suntan

/ˈsənˌtæn//ˈsʌntæn/

برنزه شدن یا کردن پوست، برنزگی، قهوه ای شدگی پوست (در اثر نور آفتاب)، قهوه ای شدن پوست بدن در اثر افتاب، قهوه مایل بسر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: suntanned (adj.)
• : تعریف: an increased brownness of the skin as a result of exposure to strong sunlight or a sun lamp.

جمله های نمونه

1. suntan cream
کرم ضد آفتاب،کرم برنزه

2. My sister smeared herself with suntan oil and slept by the swimming pool.
[ترجمه صبا سلگی] خواهرم خود را با کرم ضد آفتاب پوشاند و کنار استخر خوابید
|
[ترجمه گوگل]خواهرم خودش را به روغن آفتاب زد و کنار استخر خوابید
[ترجمه ترگمان]خواهرم با روغن برنزه و کنار استخر شنا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Everyone in the bar was sporting a suntan.
[ترجمه گوگل]همه در بار در حال آفتاب گرفتن بودند
[ترجمه ترگمان] همه توی بار قهوه sporting
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Apply the suntan cream liberally to exposed areas every three hours and after swimming.
[ترجمه گوگل]کرم ضد آفتاب را هر سه ساعت یکبار و بعد از شنا به طور آزاد در نواحی در معرض آفتاب بمالید
[ترجمه ترگمان]کرم ضد آفتاب را در هر سه ساعت و پس از شنا به مناطق افشا کننده بمالید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She playfully rubs suntan lotion on his neck.
[ترجمه گوگل]او با بازیگوشی لوسیون برنزه کننده را روی گردن او می‌مالد
[ترجمه ترگمان]او به شوخی با کرم ضد کرم صورت او را ماساژ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She plastered herself in suntan lotion.
[ترجمه گوگل]او خودش را در لوسیون برنزه کننده گچ کرد
[ترجمه ترگمان]اون خودشو تو کرم رنگ کرم رنگ زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She smoothed suntan lotion over her legs.
[ترجمه گوگل]او لوسیون ضد آفتاب را روی پاهایش صاف کرد
[ترجمه ترگمان]کرم برنزه شو روی پاهاش صاف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. My suntan is already fading.
[ترجمه گوگل]برنزه من از قبل کمرنگ شده است
[ترجمه ترگمان] برنزه شدن من داره ناپدید میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Greg acquires a suntan whilst doing a spot of corporate yachting.
[ترجمه گوگل]گرگ هنگام قایق سواری شرکتی برنزه می شود
[ترجمه ترگمان]گرگ در هنگام انجام یک نقطه از قایق رانی شرکتی، برنزه و برنزه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She wiped her nose and watched the suntan lotion ad that was on television.
[ترجمه گوگل]او بینی خود را پاک کرد و تبلیغات لوسیون برنزه را که در تلویزیون پخش می شد تماشا کرد
[ترجمه ترگمان]او بینی خود را پاک کرد و the ضد آفتاب که در تلویزیون بود را تماشا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Get yourself a suntan. Establish a new identity.
[ترجمه گوگل]برای خودت برنزه کن یک هویت جدید ایجاد کنید
[ترجمه ترگمان] خودتو برنزه کن یه هویت جدید رو تثبیت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Is a suntan just politically incorrect?
[ترجمه گوگل]آیا برنزه شدن فقط از نظر سیاسی نادرست است؟
[ترجمه ترگمان]آیا برنزه شدن فقط از لحاظ سیاسی نادرست است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Manufacturers of suntan lotions are now expropriating and synthesizing these materials.
[ترجمه گوگل]اکنون تولیدکنندگان لوسیون های ضد آفتاب در حال مصادره و سنتز این مواد هستند
[ترجمه ترگمان]تولید کنندگان of ضد آفتاب در حال حاضر expropriating و سنتز این مواد هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. One of the first suntan lotions was Bain de Soleil.
[ترجمه گوگل]یکی از اولین لوسیون های برنزه کننده Bain de Soleil بود
[ترجمه ترگمان]یکی از اولین lotions ضد آفتاب، بین Bain د Soleil بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Did you remember to pack the suntan lotion?
[ترجمه گوگل]آیا یادتان افتاد که لوسیون ضد آفتاب را بسته بندی کنید؟
[ترجمه ترگمان]یادت هست که کرم برنزه کننده رو جمع کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• acquire a brownish color by exposure to the sun's rays (of the skin); make the skin brown by exposure to the sun's rays; get a tan from being exposed to the sun or from a sunlamp
brownish skin tone caused by exposure to the sun
if you have a suntan, the sun has turned your skin darker than usual.
suntan lotions, creams, oils, and so on are used to protect your skin from the sun, and to help you develop a suntan.

پیشنهاد کاربران

suntan ( n, adj ) ( sʌnt�n ) ( also tan ) =the brown color that sb becomes when they have been in the sun, e. g. Where did you go to get that suntan. suntanned ( adj ) ( also tanned )
suntan
حمام آفتاب
مثال:
She got a great suntan
آفتاب گرفتن

بپرس