- He was a harsh man and his children had learned to be submissive.
[ترجمه گوگل] او مردی خشن بود و فرزندانش تسلیم بودن را آموخته بودند [ترجمه ترگمان] او مرد خشنی بود و فرزندانش آموخته بودند که مطیع باشند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. Most doctors want their patients to be submissive.
[ترجمه پارس زاده] اغلب پزشکان می خواند که بیماران بردبارباشند.
|
[ترجمه گوگل]بیشتر پزشکان می خواهند که بیمارانشان مطیع باشند [ترجمه ترگمان]اغلب پزشکان می خواهند که بیماران مطیع باشند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. He expects his wife to be meek and submissive.
[ترجمه گوگل]او انتظار دارد همسرش ملایم و مطیع باشد [ترجمه ترگمان]انتظار دارد همسرش فروتن و مطیع باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He was looking for a quiet submissive wife who would obey his every word.
[ترجمه فواد بهمنی] او دنبال همسری مطیع که هر حرف او را اطاعت کند بود.
|
[ترجمه گوگل]او به دنبال همسری آرام و مطیع بود که از تک تک حرف های او اطاعت کند [ترجمه ترگمان]دنبال یک همسر آرام و آرام می گشت که هر کلمه را از او اطاعت می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He flung himself down in the flat submissive posture of a mere supplicant.
[ترجمه گوگل]او خود را در حالت تسلیم صاف یک دعاکننده به پایین پرت کرد [ترجمه ترگمان]خود را در حالی که در عین حال فروتن و فروتن بود، خود را به زمین افکند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. She followed him like a submissive child.
[ترجمه گوگل]مثل بچه ای مطیع دنبالش رفت [ترجمه ترگمان]درست مثل یک بچه مطیع او را تعقیب می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Her sweet submissive smile began to cloy after a while.
[ترجمه گوگل]لبخند مطیع و شیرین او پس از مدتی شروع به محو شدن کرد [ترجمه ترگمان]بعد از مدتی لبخند دلنشین او به این سو و آن سو رفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The stereotype that foreign women are submissive is completely false.
[ترجمه گوگل]این کلیشه که زنان خارجی مطیع هستند کاملا نادرست است [ترجمه ترگمان]این کلیشه که زنان خارجی مطیع هستند کاملا غلط است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Clarisa seemed calm, submissive to her mother and reasonably attentive to both Janir and his cousin.
[ترجمه گوگل]کلاریسا آرام به نظر می رسید، مطیع مادرش بود و نسبت به جنیر و پسر عمویش توجه معقولی داشت [ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که Clarisa آرام و مطیع برای مادر و پسر عمویش است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. What is produced is a herd of predominantly submissive and passive humans who are easily managed for the benefit of their overseers.
[ترجمه گوگل]آنچه تولید می شود گله ای از انسان های عمدتا مطیع و منفعل است که به راحتی به نفع ناظران خود مدیریت می شوند [ترجمه ترگمان]چیزی که تولید می شود یک گله از انسان ها مطیع و منفعل است که به راحتی به نفع of مدیریت می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Some children may be submissive to this approach while others fight back and will not have their willpower broken.
[ترجمه گوگل]برخی از کودکان ممکن است مطیع این رویکرد باشند در حالی که برخی دیگر به مقابله می پردازند و قدرت اراده آنها شکسته نمی شود [ترجمه ترگمان]برخی از کودکان ممکن است مطیع این رویکرد باشند در حالی که دیگران متقابلا مبارزه می کنند و عزم خود را شکست نخواهند داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. She might under some circumstances be submissive, like these dreary girls you see padding along in the moccasin tracks of hippies.
[ترجمه گوگل]او ممکن است تحت شرایطی مطیع باشد، مانند این دختران ترسناکی که میبینید در ردای موکاسین هیپیها در حال حرکت هستند [ترجمه ترگمان]ممکنه تحت شرایطی باشه، مثل این دخترهای دل تنگ کننده که تو جنگل های انبوه هیپی ها پرسه می زنن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Submission Submissive gestures are used to try to avoid being attacked by a more dominant animal.
[ترجمه گوگل]تسلیم ژست های تسلیم کننده برای جلوگیری از حمله حیوان غالب تر استفاده می شود [ترجمه ترگمان]حالت های تسلیم برای اجتناب از حمله به یک حیوان غالب مورد استفاده قرار می گیرند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Usually a shy, submissive person who holds the glass protectively, not letting go, as though afraid somebody will take it away.
[ترجمه گوگل]معمولاً فردی خجالتی و مطیع است که شیشه را به صورت محافظ نگه می دارد و رها نمی کند، انگار می ترسد کسی آن را بردارد [ترجمه ترگمان]معمولا، یک نفر خجالتی و متواضع که لیوانی را به طور محافظه نگه می دارد، نه رها کردن، طوری که انگار می ترسید کسی آن را ببرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. In those days women were expected to be quiet and submissive.
[ترجمه گوگل]در آن روزها از زنان انتظار می رفت که ساکت و مطیع باشند [ترجمه ترگمان]در آن روزها زنان انتظار می کشیدند که آرام و مطیع باشند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• meek, compliant, yielding, humble, obedient if you are submissive, you are quiet and obedient.
پیشنهاد کاربران
Submissive refers to a person who willingly gives up control and follows the lead of a dominant partner in a BDSM or kink dynamic. They may enjoy being restrained, following orders, or being submissive in other ways. ... [مشاهده متن کامل]
شخصی که تمایل دارد تسلیم اقتدار یا کنترل دیگران شود و از تفوق شریک غالب، در یک BDSM ( این به طیفی از اعمال و روابط جنسی اشاره دارد که شامل استفاده توافقی از قدرت و کنترل در روابط صمیمانه است ) یا پویایی عادات جنسی پیروی می کند. این افراد ممکن است از محدود شدن، پیروی از دستورات یا تسلیم شدن به طرق دیگر لذت ببرند. مثال؛ A submissive partner might enjoy being tied up and blindfolded. In a conversation about power dynamics, someone might say, “Being submissive allows me to let go and fully trust my partner. ” A person might mention, “Submissives play an active role in negotiating boundaries and consent. ”