruled
اعتراض وارد نیست.
مداوم. پی در پی، مستمر، مکرر
وارد شده
damage sustained
صدمات وارد شده
مداوم، پی در پی
حقوق ( وارد شده یا واردآمده )
مستمر
وارد ( حقوق )
بدست آمدن
پابرجا
ماندگار
ثابت
بی وقفه، پیگیر، همیشگی، باثبات، دائمی، مستمر
پایدار
مداوم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٩)

بپرس