اسم ( noun )
• (1) تعریف: the act of suggesting, or the state or fact of something being suggested.
• مترادف: proposal, propounding, recommendation
• مشابه: offer
• مترادف: proposal, propounding, recommendation
• مشابه: offer
- At his suggestion, we went to see a wonderful play on Broadway.
[ترجمه پارسا تقوی] به پیشنهاد او ما به دیدن نمایشی فوق العاده در خیابان برادوی رفته بودیم.|
[ترجمه گوگل] به پیشنهاد او به دیدن یک نمایش فوق العاده در برادوی رفتیم[ترجمه ترگمان] به پیشنهاد او، ما به دیدن نمایشی فوق العاده در خیابان برادوی رفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He denied the importance of the earlier treaty and scoffed at its suggestion as a cause of this war.
[ترجمه گوگل] او اهمیت معاهده قبلی را انکار کرد و پیشنهاد آن را به عنوان عامل این جنگ مورد تمسخر قرار داد
[ترجمه ترگمان] او اهمیت معاهده قبلی را انکار کرد و پیشنهاد خود را به عنوان علت این جنگ مورد تمسخر قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او اهمیت معاهده قبلی را انکار کرد و پیشنهاد خود را به عنوان علت این جنگ مورد تمسخر قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: that which is verbally offered as something that might be possible, useful, helpful, or enjoyable.
• مترادف: offer, pointer, proposal, proposition
• مشابه: idea
• مترادف: offer, pointer, proposal, proposition
• مشابه: idea
- Her suggestion of using less air conditioning made the most sense as a way to save money.
[ترجمه گوگل] پیشنهاد او مبنی بر استفاده کمتر از تهویه مطبوع به عنوان راهی برای صرفه جویی در هزینه بسیار منطقی بود
[ترجمه ترگمان] پیشنهاد او مبنی بر استفاده از تهویه هوای کم تر، به عنوان راهی برای صرفه جویی در پول شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پیشنهاد او مبنی بر استفاده از تهویه هوای کم تر، به عنوان راهی برای صرفه جویی در پول شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The principal listened to the teachers' suggestions for solving some of the school's problems.
[ترجمه گوگل] مدیر مدرسه به پیشنهادات معلمان برای رفع برخی مشکلات مدرسه گوش فرا داد
[ترجمه ترگمان] مدیر به پیشنهادها استادان برای حل برخی از مشکلات مدرسه گوش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مدیر به پیشنهادها استادان برای حل برخی از مشکلات مدرسه گوش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- May I make a suggestion that might improve things?
[ترجمه سرور] میشه پیشنهادی بدم که اوضاع رو مکنه بهتر کنه.|
[ترجمه یه اسکل ساده] ممکن است پیشنهادی ارائه کنم که اوضاع را بهبود بخشد؟|
[ترجمه گوگل] آیا می توانم پیشنهادی ارائه کنم که ممکن است شرایط را بهبود بخشد؟[ترجمه ترگمان] ممکن است پیشنهادی بدهم که ممکن است اوضاع را بهبود بخشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I gave them several restaurant suggestions, but I don't know where they went in the end.
[ترجمه frna] من به انها چند رستوران پیشنهاد دادم، اما نمی دانم در اخر به کجا رفتند|
[ترجمه پارسا میریوسفی] من چند رستوران به انها پیشنهاد و توصیه کردم ولی در آخر نمی دانم کجا رفتند|
[ترجمه گوگل] چندین پیشنهاد رستوران به آنها دادم، اما نمی دانم در نهایت به کجا رفتند[ترجمه ترگمان] چند پیشنهاد رستوران به آن ها دادم، اما نمی دانم کجا رفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: the calling to mind of an idea by analogy or association.
• مترادف: evocation
• مترادف: evocation
- In the poem can be found numerous suggestions of death.
[ترجمه گوگل] در شعر می توان پیشنهادهای متعددی از مرگ یافت
[ترجمه ترگمان] در این شعر می توان پیشنهادها بیشماری را درباره مرگ یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] در این شعر می توان پیشنهادها بیشماری را درباره مرگ یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: an idea called to mind in this way.
• مشابه: idea, intuition
• مشابه: idea, intuition
• (5) تعریف: a hint; trace.
• مترادف: glimmer, hint, shade, shadow, trace, whisper
• مشابه: ghost, kiss, note, suspicion, tinge
• مترادف: glimmer, hint, shade, shadow, trace, whisper
• مشابه: ghost, kiss, note, suspicion, tinge
- There seemed to be a suggestion of jealousy in her reaction.
[ترجمه گوگل] به نظر می رسید در واکنش او نشانه ای از حسادت وجود داشت
[ترجمه ترگمان] به نظر می رسید که نوعی حسادت در عکس العمل او وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] به نظر می رسید که نوعی حسادت در عکس العمل او وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (6) تعریف: in psychology, the process by which ideas or behavior are induced in a person without coercion or persuasion.
- post-hypnotic suggestion
[ترجمه گوگل] پیشنهاد پس از هیپنوتیزم
[ترجمه ترگمان] پیشنهاد پس از hypnotic
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پیشنهاد پس از hypnotic
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید