subjective

/səbˈdʒektɪv//səbˈdʒektɪv/

معنی: درونی، خصوصی، ذهنی، فاعلی، وابسته بطرز تفکر شخص
معانی دیگر: ویری، شخصی، فردی، نظری، تصوری، انگاشتی، وابسته به تصور و تحلیل خود هنرمند، خود انگاشتی، درونزاد، خیالی، دریاخته، ذهن گرا، ذهن گرایانه، درون آختی، درون نگرانه، معقول

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: subjectively (adv.), subjectiveness (n.), subjectivity (n.)
(1) تعریف: formed or existing in a person's mind rather than in the world outside.
متضاد: objective

(2) تعریف: pertaining to the individual; personal.

- one's subjective opinion
[ترجمه گوگل] نظر ذهنی فرد
[ترجمه ترگمان] یک نظر ذهنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: affected or shaped by personal experience, beliefs, and feelings.
متضاد: objective

- Good jurors will try not to be subjective.
[ترجمه گلی افجه ] هیت منصفه خوب سعی نخواهد کرد نظر شخصی اعمال کند
|
[ترجمه گوگل] هیئت منصفه خوب سعی می کنند ذهنی نباشند
[ترجمه ترگمان] هیات منصفه خوب سعی خواهد کرد که ذهنی نباشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. subjective causes
علت های ذهنی

2. subjective painting
نقاشی خود تخیلی

3. subjective reality
واقعیت خیالی

4. subjective sensations
احساسات درونگرانه

5. a subjective attitude
گرایش ذهنی

6. a subjective impression
برداشت شخصی

7. We know that taste in art is a subjective matter.
[ترجمه گوگل]می دانیم که ذوق در هنر یک موضوع ذهنی است
[ترجمه ترگمان]ما می دانیم که سلیقه در هنر یک موضوع ذهنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. As a critic, he is far too subjective.
[ترجمه حسین] او به عنوان یک منتقد ، بیش از حد نظرات شخصی خود را در نقد هایش اعمال میکرد
|
[ترجمه گوگل]به عنوان یک منتقد، او بسیار ذهنی است
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک منتقد، او بسیار ذهنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Our perception of things is often influenced by subjective factors, such as tiredness.
[ترجمه گوگل]درک ما از چیزها اغلب تحت تأثیر عوامل ذهنی مانند خستگی است
[ترجمه ترگمان]درک ما از چیزها اغلب تحت تاثیر عوامل ذهنی مانند خستگی قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The way they interpreted their past was highly subjective.
[ترجمه گوگل]نحوه تفسیر آنها از گذشته بسیار ذهنی بود
[ترجمه ترگمان]روشی که آن ها گذشته شان را تفسیر می کردند، بسیار ذهنی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The ratings were based on the subjective judgement of one person.
[ترجمه گوگل]رتبه بندی ها بر اساس قضاوت ذهنی یک نفر بود
[ترجمه ترگمان]این رتبه بندی ها براساس قضاوت شخصی یک نفر بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The criticisms are purely subjective.
[ترجمه گوگل]انتقادات کاملا ذهنی است
[ترجمه ترگمان]انتقادات صرفا ذهنی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Experience is subjective and very hard to measure.
[ترجمه گوگل]تجربه ذهنی است و اندازه گیری آن بسیار سخت است
[ترجمه ترگمان]تجربه ذهنی و بسیار سخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Human perception is highly imperfect and by definition subjective.
[ترجمه گوگل]ادراک انسان بسیار ناقص و بنا به تعریف ذهنی است
[ترجمه ترگمان]ادراک انسان به شدت ناقص و با تعریف فردیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A literary critic should not be too subjective in his approach.
[ترجمه گوگل]یک منتقد ادبی نباید در رویکرد خود خیلی ذهنی باشد
[ترجمه ترگمان]یک منتقد ادبی نباید در روش او بیش از حد جنبه ذهنی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Finally, the study reveals how information specialists' subjective orientations further individualize the use of this ideology.
[ترجمه گوگل]در نهایت، این مطالعه نشان می دهد که چگونه جهت گیری های ذهنی متخصصان اطلاعات، استفاده از این ایدئولوژی را بیشتر فردی می کند
[ترجمه ترگمان]در نهایت، این مطالعه نشان می دهد که چگونه متخصصان اطلاعات جهت گیری های ذهنی بیشتر با استفاده از این ایدیولوژی ها تمایل دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

درونی (صفت)
esoteric, innate, internal, interior, inner, indoor, inward, inmost, intestine, endogenous, innermost, subjective, midland, pectoral

خصوصی (صفت)
private, specific, special, particular, peculiar, informal, personal, subjective

ذهنی (صفت)
intrinsic, intellectual, noetic, psychic, subjective

فاعلی (صفت)
nominative, subjective

وابسته به طرز تفکر شخص (صفت)
subjective

تخصصی

[سینما] ذهنی
[ریاضیات] ذهنی، نهشتی، نهادی

انگلیسی به انگلیسی

• existing in the mind; personal
something that is subjective is influenced by personal opinions and feelings.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: Based on personal feelings, tastes, or opinions 🧠💭
🔍 مترادف: Personal
✅ مثال: His subjective view of the movie made it difficult for others to understand his review.
objective ( n ) هدف/مقصود
objective ( adj ) عینی/قابل مشاهد _ بی طرفانه
subjective ( n ) طرف داری از. . . . ( شخصی ) _ فاعلی
subjective ( adj ) ذهنی/انتزاعی
مورد ذهنی
درونی، خصوصی، ذهنی، فاعلی، وابسته بطرز تفکر شخص، شخصی، فردی، وابسته به تصور و تحلیل خود فرد، ذهن گرا، ذهن گرایانه، سلیقه ای، نسبی، وابسته به فرد
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : subject
✅️ اسم ( noun ) : subject / subjectivity / subjectivism / subjection
✅️ صفت ( adjective ) : subject / subjective
✅️ قید ( adverb ) : subjectively
قائم به شخص
مبتنی بر فرد
سوژه
سوژه مشاهده کننده و ابژه مشاهده شونده است.
سلیقه ای
a highly subjective point of view : یک نگرش کاملا سلیقه ای
ذهنی، انتزاعی
عبارت subjective attitude را اشتباه معنی کرده اید
نوشتید گرایش ذهنی در صورتی که می شود نگرش ذهنی
پنداری
شخصی ؛ ذهنی
– Taste in art is a subjective matter
– The decision was based on the subjective judgement of one person
– Experience is a subjective concept and very hard to measure
– Our perception of things is often influenced by subjective factors
بستگی داره کجا به کار برده بشه.
Subjective approach
رویکرد ذهنی
Objective approach
رویکرد عینی
objective ::: هدف ، بی طرف ، عینی ( شهودی )
subjective::: طرفدارانه ( شخصی ) ، ذهنی
Subjective experience
تجربیات ذهنی
برداشت گرا: معنای این واژه برگرفته از احساس ها و آراء و معطوف به برداشت فرد معرفت جو است. معادل ذهنی بسیار رایج است که ترجمه ای نادقیق است چون به مفهومی گسترده تر از مقصود واژه سابجکتیو اشاره دارد. گاهی
...
[مشاهده متن کامل]
از معادل سلیقه ای استفاده می شود که کمابیش به مقصود واژه نزدیک است ولی شاید کمی غیررسمی باشد. دکتر زیباکلام هم معادل اَنفُسی را به کار برده است، یعنی وابسته به شخص ها و درون آنها، که به مقصود واژه بسیار نزدیک ولی نادقیق است. پیشنهاد ما برداشت گرا است که برداشت، وابستگی به شخص ها را می رساند و از افزودن گرا می خواستیم اشاره کنیم که این نوع معرفت در پیرامون احساس و نظر و برداشت شخص قرار دارد و شاید مطلقاً سلیقة شخص نباشد و رگه هایی از حقیقت داشته باشد.

?? What languages are good to learn کدوم زبونا خوبن برا یادگیری؟
!Basically this is something subjective, and all depends on your goals اساسا این سلیقه ایه و به اهدافت بستگی داره
based on personal feelings, tastes, or opinions and not facts
=
Not objective
( براساس عقاید و برداشت های فردی و نه واقعیات و حقایق )
Your evidence is completely subjective.
Star Trek TOS
نهادی، وابسته به نظر شخصی ( در مقابل Objective )
نسبی
چیزی که از نظر افراد متفاوت هست و نظرات مختلفی دربارش هست
انتزاعی
ذهنیت
ذهنی
حدسی
سلیقه ای
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس