suggestion

/səgˈdʒest͡ʃən//səˈdʒest͡ʃən/

معنی: اشاره، الهام، پیشنهاد، تلقین، القاء، اظهار عقیده
معانی دیگر: اثر، نشانه، رد، توصیه، صلاحدید، نظر، رای، عقیده، هر چیز پیشنهاد شده، نیوشش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of suggesting, or the state or fact of something being suggested.
مترادف: proposal, propounding, recommendation
مشابه: offer

- At his suggestion, we went to see a wonderful play on Broadway.
[ترجمه پارسا تقوی] به پیشنهاد او ما به دیدن نمایشی فوق العاده در خیابان برادوی رفته بودیم.
|
[ترجمه گوگل] به پیشنهاد او به دیدن یک نمایش فوق العاده در برادوی رفتیم
[ترجمه ترگمان] به پیشنهاد او، ما به دیدن نمایشی فوق العاده در خیابان برادوی رفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He denied the importance of the earlier treaty and scoffed at its suggestion as a cause of this war.
[ترجمه گوگل] او اهمیت معاهده قبلی را انکار کرد و پیشنهاد آن را به عنوان عامل این جنگ مورد تمسخر قرار داد
[ترجمه ترگمان] او اهمیت معاهده قبلی را انکار کرد و پیشنهاد خود را به عنوان علت این جنگ مورد تمسخر قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: that which is verbally offered as something that might be possible, useful, helpful, or enjoyable.
مترادف: offer, pointer, proposal, proposition
مشابه: idea

- Her suggestion of using less air conditioning made the most sense as a way to save money.
[ترجمه گوگل] پیشنهاد او مبنی بر استفاده کمتر از تهویه مطبوع به عنوان راهی برای صرفه جویی در هزینه بسیار منطقی بود
[ترجمه ترگمان] پیشنهاد او مبنی بر استفاده از تهویه هوای کم تر، به عنوان راهی برای صرفه جویی در پول شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The principal listened to the teachers' suggestions for solving some of the school's problems.
[ترجمه گوگل] مدیر مدرسه به پیشنهادات معلمان برای رفع برخی مشکلات مدرسه گوش فرا داد
[ترجمه ترگمان] مدیر به پیشنهادها استادان برای حل برخی از مشکلات مدرسه گوش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- May I make a suggestion that might improve things?
[ترجمه سرور] میشه پیشنهادی بدم که اوضاع رو مکنه بهتر کنه.
|
[ترجمه یه اسکل ساده] ممکن است پیشنهادی ارائه کنم که اوضاع را بهبود بخشد؟
|
[ترجمه گوگل] آیا می توانم پیشنهادی ارائه کنم که ممکن است شرایط را بهبود بخشد؟
[ترجمه ترگمان] ممکن است پیشنهادی بدهم که ممکن است اوضاع را بهبود بخشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I gave them several restaurant suggestions, but I don't know where they went in the end.
[ترجمه frna] من به انها چند رستوران پیشنهاد دادم، اما نمی دانم در اخر به کجا رفتند
|
[ترجمه پارسا میریوسفی] من چند رستوران به انها پیشنهاد و توصیه کردم ولی در آخر نمی دانم کجا رفتند
|
[ترجمه گوگل] چندین پیشنهاد رستوران به آنها دادم، اما نمی دانم در نهایت به کجا رفتند
[ترجمه ترگمان] چند پیشنهاد رستوران به آن ها دادم، اما نمی دانم کجا رفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: the calling to mind of an idea by analogy or association.
مترادف: evocation

- In the poem can be found numerous suggestions of death.
[ترجمه گوگل] در شعر می توان پیشنهادهای متعددی از مرگ یافت
[ترجمه ترگمان] در این شعر می توان پیشنهادها بیشماری را درباره مرگ یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: an idea called to mind in this way.
مشابه: idea, intuition

(5) تعریف: a hint; trace.
مترادف: glimmer, hint, shade, shadow, trace, whisper
مشابه: ghost, kiss, note, suspicion, tinge

- There seemed to be a suggestion of jealousy in her reaction.
[ترجمه گوگل] به نظر می رسید در واکنش او نشانه ای از حسادت وجود داشت
[ترجمه ترگمان] به نظر می رسید که نوعی حسادت در عکس العمل او وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(6) تعریف: in psychology, the process by which ideas or behavior are induced in a person without coercion or persuasion.

- post-hypnotic suggestion
[ترجمه گوگل] پیشنهاد پس از هیپنوتیزم
[ترجمه ترگمان] پیشنهاد پس از hypnotic
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. suggestion box
جعبه ی پیشنهادات

2. a suggestion of sadness in her voice
اثری از حزن در صدایش

3. a suggestion that is worth considering
پیشنهادی که قابل ملاحظه است

4. his suggestion was very interesting
پیشنهاد او بسیار جالب بود.

5. the suggestion was ill received by the authorities
مراجع مربوطه پیشنهاد را بد تلقی کردند.

6. your suggestion has no application to this problem
پیشنهاد شما ربطی به این مسئله ندارد.

7. a happy suggestion
پیشنهاد بجا

8. a helpful suggestion
پیشنهاد سودمند

9. a novel suggestion
پیشنهادی بی سابقه

10. a sensible suggestion
یک پیشنهاد معقول

11. they welcomed ali's suggestion immediately
فورا از پیشنهاد علی استقبال کردند.

12. to give a suggestion
پیشنهاد کردن

13. to make a suggestion
پیشنهاد کردن

14. he bridled at the suggestion of quitting smoking
او از پیشنهاد ترک سیگار خوشش نیامد.

15. i angrily repelled his suggestion
با خشم پیشنهاد او را رد کردم.

16. they warmed to my suggestion
آنها نسبت به پیشنهاد من علاقه نشان دادند.

17. he was cool toward my suggestion
نسبت به پیشنهاد من بی علاقه بود.

18. he has not made a single suggestion
حتی یک پیشنهاد هم نکرده است.

19. we are open to any kind of suggestion
هرگونه پیشنهاد را پذیرا هستیم.

20. I shall treat that suggestion with the contempt it deserves.
[ترجمه Aida] من با آن پیشنهاد با تحقیر شایسته برخورد خواهم کرد.
|
[ترجمه گوگل]من با آن پیشنهاد با تحقیر شایسته برخورد خواهم کرد
[ترجمه ترگمان]من این پیشنهاد را با تحقیری که شایسته آن است انجام خواهم داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. He surmised that the suggestion wouldn't find favour.
[ترجمه Miss.ronny.mohsen] او فکر میکرد این پیشنهاد سودمند نیست
|
[ترجمه گوگل]او حدس زد که این پیشنهاد مورد پسند قرار نخواهد گرفت
[ترجمه ترگمان]او حدس می زد که این پیشنهاد موافق نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. This suggestion won't be welcomed at No.
[ترجمه گوگل]این پیشنهاد در شماره استقبال نخواهد شد
[ترجمه ترگمان]این پیشنهاد به هیچ وجه مورد استقبال قرار نمی گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. He balked at making the suggestion.
[ترجمه گوگل]او از ارائه پیشنهاد خودداری کرد
[ترجمه ترگمان]از این پیشنهاد طفره رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. His suggestion borders on the ridiculous.
[ترجمه گوگل]پیشنهاد او در حد مضحک است
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد او به مرز مضحک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. The two leaders were flummoxed by the suggestion.
[ترجمه گوگل]دو رهبر از این پیشنهاد ناراحت شدند
[ترجمه ترگمان]این دو رهبر با این پیشنهاد موافقت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. I made a suggestion but they chose to ignore it.
[ترجمه گوگل]من پیشنهادی دادم اما آنها ترجیح دادند آن را نادیده بگیرند
[ترجمه ترگمان]من پیشنهادی کردم اما آن ها تصمیم گرفتند آن را نادیده بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. The suggestion was made at the conference, but they threw it out.
[ترجمه گوگل]این پیشنهاد در کنفرانس مطرح شد، اما آنها آن را کنار گذاشتند
[ترجمه ترگمان]این پیشنهاد در کنفرانس مطرح شد، اما آن ها آن را بیرون انداختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. My suggestion that we all play tennis sank like a stone.
[ترجمه گوگل]پیشنهاد من که همه ما تنیس بازی کنیم مثل یک سنگ غرق شد
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد من این است که همه ما تنیس بازی کنیم مثل یک سنگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اشاره (اسم)
slur, inkling, action, gesture, mention, hint, indication, allusion, warning, innuendo, suggestion, manifest, ensign, beck, symbol, gest, insinuation, referral

الهام (اسم)
inspiration, enthusiasm, vision, afflatus, revelation, apocalypse, ecstasy, suggestion, rage, prescience

پیشنهاد (اسم)
motion, tender, offer, bid, plea, suggestion, proposal, proposition, proffer

تلقین (اسم)
suggestion, dictation, empathy

القاء (اسم)
induction, inspiration, infusion, excitation, suggestion, implantation, intinction

اظهار عقیده (اسم)
suggestion

تخصصی

[حقوق] درج واقعیت ذیربط در پرونده، پیشنهاد، اظهار عقیده، تلقین، اغواء
[ریاضیات] راهنمایی

انگلیسی به انگلیسی

• proposal, recommendation; insinuation, hint
a suggestion is an idea or plan that is put forward for people to think about.
if there is a suggestion of something, there is a slight sign of it.
suggestion is the act or process of giving people a particular idea by associating it with other ideas.

پیشنهاد کاربران

در مقطع reach3 کانون زبان ایران ، suggestion پاسخ شماره2 است
این کلمه در حالت اسم است و به معنای یک پیشنهاد ، فکر است
ضدآن. پس نهاد
شواهد غیر قطعی، اگر جمع باشد
Strong suggestions
شواهد قوی ولی نه قطعی
پیشنهاد/ تلقین ( اسم ) : 1. ایده ای که ذکر می شود 2. ( در روانپزشکی ) فرآیند تغییر عقاید فرد، با پیشنهاد ایده های متفاوتی که فرد می تواند بپذیرد، مانند اینکه واقعاً درمان شده است.
پیشنهاد، اندیشه
مثال: I have a suggestion for improving the process.
من یک پیشنهاد برای بهبود فرآیند دارم.
suggestion: پیشنهاد
suggest: پیشنهاد کردن
suggestive: دلالت کننده
suggestion: دلالت کننده
Thank you for thinking about my suggestion
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : suggest
✅️ اسم ( noun ) : suggestion / suggestiveness
✅️ صفت ( adjective ) : suggestive / suggestible
✅️ قید ( adverb ) : suggestively
🔊 دوستان تلفظ درست این کلمه {سِجِسچِن} می باشد؛ آن را به اشتباه ( سِجِسشِن ) نخوانید
● عقیده، نظر
● نشانه
● Suggestion of sth یعنی مقدار کمی از چیزی
suggestion ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: تلقین
تعریف: فرایند قبولاندن یک فکر یا طرز عمل به فرد به شیوۀ غیرمستقیم
تلقین
پیشنهاد , نظر
suggestion of
نشانه از . . .
نظر یا عقیده😐💛
پیشنهاد
هم معنی:Proposal - offer
Explanation: When you want to give someone a solution
توضیح فارسی:وقتی که می خواهید راه حلی به کسی بدهید.

به کُرسی نشاندن
پیشنهاد

Suggestion is an idia or plan.
اظهار نظر
Strong suggestion = توصیه اکید
A suggestion is an idea or a plan
اشاره، تلقین
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)

بپرس