suspected


معنی: مظنون

جمله های نمونه

1. He that once deceives is ever suspected.
[ترجمه صفیه] کسی که یکبار فریب خورده، همیشه مشکوک است
|
[ترجمه موسی] کسی که یک بار فریب خورده، همیشه غیر قابل اعتماد است.
|
[ترجمه گوگل]کسی که یک بار فریب می دهد همیشه مشکوک است
[ترجمه ترگمان]او هرگز کسی را فریب نمی دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He that once deceived is never suspected.
[ترجمه گوگل]کسی که یک بار فریب خورده است هرگز مشکوک نیست
[ترجمه ترگمان] اون یه بار فریب خورد، هیچ وقت مشکوک نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The bodies were identified as those of two suspected drug dealers.
[ترجمه گوگل]اجساد دو قاچاقچی مشکوک به مواد مخدر شناسایی شد
[ترجمه ترگمان]این اجساد به عنوان یکی از دو فروشنده مظنون مواد مخدر شناسایی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The police suspected her of fronting for a gang of forgers.
[ترجمه گوگل]پلیس به او مظنون بود که در مقابل یک باند جاعل قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]پلیس او را به شکار گروهی از forgers متهم می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They suspected this was a double bluff on the part of Cairo Intelligence.
[ترجمه گوگل]آنها مشکوک بودند که این یک بلوف مضاعف از سوی اطلاعات قاهره است
[ترجمه ترگمان]آن ها مظنون بودند که این یک موضع دوگانه در بخش اطلاعات قاهره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. As I had suspected all along, he was not a real policeman.
[ترجمه گوگل]همانطور که من همیشه شک داشتم، او یک پلیس واقعی نبود
[ترجمه ترگمان]همان طور که من در تمام این مدت مظنون بودم، او یک پلیس واقعی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I suspected that there was something wrong with the engine.
[ترجمه گوگل]من مشکوک بودم که مشکلی در موتور وجود دارد
[ترجمه ترگمان]حدس می زدم که مشکلی با موتور وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I always suspected he was yellow.
[ترجمه گوگل]همیشه به زرد بودنش مشکوک بودم
[ترجمه ترگمان]همیشه فکر می کردم زرد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The man was suspected as an accomplice.
[ترجمه گوگل]این مرد مظنون به همدستی بود
[ترجمه ترگمان]اون مرد مظنون به عنوان همدست بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He is suspected of being the mastermind behind the bombings.
[ترجمه گوگل]مظنون است که او طراح اصلی بمب گذاری ها بوده است
[ترجمه ترگمان]او مظنون به طراحی پشت پرده این بمب گذاری ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I suspected that he was involved in the conspiracy.
[ترجمه گوگل]من مشکوک بودم که او در این توطئه دست داشته است
[ترجمه ترگمان]من حدس می زدم که اون تو این توطئه دست داشته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It was suspected that the police had colluded with the witnesses.
[ترجمه گوگل]گمان می رفت پلیس با شاهدان تبانی کرده است
[ترجمه ترگمان]مظنون بود که پلیس با شاهدها تبانی کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They suspected he was on the fiddle all along.
[ترجمه گوگل]آنها مشکوک بودند که او تمام مدت روی کمانچه بوده است
[ترجمه ترگمان]آن ها حدس می زدند که او در تمام این مدت تنها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There were times when he suspected he was just a meal ticket to her.
[ترجمه گوگل]مواقعی بود که او مشکوک بود که فقط یک بلیط غذا برای اوست
[ترجمه ترگمان]زمان هایی بود که او حدس می زد که او فقط یک بلیت غذا برای او است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مظنون (صفت)
doubtful, suspected

انگلیسی به انگلیسی

• you use suspected in front of nouns when you want to say that someone or something is thought to be the thing referred to by the noun. for example, a `suspected terrorist' is someone who is thought to be a terrorist.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : suspect
✅️ اسم ( noun ) : suspicion / suspect
✅️ صفت ( adjective ) : suspicious / suspect / suspected
✅️ قید ( adverb ) : suspiciously
مظنون به کلاه برداری
محتمل
مفروض
suspected ( adj ) = مظنون، مشکوک، مورد تردید، متهم، احتمالی، مفروض، انگاشتی
معانی دیگر= نامعلوم ، مبهم ، غیر قابل اعتماد، غیر قطعی
مترادف= doubtful ( adj )
Definition = اعتقاد بر این است که درست است یا وجود دارد/
...
[مشاهده متن کامل]

be suspected = مظنون واقع شدن
a suspected terrorist = یک تروریست مظنون
a suspected heart attack = یک حمله قلبی احتمالی
suspected offender = مجرم مظنون
examples :
1 - He has a suspected broken leg.
او ( علائم ) مشکوک به شکستگی پا دارد.
2 - The police have kept the nightclub under surveillance because of suspected illegal drug activity.
پلیس به دلیل فعالیت مشکوک غیرقانونی مواد مخدر ، کلوپ شبانه را تحت نظر قرار داده است.
3 - He has to watch what he eats because of a suspected stomach ulcer.
او به دلیل یک زخم معده مبهم ( احتمالی ) مجبور است مراقب آنچه که می خورد ، باشد.

مشکوک
احتمالی
مظنون، مشکوک، متهم

بپرس