فعل ناگذر ( intransitive verb )
• (1) تعریف: to pledge, pay, or contribute a sum of money for a specified purpose.
• مشابه: contribute, donate, pledge
• مشابه: contribute, donate, pledge
- She subscribed in order to use the full services of the website.
[ترجمه گوگل] او برای استفاده از خدمات کامل وب سایت مشترک شد
[ترجمه ترگمان] او برای استفاده از خدمات کامل وب سایت ثبت نام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او برای استفاده از خدمات کامل وب سایت ثبت نام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to contract and pay in advance for a specified number of issues of a publication such as a magazine.
- I've subscribed to the same news magazine for several years.
[ترجمه گوگل] چندین سال است که مشترک همان مجله خبری هستم
[ترجمه ترگمان] چندین سال است که با همان یک مجله اخبار مشترک شده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] چندین سال است که با همان یک مجله اخبار مشترک شده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to attest or approve a document by signing it at the bottom.
• مترادف: sign
• مترادف: sign
- Her lawyer drafted the document, but her husband refused to subscribe.
[ترجمه گوگل] وکیل او سند را تهیه کرد، اما شوهرش از اشتراک خودداری کرد
[ترجمه ترگمان] وکیل او این سند را تهیه کرد، اما شوهرش از مشترک شدن خودداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] وکیل او این سند را تهیه کرد، اما شوهرش از مشترک شدن خودداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: to give approval or express agreement by signing, or as though by signing.
• متضاد: disclaim
• مشابه: agree, assent, concur, hold, underwrite
• متضاد: disclaim
• مشابه: agree, assent, concur, hold, underwrite
- I subscribe fully to the views held by the members of this club.
[ترجمه علی] من به طور کامل قوانین این باشگاه را می پزیرم.|
[ترجمه گوگل] من به طور کامل با نظرات اعضای این باشگاه موافق هستم[ترجمه ترگمان] من به طور کامل پذیرای نظرات اعضای این باشگاه هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: subscribes, subscribing, subscribed
مشتقات: subscriber (n.)
حالات: subscribes, subscribing, subscribed
مشتقات: subscriber (n.)
• (1) تعریف: to pledge, pay, or contribute (a sum of money) for a specified purpose.
• مشابه: contribute, dedicate, donate, pledge
• مشابه: contribute, dedicate, donate, pledge
• (2) تعریف: to sign (one's name) on a document in order to approve or attest it.
• مترادف: endorse, sign
• مشابه: certify, underwrite
• مترادف: endorse, sign
• مشابه: certify, underwrite
• (3) تعریف: to sign (a document), usu. at the bottom.
• مترادف: sign, undersign
• مترادف: sign, undersign