submit

/səbˈmɪt//səbˈmɪt/

معنی: تسلیم شدن، پیشنهاد کردن، سرفرود آوردن، ارائه دادن، تسلیم کردن، تقدیم داشتن، مطیع شدن، عرضه داشتن، گردن نهادن
معانی دیگر: (برای رسیدگی یا تصمیم گیری یا تصویب) تقدیم کردن، دادن، ارائه کردن، احاله کردن، تن دردادن، اطاعت کردن، (خود را) در معرض چیزی قراردادن، دستخوش کردن یا شدن، تحت تاثیر چیزی قراردادن یا قرار گرفتن، اظهار داشتن، اظهار عقیده کردن، ادعا کردن، تسلیم بودن، سربراه بودن، رضامند بودن، مطیع بودن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: submits, submitting, submitted
(1) تعریف: to give up or yield (oneself) to the power, will, or authority of another.
مترادف: resign, surrender, yield
متضاد: defy, resist, withstand

- Unable to escape, they submitted themselves to the will of the conquerors.
[ترجمه سلام] از آنجا که قادر به فرار نبودند، آنها خودشان را به فاتحان تسلیم کردند.
|
[ترجمه شهرزاد تاجیک] درحالی که قارد به فرار نبودند، خود را تسلیم خواست فاتحان کردند.
|
[ترجمه گوگل] آنها که قادر به فرار نبودند، خود را تسلیم اراده فاتحان کردند
[ترجمه ترگمان] آن ها نمی توانستند فرار کنند، خود را تسلیم اراده فاتحان کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to subject to a process or treatment.
مترادف: subject
مشابه: expose

- Half of the mice were submitted to the treatment while the others formed the control group.
[ترجمه Aydin Jz] نیمی از موش ها تحت تاثیر دارو قرار گرفتند ( درمان شدند ) در حالی که نیمی دیگر ( در مقابل درمان شدن ) مقاومت نشان میدادند
|
[ترجمه ل اسحاقی] نصف موش ها تحت درمان قرار گرفتند در حالی که سایر آنها گروه کنترل را تشکیل دادند.
|
[ترجمه گوگل] نیمی از موش ها تحت درمان قرار گرفتند و بقیه گروه کنترل را تشکیل دادند
[ترجمه ترگمان] نیمی از موش ها به درمان تسلیم شدند در حالی که بقیه گروه کنترل را تشکیل دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to offer for consideration.
مترادف: present, tender
متضاد: withdraw
مشابه: bid, exhibit, lodge, offer, proffer, put, refer, render

- He submitted his work to a publisher.
[ترجمه گوگل] او کار خود را به ناشر ارسال کرد
[ترجمه ترگمان] او کار خود را به یک ناشر ارائه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to propose or state; suggest.
مترادف: propose, suggest
مشابه: argue, assert, claim, contend, declare, maintain, move, offer, pose, volunteer

- I submit that we delay our decision until we have more information.
[ترجمه Aydin Jz] من پیشنهاد میکنم که تصمیممون رو به تاخیر بندازیم تا زمانی که اطلاعات بیشتری داشته باشیم
|
[ترجمه گوگل] من ارائه می کنم که تصمیم خود را تا زمانی که اطلاعات بیشتری بدست آوریم به تاخیر می اندازیم
[ترجمه ترگمان] من ارسال می کنم که ما تصمیم خود را تا زمانی که اطلاعات بیشتری داشته باشیم به تاخیر می اندازیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I submit that my client could not have committed this crime.
[ترجمه گوگل] من اظهار می کنم که موکل من نمی توانست این جرم را انجام دهد
[ترجمه ترگمان] من قبول دارم که موکل من نمی تونه این جنایت رو انجام بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: submissible (adj.), submittable (adj.), submittal (n.), submitter (n.)
(1) تعریف: to cede to the authority or will of another.
مترادف: bow, give way, surrender, yield
متضاد: hold out, resist, withstand
مشابه: accede, acquiesce, capitulate, comply, fold, knuckle under, kowtow, obey, succumb

- In the end, the business owners had to submit to the demands of the town council.
[ترجمه گوگل] در نهایت صاحبان مشاغل مجبور به تسلیم خواسته های شورای شهر شدند
[ترجمه ترگمان] در پایان، صاحبان مشاغل مجبور بودند به خواسته های شورای شهر تسلیم شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Refusing to submit to any authority, he landed in jail.
[ترجمه ل اسحاقی] او به سبب اینکه تسلیم هیچ مرجع اقتداری نشد، به زندان افتاد.
|
[ترجمه گوگل] او با امتناع از تسلیم شدن به هیچ مقامی، به زندان افتاد
[ترجمه ترگمان] امتناع از تسلیم به هر مرجع، او در زندان سقوط کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She refused to submit to the pressure of society.
[ترجمه گوگل] او حاضر به تسلیم شدن در برابر فشار جامعه نشد
[ترجمه ترگمان] او از تسلیم شدن در برابر فشار جامعه خودداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to defer to the opinion or viewpoints of others.
مترادف: defer
متضاد: hold out, resist
مشابه: accede, acquiesce, bow, comply

(3) تعریف: to allow oneself to be the subject of some process or treatment.
مشابه: agree, consent, subject oneself, volunteer

جمله های نمونه

1. to submit (take) to arbitration
به حکمیت گذاشتن

2. to submit a manuscript for publication
دست نوشته را به نشر (به ناشر) عرضه کردن

3. to submit a question to the court
پرسشی را به دادگاه احاله کردن

4. to submit a report
گزارش دادن

5. to submit one's resignation
استعفای خود را دادن

6. to submit one's resignation
استعفای خود را تقدیم کردن

7. to submit a tender
در مناقصه شرکت کردن

8. i herewith submit my resignation
بدینوسیله استعفای خود را تقدیم می دارم.

9. the rebels refused to submit
شورشیان حاضر به تسلیم نشدند.

10. These days it seems we must all submit to the tyranny of the motor car.
[ترجمه گوگل]این روزها به نظر می رسد همه ما باید تسلیم ظلم ماشین موتور شویم
[ترجمه ترگمان]این روزها به نظر می رسد همه ما باید تسلیم استبداد ماشین موتور شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Should you submit yourself to him?
[ترجمه گوگل]آیا باید خود را به او بسپاری؟
[ترجمه ترگمان]آیا باید خود را به او تسلیم کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I submit that this should be allowed.
[ترجمه گوگل]من عرض می کنم که این باید مجاز باشد
[ترجمه ترگمان]من تسلیم می شوم که این کار باید مجاز باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They were forced to submit to Bulgarian rule.
[ترجمه گوگل]آنها مجبور شدند تسلیم حکومت بلغارستان شوند
[ترجمه ترگمان]آن ها مجبور شدند به حکومت بلغارستان تسلیم شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I can't submit to your chatter.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم به صحبت های شما تسلیم شوم
[ترجمه ترگمان]من نمی توانم به حرف های شما گوش بدهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I hope you can submit you term papers before the deadline.
[ترجمه گوگل]امیدوارم بتوانید قبل از پایان مهلت، مقالات ترم خود را ارسال کنید
[ترجمه ترگمان]امیدوارم که قبل از موعد مقرر مدارک را به شما ارسال کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. This country would never submit to living under the heel of a foreign power.
[ترجمه گوگل]این کشور هرگز تسلیم زندگی زیر پاشنه یک قدرت خارجی نمی شود
[ترجمه ترگمان]این کشور هرگز تسلیم نخواهد شد تا زیر پاشنه یک قدرت خارجی زندگی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The candidate must submit two bound copies of his or her thesis.
[ترجمه گوگل]داوطلب باید دو نسخه صحافی شده از پایان نامه خود را ارسال کند
[ترجمه ترگمان]نامزد باید دو نسخه محدود از پایان نامه خود را ارسال کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تسلیم شدن (فعل)
abandon, surrender, give in, submit, capitulate, succumb, quit, vouchsafe, acquiesce, defer, knuckle, obey

پیشنهاد کردن (فعل)
submit, motion, advance a proposal, offer, propose, suggest, bid, hold forth, propound, proffer, move a proposal, propone

سر فرود آوردن (فعل)
submit, lout, stoop, bow down, hang the head, hold in esteem, hold in respect, knock under, show deference to, tame down, treat with deference

ارائه دادن (فعل)
submit, give, present, exhibit, put, tender, render, hold forth, produce, bring forward, propound, porrect, propone

تسلیم کردن (فعل)
submit, cede, give up, lodge, consign, subjugate, subdue, hand over, conquer, hand on

تقدیم داشتن (فعل)
submit, give, present, put, offer, proffer

مطیع شدن (فعل)
submit, obey

عرضه داشتن (فعل)
submit, present, offer

گردن نهادن (فعل)
submit

تخصصی

[حقوق] تسلیم کردن، ارجاع کردن، پیشنهاد کردن، اظهار داشتن، نظر یا عقیده ای را پذیرفتن

انگلیسی به انگلیسی

• give in, surrender, yield; subject oneself to a process or condition; present, propose, suggest, offer; comply, acquiesce; be subjected to a process or condition
if you submit to something, you accept it, because you are not powerful enough to resist it; a formal word.
if you submit something such as a proposal or application to someone, you send it to them so they can decide on what action to take; a formal word.

پیشنهاد کاربران

### 1.
**English:**
Students must submit their assignments by the end of the week to avoid penalties. Submitting work late could affect their grades significantly. To ensure their work is properly submitted, students should double - check all documents before uploading them to the portal. The professor emphasized the importance of timely submission during the class.
...
[مشاهده متن کامل]

**Farsi:**
دانش آموزان باید تکالیف خود را تا پایان هفته تحویل دهند تا از جریمه ها جلوگیری شود. تحویل دیرهنگام کار می تواند تأثیر زیادی بر نمرات آنها بگذارد. برای اطمینان از اینکه کار آنها به درستی ارسال شده است، دانش آموزان باید قبل از بارگذاری اسناد، آنها را دوباره بررسی کنند. استاد در کلاس بر اهمیت تحویل به موقع تأکید کرد.
- - -
### 2.
**English:**
When you submit a request for a refund, make sure to include all necessary documentation. The customer service department will review your case and notify you once they have processed your submission. Submitting incomplete or incorrect documents may delay the refund process.
**Farsi:**
وقتی درخواست بازپرداخت ارسال می کنید، مطمئن شوید که تمام مدارک لازم را ضمیمه کرده اید. بخش خدمات مشتری درخواست شما را بررسی کرده و پس از پردازش ارسال شما به شما اطلاع خواهد داد. ارسال مدارک ناقص یا نادرست ممکن است باعث تأخیر در روند بازپرداخت شود.
- - -
### 3.
**English:**
The company has requested that all employees submit their annual performance reports by the end of the month. The HR department will analyze the submissions to assess employee progress and areas for improvement. It is important that employees submit accurate and detailed information to ensure a fair evaluation.
**Farsi:**
شرکت از همه کارکنان خواسته است که گزارش های سالانه عملکرد خود را تا پایان ماه ارسال کنند. بخش منابع انسانی ارسال ها را تجزیه و تحلیل کرده تا پیشرفت کارکنان و زمینه های بهبود را ارزیابی کند. ارسال اطلاعات دقیق و مفصل برای اطمینان از ارزیابی منصفانه بسیار مهم است.
- - -
### 4.
**English:**
After submitting your application, you will receive a confirmation email. Make sure you submit all the required documents in the correct format, as failure to do so might result in your application being rejected. It is advisable to double - check everything before hitting the "submit" button.
**Farsi:**
پس از ارسال درخواست خود، ایمیل تأیید دریافت خواهید کرد. مطمئن شوید که تمام مدارک لازم را در فرمت صحیح ارسال کنید، زیرا عدم رعایت این موضوع ممکن است منجر به رد درخواست شما شود. توصیه می شود قبل از فشردن دکمه "ارسال" همه چیز را دوباره بررسی کنید.
- - -
### 5.
**English:**
You must submit your taxes before the deadline to avoid penalties. The government provides an online portal where individuals can easily submit their tax returns. Late submission of taxes may lead to fines, so it is essential to submit them on time.
**Farsi:**
شما باید قبل از مهلت تعیین شده مالیات های خود را ارسال کنید تا از جریمه ها جلوگیری شود. دولت یک درگاه آنلاین فراهم کرده است که افراد می توانند به راحتی اظهارنامه های مالیاتی خود را ارسال کنند. ارسال دیرهنگام مالیات ها ممکن است منجر به جریمه شود، بنابراین ارسال آنها به موقع ضروری است.
- - -
### 6.
**English:**
The team was asked to submit their research findings for peer review. Submitting their work to experts in the field will allow for constructive feedback, helping to improve the quality of their study. It is essential to submit clear and concise reports to ensure an efficient review process.
**Farsi:**
از تیم خواسته شد که یافته های تحقیقاتی خود را برای ارزیابی همتایان ارسال کنند. ارسال کار خود به کارشناسان در این زمینه امکان دریافت بازخورد سازنده را فراهم می کند که به بهبود کیفیت مطالعه آنها کمک خواهد کرد. ارسال گزارش های واضح و مختصر برای اطمینان از یک فرآیند بررسی کارآمد ضروری است.
- - -
### 7.
**English:**
The deadline to submit your project for the competition is approaching. Late submissions will not be considered, so it is crucial to submit your entry ahead of time. Make sure your submission adheres to the competition rules and guidelines to avoid disqualification.
**Farsi:**
مهلت ارسال پروژه برای مسابقه در حال نزدیک شدن است. ارسال های دیرهنگام در نظر گرفته نخواهند شد، بنابراین ضروری است که ورودی خود را به موقع ارسال کنید. مطمئن شوید که ارسال شما با قوانین و دستورالعمل های مسابقه سازگار است تا از رد صلاحیت جلوگیری شود.
- - -
### 8.
**English:**
Please submit your feedback on the new software update to help us improve future versions. We encourage users to submit suggestions for new features, as it helps us understand their needs better. Your feedback submission is important to the development team.
**Farsi:**
لطفاً بازخورد خود را در مورد به روزرسانی جدید نرم افزار ارسال کنید تا به ما در بهبود نسخه های آینده کمک کنید. ما از کاربران می خواهیم که پیشنهادات خود را برای ویژگی های جدید ارسال کنند، زیرا این به ما کمک می کند که نیازهای آنها را بهتر درک کنیم. ارسال بازخورد شما برای تیم توسعه مهم است.
- - -
### 9.
**English:**
It is common practice to submit an apology letter after an incident to express regret. When you submit your letter, make sure it is sincere and addresses all the issues at hand. Submitting a well - written apology can help mend relationships and show accountability.
**Farsi:**
ارسال نامه عذرخواهی پس از یک حادثه برای ابراز پشیمانی یک رویه رایج است. زمانی که نامه خود را ارسال می کنید، مطمئن شوید که صادقانه باشد و تمام مسائل موجود را در بر بگیرد. ارسال یک نامه عذرخواهی به خوبی نوشته شده می تواند به ترمیم روابط کمک کرده و نشان دهنده مسئولیت پذیری باشد.
- - -
### 10.
**English:**
The deadline to submit your dissertation is fast approaching, and you must make sure all sections are complete. Submitting a high - quality dissertation requires extensive research and careful editing. Once you submit, the committee will review your work and provide feedback.
**Farsi:**
مهلت ارسال پایان نامه شما به سرعت در حال نزدیک شدن است و باید مطمئن شوید که تمام بخش ها تکمیل شده اند. ارسال یک پایان نامه با کیفیت بالا نیاز به تحقیق گسترده و ویرایش دقیق دارد. پس از ارسال، کمیته کار شما را بررسی کرده و بازخورد خواهد داد.
chatgpt

could you please submit your plan to the office?
تبعیت کردن
به طور کلی submit موقعی به کار میره که شما بخوای نشون بدی یه چیزی شسته رفته انجام دادی و میخوای تحویل بدی یا قال قضیه رو کندی یا کلا یه کار یا تکلیفی رو جمع وجور کردی در یه کلمه یه کاری رو در اوردی
در زمینه ی این کلمه مفهوم "تسلیم کردن" وجود داره، به صورت های مختلف:
1. ادله
He submitted his research paper to the journal for publication
2. چیزی برای رقابت
He submitted his painting to the art exhibition
...
[مشاهده متن کامل]

3. نظر و ایده
I submit that we should consider alternative solutions to this problem
4. بحث
After much negotiation, she finally submitted to the terms of the contract
5. ( به معنای خالص تسلیم شدن )
The defeated army had no choice but to submit to their conquerors

واگذار کردن، دادن، فرستادن
رسیدن
زدن
به دست اوردن
فراهم کردن
کسب کردن
تهیه کردن
فهمیدن
حاصل کردن
تحصیل کردن
ربودن
تصرف کردن
تسلیم کردن
مثال: She submitted her application for the job.
او برای شغل خود درخواست خود را تسلیم کرد.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
اطاعت کردن
سابمیت مقاله به زبان ساده، یعنی شما بعد از نوشتن و آماده کردن مقاله خود، یک ژورنال مناسب پیدا کرده و بعد از آماده کردن مقاله طبق فرمت موردنظر آن مجله، مقاله خود را به این ژورنال ارسال می کنید تا فرآیند ثبت یا همان Submit مقاله شروع بشه.
نحوه سابمیت مقاله در ژورنال های مختلف می تونه متفاوت باشه.
↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم mit
📌 این ریشه، معادل "send" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "send" مربوط هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

📂 مثال:
🔘 Emit: Send out
🔘 Omit: Send away, leave out
🔘 Dismiss: Send away, reject
🔘 Permit: Send through approval
🔘 Submit: Send for consideration
🔘 Commit: Send together with intent
🔘 Demise: Send away ( death )
🔘 Submissive: Willing to send oneself under the control or authority of another
🔘 Surmise: Send over a guess

۱ - تسلیم شدن ، مطیع شدن ، پذیرفتن
۲ - ارائه دادن ، تقدیم داشتن
۳ - پیشنهاد کردن ، ادعا کردن ، اظهار عقیده کردن
دراینترنت به معنی ارسال کردن
برای کسوریا مستعمره ها به معنی تسلیم شدن
در دادگاه یا مشاغل به معنی ارائه کردن، گزارش دادن
۱. ارائه کردن ( مدرک، درخواست، برگه یا نامه و . . . )
۲. تسلیم شدن - از مقاومت و مخالفت دست کشیدن - مطیع شدن
۳. پیشنهاد دادن - نظر دادن ( بزاری بقیه نظرتو بدونن )
I submit to white men ( red coat British Soldiers ) just like my ancestors did when we were colonized. Because if i resist they will kill me. First we need to stay alive. Later we can plot against them and destroy them
...
[مشاهده متن کامل]

من تسلیم مردان سفیدپوست ( سربازان قرمز پوش انگلیسی ) می شوم، درست مانند اجدادم زمانی که ما مستعمره بودیم. چون اگه مقاومت کنم کشته میشوم. اول نیاز داریم زنده بمونیم. بعداً میتونیم علیه شان نقشه بکشیم و زمین گیرشون کنیم

سپردن، وانهادن، واگذاردن
خود رو تسلیم کردن، سر تسلیم فرود آوردن
✔️ ( برای رسیدگی یا تصمیم گیری یا تصویب ) تقدیم کردن، ارائه کردن
The company was asked to submit its annual report
تحویل دادن . تقدیم کردن
در معنی ارسال کردن با send این فرق رو داره که سابمیت کردن یعنی اینکه مطمعن بشیم به مقصد رسیده مثلا وقتی فرم سابمیت میشه یعنی مطمعن هستیم با موفقیت به سمت سرور ارسال شده و سرور اون رو دریافت کرده.
ولی send فقط این اطمینان رو میده که ارسال شده و رفته ولی نمیدونم واقعا رسیده یا نه
تسلیم کردن مدرک . ارائه مدرک
to submit one's order = ثبت کردن سفارش ( در اینترنت )
to yield to governance or authority. Mer
to give a document, proposal, etc. to somebody in authority so that they can study or consider it. Ox
تفویض کردن ( اختیار و . . . )
تحویل دادن پروژه یا پایان نامه به استاد
1. دادن، فرستادن
2. تسلیم شدن
3. گفتن، پیشنهاد دادن، اظهار داشتن

وا دادن، پذیرفتن، تن دادن
پذیرفتن
تسلیم شدن
ارائه دادن، پیشنهاد کردن، تقدیم داشتن، گردن نهادن، مطیع شدن، تسلیم شدن
فعل :
accept or yield to a superior force or to the authority or will of another person. پذیرفتن یا عملکردن به یک نیروی برتر یا به قدرت یا اراده فرد دیگری.
"the original settlers were forced to submit to Bulgarian rule""مهاجران اصلی مجبور شدند به حکومت بلغاری بپذیرند"
...
[مشاهده متن کامل]

subject to a particular process, treatment, or condition. با توجه به فرایند خاص، درمان، و یا شرایط.
"samples submitted to low pressure while being airfreighted"
present ( a proposal, application, or other document ) to a person or body for consideration or judgement. ارائه دادن ( یک پیشنهاد، درخواست، یا مدارک دیگر ) به یک فرد یا کسی برای بررسی یا قضاوت.
"the panel's report was submitted to a parliamentary committee""گزارش هیئت مدیره به کمیته پارلمانی ارائه شد"
( especially in judicial contexts ) suggest; argue. ( به ویژه در زمینه های قضایی ) اظهار کردن؛ استدلال.
"he submitted that such measures were justified""وی اظهار داشت که چنین اقداماتی ( سنجشی ) موجه است"

سازگار شدن ( با چیزی یا کسی )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣١)

بپرس