sublime

/səˈblaɪm//səˈblaɪm/

معنی: عالی، عرشی، والا، بلند پایه، رفیع، برین
معانی دیگر: ارجمند، تعالی، آفرنگ، متعال، (عامیانه) شگفت انگیز، اعجاب آور، تحسین انگیز، برجسته، جالب توجه، تصعید کردن، پالودن، پالایش کردن، فرایاز کردن، جسم را (بدون میعان) تبدیل به گاز کردن، سوبلمه کردن

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: exalted or noble; lofty.
مترادف: beatified, exalted, grand, lofty, noble
مشابه: elevated, imposing

- This passage is written in sublime prose.
[ترجمه گوگل] این قطعه به نثری عالی نوشته شده است
[ترجمه ترگمان] این متن به نثر عالی نوشته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: superlative or supreme.
مترادف: splendid, superlative
مشابه: celestial, excellent, glorious, marvelous, supreme

- This dessert is simply sublime.
[ترجمه Mrjn] این دسر واقعا عالی است.
|
[ترجمه گوگل] این دسر به سادگی عالی است
[ترجمه ترگمان] این دسر عالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: exciting wonder, reverence, or the like; impressive.
مترادف: breathtaking, grand, majestic, splendid, stately, superb
مشابه: awesome, awful, divine, glorious, imposing, impressive, marvelous, wonderful
اسم ( noun )
• : تعریف: that which is sublime or superlative (prec. by the).
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: sublimes, subliming, sublimed
مشتقات: sublimely (adv.), sublimeness (n.)
• : تعریف: to convert a solid to a gas, or vice versa, without liquefying; sublimate.
مترادف: sublimate

جمله های نمونه

1. a sublime islamic leader
یک رهبر اسلامی ارجمند

2. the sublime style of milton's poerty
سبک والای شعر میلتون

3. in a sublime spirit of sacrifice
با یک روح فداکاری عالی

4. he gardually turned into a sublime husband
کم کم شوهر جالب توجهی شد.

5. the kind of music which is raised to the dimensions of sublime art
آن نوع موسیقی که به مقام هنر رفیع ارتقا یافته است

6. There is but one step from the sublime to the ridiculous.
[ترجمه گوگل]از عالی تا مضحک فقط یک قدم وجود دارد
[ترجمه ترگمان]فقط یک قدم از طرف عالی تا این حد مسخره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The most sublime act is to set another before you.
[ترجمه گوگل]عالی ترین کار این است که دیگری را پیش روی خود قرار دهیم
[ترجمه ترگمان]بهترین کاری که باید کرد این است که راه دیگری پیش روی شماست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. From the sublime to the ridiculous is only one step.
[ترجمه گوگل]از عالی تا مضحک فقط یک قدم است
[ترجمه ترگمان]از عظمت این مسخره فقط یک قدم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The book contains sublime descriptive passages.
[ترجمه گوگل]این کتاب حاوی عبارات توصیفی عالی است
[ترجمه ترگمان]این کتاب شامل جملات توصیفی عالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her songs are a sublime fusion of pop and Brazilian music.
[ترجمه گوگل]آهنگ های او تلفیقی عالی از موسیقی پاپ و برزیلی است
[ترجمه ترگمان]این آهنگ ها ترکیبی عالی از موسیقی پاپ و برزیلی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She elevated every rare small success to the sublime.
[ترجمه گوگل]او هر موفقیت کوچک نادر را به عالی ارتقا داد
[ترجمه ترگمان]او هر موفقیت اندک اندک را به اوج شکوه می رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She approached the angry crowd with a sublime lack of concern for her own safety.
[ترجمه گوگل]او با بی توجهی شدید به امنیت خود به جمعیت خشمگین نزدیک شد
[ترجمه ترگمان]به جمعیت عصبانی که به خاطر امنیت خودش نبود، نزدیک شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He displayed a sublime indifference to the distinction between right and wrong.
[ترجمه گوگل]او نسبت به تمایز بین حق و باطل بی تفاوتی والا نشان داد
[ترجمه ترگمان]او بی اعتنایی بزرگی به تفاوت بین راه راست و غلط را به نمایش می گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The food was absolutely sublime.
[ترجمه گوگل]غذا کاملا عالی بود
[ترجمه ترگمان]غذا مطلقا عالی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. At times the show veered from the sublime to the ridiculous.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات نمایش از عالی به مضحک منحرف می شد
[ترجمه ترگمان]گاه نمایش از اوج شکوه و مضحک جلوه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The view was sublime.
[ترجمه گوگل]منظره عالی بود
[ترجمه ترگمان]منظره عالی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عالی (صفت)
superior, super, great, fine, top, high-toned, high, grand, brave, gallant, beautiful, splendid, exquisite, excellent, superb, capital, immense, spiffy, imperial, magnificent, nobby, supreme, outstanding, superlative, swank, elevated, lofty, famous, copacetic, top-hole, remarkable, topping, high-grade, sublime, exalted, first-rate, unrivaled, palmary, ripping, wally, whizbang, whizzbang

عرشی (صفت)
empyrean, empyreal, sublime

والا (صفت)
grand, haughty, prominent, sublime

بلند پایه (صفت)
high, lofty, sublime

رفیع (صفت)
high, lofty, sublime

برین (صفت)
sublime

تخصصی

[نساجی] تصعید

انگلیسی به انگلیسی

• exalted, noble, lofty; wonderful, splendid; inspiring wonder or awe
something exalted, noble; inspiring wonder or awe
cause to be sublime, raise, lift up; sublimate, transform a solid directly into a gas or a gas directly into a solid (chemistry)
something that is sublime has a wonderful quality that affects you deeply; a literary use.
you describe something as going from the sublime to the ridiculous when it changes from being of high quality to being silly or trivial.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: Of great beauty or excellence; inspiring admiration 🌅✨
🔍 مترادف: Magnificent
✅ مثال: The sublime view of the sunset over the mountains took their breath away.
خارق العاده
اعلا
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : sublime / sublimity
✅️ صفت ( adjective ) : sublime / subliminal
✅️ قید ( adverb ) : sublimely / subliminally
تصعید ( تبدیل جامد به گاز )
Whose name is sublime
خدا_ که بزرگ است نام او
محشر
بی حد و حصر، مفرط، بیش از حد
آفرنگ
فرایاخته.
فرایازا.
محشر، معرکه، باشکوه
والا، باشکوه، متعالی
?Is your baby girl cute
No She is SUBLIME
یعنی کیوت به توان هزار
در کل به معنای والا و باشکوه و باعظمت خیلی شدید/چیزی که در بهترین حد از کیفیت خودش قرار داره
Sublime heaven : بهشت برین و والا
سابلیمینال از همین ریشه است
متعالی
of high moral or intellectual value; elevated in nature or style
Sublime beauty
تصعید
change or cause to change directly from a solid into a vapor without first melting
معرکه، سزاوار تحسین
به عنوان مثال در میهمانی و پس از میل نمودن شام، می توان جهت تشکر از خانم خانه که غذا را تهیه نمود از این واژه به صورت زیر استفاده نمود:
It was sublime
باشکوه، شکوهمند
تصعید
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس