substantially

/səbˈstænʃəli//səbˈstænʃəli/

اساسا، دراساس، درواقع

بررسی کلمه

قید ( adverb )
(1) تعریف: with great or strong substance; solidly; strongly.

- Many older homes were substantially built and were able to withstand the earthquake.
[ترجمه الهه] بسیاری از خانه های قدیمی اساسی ساخته شدندوقادر به مقاومت در برابر زلزله بودند
|
[ترجمه سپند] بسیاری ازخانه های قدیمی پایدارساخته شدند وتوانستند زمین لرزه را تاب بیآورند
|
[ترجمه گوگل] بسیاری از خانه های قدیمی به طور قابل توجهی ساخته شدند و توانستند در برابر زلزله مقاومت کنند
[ترجمه ترگمان] بسیاری از خانه های قدیمی تر ساخته شدند و توانستند در برابر زلزله مقاومت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to a large or significant degree; considerably.

- Danish and German are substantially different although they are related historically.
[ترجمه حسین درستی] دانمارک و آلمان تفاوت قابل ملاحظه ای دارند، هرچند از لحاظ تاریخی به یکدیگر وابسته اند.
|
[ترجمه صدرا] دانمارکی و آلمانی اساسا متفاوتند، هرچند به لحاظ تاریخی به هم مرتبطند
|
[ترجمه گوگل] دانمارکی و آلمانی به طور قابل توجهی متفاوت هستند، اگرچه از نظر تاریخی مرتبط هستند
[ترجمه ترگمان] هر چند آن ها به طور تاریخی مرتبط هستند، دانمارکی و آلمانی متفاوت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The percentage of girls in engineering has increased substantially.
[ترجمه گوگل]درصد دختران در رشته مهندسی به میزان قابل توجهی افزایش یافته است
[ترجمه ترگمان]درصد دختران در رشته مهندسی به میزان قابل توجهی افزایش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. His account of what happened is substantially accurate.
[ترجمه گوگل]گزارش او از آنچه اتفاق افتاده است تا حد زیادی دقیق است
[ترجمه ترگمان]شرح او از آنچه رخ داده است بسیار دقیق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The deer population has increased substantially in recent years.
[ترجمه گوگل]جمعیت گوزن در سال های اخیر به طور قابل توجهی افزایش یافته است
[ترجمه ترگمان]جمعیت گوزن ها در سال های اخیر به میزان قابل توجهی افزایش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This range is substantially cheaper than any of the other own brands available.
[ترجمه گوگل]این محدوده به طور قابل توجهی ارزان تر از سایر مارک های موجود است
[ترجمه ترگمان]این محدوده نسبت به سایر برندها موجود بسیار ارزان تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We've seen our house diminish greatly/sharply/substantially in value over the last six months.
[ترجمه گوگل]ما شاهد کاهش ارزش خانه‌مان در طول شش ماه گذشته بوده‌ایم
[ترجمه ترگمان]ما دیده ایم که خانه ما در طول شش ماه گذشته به میزان قابل توجهی \/ به شدت کاهش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They contributed substantially to our success.
[ترجمه گوگل]آنها کمک قابل توجهی به موفقیت ما کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها به میزان قابل توجهی به موفقیت ما کمک کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Salaries and associated costs have risen substantially.
[ترجمه گوگل]حقوق و دستمزدها و هزینه های مربوطه به میزان قابل توجهی افزایش یافته است
[ترجمه ترگمان]هزینه های جانبی و هزینه های مرتبط به طور قابل توجهی افزایش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The company's profits have been substantially lower this year.
[ترجمه گوگل]سود این شرکت در سال جاری به میزان قابل توجهی کمتر بوده است
[ترجمه ترگمان]سود این شرکت در سال جاری به میزان قابل توجهی کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The plane was substantially damaged in the crash.
[ترجمه گوگل]در این سانحه به هواپیما آسیب جدی وارد شد
[ترجمه ترگمان]هواپیما به شدت در سقوط آسیب دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. What she says is substantially true.
[ترجمه گوگل]آنچه او می گوید تا حد زیادی درست است
[ترجمه ترگمان]آنچه او می گوید این است که کاملا درست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He checked the details given and found them substantially correct.
[ترجمه گوگل]او جزئیات داده شده را بررسی کرد و آنها را تا حد زیادی درست تشخیص داد
[ترجمه ترگمان]او جزئیات را بررسی کرد و آن ها را به میزان قابل توجهی صحیح یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Enya's success has contributed substantially to the current interest in Celtic music.
[ترجمه گوگل]موفقیت انیا کمک قابل توجهی به علاقه فعلی به موسیقی سلتیک کرده است
[ترجمه ترگمان]موفقیت enya به طور قابل توجهی به علاقه فعلی در موسیقی سلتیک کمک کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The price may go up quite substantially.
[ترجمه گوگل]ممکن است قیمت به طور قابل توجهی افزایش یابد
[ترجمه ترگمان]قیمت ممکن است به طور قابل ملاحظه ای بالا رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The price was substantially higher than had been expected.
[ترجمه گوگل]قیمت بسیار بالاتر از حد انتظار بود
[ترجمه ترگمان]قیمت آن بسیار بالاتر از آن چیزی بود که انتظار می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. To depart substantially from them invites question unless it can be demonstrated that such departure conforms to accepted practice by rational analysis.
[ترجمه گوگل]انحراف اساسی از آنها باعث پرسش می شود مگر اینکه بتوان ثابت کرد که چنین خروجی با رویه پذیرفته شده با تحلیل عقلانی مطابقت دارد
[ترجمه ترگمان]جدا کردن اساسا از آن ها، سوال را دعوت می کند مگر اینکه ثابت شود که چنین حرکتی با استفاده از تحلیل منطقی با عمل پذیرفته مطابقت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in a substantial manner, considerably, significantly
if something increases or decreases substantially, it increases or decreases by a large amount.
if something is substantially true, it is generally or mostly true.

پیشنهاد کاربران

Generally
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : substantiate
✅️ اسم ( noun ) : substantiation / substantive / substance
✅️ صفت ( adjective ) : substantial / substantive
✅️ قید ( adverb ) : substantially
● به میزان زیاد، قابل توجه
● ذاتا، اساسا
قابل توجه
قابل ملاحظه
substantially ( adv ) = به شکل قابل توجهی، به طور اساسی، اساساً، به طور چشمگیری، به طور قابل ملاحضه ای، به طور فاحش
example :
The new rules will substantially change our work.
قوانین جدید به طور قابل توجهی ( به طور چشمگیری، به طور اساسی، به طور قابل ملاحضه ای ) کار ما را تغییر خواهد داد.
...
[مشاهده متن کامل]

به صورت قابل ملاحظه ای، به طور شایان توجه ای، شدیدا
به طور قابل توجه
اساسا، بنیادین، به شکل بنیادین
به طور چشمگیری، تا حد زیادی، به شکل قابل توجهی

بپرس