• : تعریف: uncomfortable or painful reddening of the skin caused by overexposure to the sun.
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )حالات: sunburns, sunburning, sunburned, sunburnt
• : تعریف: to get or cause to get a sunburn. • مشابه: burn
جمله های نمونه
1. sunburn oil
روغن پاد آفتاب (آفتاب سوختگی)
2. to sunburn
در آفتاب سوختن
3. The risk and severity of sunburn depend on the body's natural skin colour.
[ترجمه گوگل]خطر و شدت آفتاب سوختگی به رنگ طبیعی پوست بدن بستگی دارد [ترجمه ترگمان]خطر و شدت آفتاب سوختگی به رنگ طبیعی پوست بدن بستگی دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. People with fair skin who sunburn easily are very prone to develop skin cancer.
[ترجمه گوگل]افرادی که پوست روشن دارند و به راحتی دچار آفتاب سوختگی می شوند، بسیار مستعد ابتلا به سرطان پوست هستند [ترجمه ترگمان]افرادی که پوست سفید دارند، به راحتی مستعد ابتلا به سرطان پوست هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. This will help to soothe your sunburn.
[ترجمه نامشخص] این به تدریج به ترمیم شدن افتاب سوختگی کمک می کند
[ترجمه گوگل] این ب خوب شدن آفتاب سوختگی شما کمک میکند
|
[ترجمه گوگل]این به تسکین آفتاب سوختگی شما کمک می کند [ترجمه ترگمان]این کار به تسکین sunburn کمک می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. She applied calamine lotion to her sunburn.
[ترجمه گوگل]او از لوسیون کالامین برای آفتاب سوختگی اش استفاده کرد [ترجمه ترگمان]او برای آفتاب سوختگی خود از calamine استفاده کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. You're heading for a bad attack of sunburn.
[ترجمه گوگل]شما به سمت یک حمله بد آفتاب سوختگی می روید [ترجمه ترگمان] داری میری به سمت یه حمله بد آفتاب سوختگی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. His face, at the moment, was peeling from sunburn.
[ترجمه محمد ولی زاده ] صورتش از افتاب سوختگی پوست پوست کرد
|
[ترجمه M.M] صورتش را آفتاب سوختگی پوست پوست کرد
|
[ترجمه p.p] صورتش در اثر افتاب سوختگی پوسته پوسته شد
|
[ترجمه .] صورتش از آفتاب سوختگی پوست پوست شد. صورت او را افتاب سوختگی پوست پوست کرد
|
[ترجمه M.h.t] صورت او در حال حاضر از آفتاب سوختگی پوست پوست شد
|
[ترجمه گوگل]صورتش در آن لحظه از آفتاب سوختگی پوستش پوسته می شد [ترجمه ترگمان]صورتش در آن لحظه از آفتاب سوختگی پوست شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The technical term for sunburn is erythema.
[ترجمه گوگل]اصطلاح فنی آفتاب سوختگی اریتم است [ترجمه ترگمان]اصطلاح فنی آفتاب سوختگی erythema است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Tan slowly, avoid sunburn and use sun filter creams and lotions - lots and often.
[ترجمه گوگل]به آرامی برنزه کنید، از آفتاب سوختگی خودداری کنید و از کرم ها و لوسیون های ضد آفتاب استفاده کنید - به مقدار زیاد و اغلب [ترجمه ترگمان]تان را به آرامی تن دهید، از آفتاب سوختگی و استفاده از کرم های ضد آفتاب و لوسیون های ملایم استفاده کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. His only injuries were sunburn, insect bites and chafing caused by spending more than 40 hours in his wetsuit.
[ترجمه گوگل]تنها جراحات او آفتاب سوختگی، نیش حشرات و پف کردگی ناشی از گذراندن بیش از 40 ساعت در لباس مرطوب بود [ترجمه ترگمان]تنها جراحات او آفتاب سوختگی، نیش حشرات و chafing ناشی از هزینه بیش از ۴۰ ساعت در wetsuit بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Unexpectedly he suffered from sunburn, and had never used suntan lotion before.
[ترجمه گوگل]او به طور غیرمنتظره ای از آفتاب سوختگی رنج می برد و قبلاً هرگز از لوسیون برنزه کننده استفاده نکرده بود [ترجمه ترگمان]ناگهان از آفتاب سوختگی رنج کشید و هرگز از کرم ضد آفتاب استفاده نکرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Much worse is the link between serious sunburn and deadly skin cancer.
[ترجمه گوگل]ارتباط بین آفتاب سوختگی جدی و سرطان کشنده پوست بسیار بدتر است [ترجمه ترگمان]بدتر از آن، ارتباط بین آفتاب سوختگی شدید و سرطان پوست مرگبار است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]او دوست دارد آفتاب سوخته شود [ترجمه ترگمان] اون از آفتاب سوختگی خوشش میاد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
افتاب زدگی (اسم)
sunstroke, sunburn
افتاب سوخته کردن (فعل)
parch, sunburn
تخصصی
[بهداشت] آفتاب سوختگی
انگلیسی به انگلیسی
• reddening of the skin caused by overexposure to the sun be burned by the sun; get a tan if someone has sunburn, their skin is red and sore because they have spent too much time in the sun.
پیشنهاد کاربران
sunburn ( n ) ( sʌnbərn ) =the condition of having painful red skin after spending too much time in the sun
آفتاب سوختگی sunburn آفتاب سوختگی عبارت است از التهاب پوست پس از مواجهه بیش از حد با آفتاب ، لامپ های آفتابی یا مواجهه شغلی با نور شدید. قرمزی، تورم ، درد و گاهی تاول زدن پوست
sunslash written originally in lord of the flies “he lifted the sh - ll and looked around at the sunslashed faces” – lord of the flies, william golding
افتاب زدگی. وقتی زیاد توی افتاب قرار میگیری و قرمز میشی
افتاب سوختگی
when I go too school I sun burn beacas is very hot🤒
Reach 1 صفحه 24 به معنی آفتاب سوختگی
ب معنای آفتاب زدگی یا آفتاب سوختگی هست کانون زبان ایران💪🏻
We got sunburned at the beach
Red skin that you get after being in strong sunlight for too long. کانون زبان ایران ✌
colored cream and powder that woman put on thier faces
افتاب زدگی افتاب سوختگی 🌞☀️
I have got sunburn on the back of my neck
به معنی آفتاب سوختگی یا آفتاب گرفتن
من در کانون زبان هستم و معنی آن را به ما آفتاب زدگی با آفتاب زیاد
وآفتاب سوختگی یا از طریق آفتاب پوست سیاه شود
قرمز شدن پوسط توسط افتاب ، سوختگی پوست توسط افتاب
آفتاب زدگی
آفتاب سوختگی
Red skin that you get after being in strong sunlight for too long 😊😊😊😀😀😀💖💖💖
آفتاب زدگی وقتی آقتاب سوز زیاد داره و شما جلوی نور آفتاب به مدت چند دقیقه می ایستید و رنگ صورتتان قرمز میشه
Red skin that you get after being bin strang dunlight vfor too long
آفتاب پرست ، سوختگی بدن با نور آفتاب ، برنزه کردن.