strategic planning

جمله های نمونه

1. These problems demonstrate the importance of strategic planning.
[ترجمه گوگل]این مشکلات اهمیت برنامه ریزی استراتژیک را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]این مشکلات اهمیت برنامه ریزی استراتژیک را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A stable financial platform is essential for the strategic planning of information services.
[ترجمه گوگل]یک پلت فرم مالی پایدار برای برنامه ریزی استراتژیک خدمات اطلاعاتی ضروری است
[ترجمه ترگمان]یک پلت فرم مالی ثابت برای برنامه ریزی استراتژیک خدمات اطلاعاتی ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Strategic planning is also vulnerable to sudden changes in the business environment.
[ترجمه گوگل]برنامه ریزی استراتژیک نیز در برابر تغییرات ناگهانی در محیط کسب و کار آسیب پذیر است
[ترجمه ترگمان]برنامه ریزی استراتژیک نیز در برابر تغییرات ناگهانی در محیط کسب وکار آسیب پذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. As with corporate planning, strategic planning has its origins in the private sector.
[ترجمه گوگل]همانند برنامه ریزی شرکتی، برنامه ریزی استراتژیک نیز ریشه در بخش خصوصی دارد
[ترجمه ترگمان]همانند برنامه ریزی شرکتی، برنامه ریزی استراتژیک ریشه در بخش خصوصی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Ironically, a formal process of strategic planning often does more to inhibit than to enhance innovative conceptual thinking . . . .
[ترجمه گوگل]از قضا، یک فرآیند رسمی برنامه ریزی استراتژیک اغلب بیشتر به ممانعت از تفکر مفهومی نوآورانه کمک می کند
[ترجمه ترگمان]به طور کنایه آمیزی، یک فرآیند رسمی برنامه ریزی استراتژیک اغلب برای مهار کردن بیشتر تلاش می کند تا اینکه تفکر مفهومی نو را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Strategic planning guidance exists in all the metropolitan districts, including Tyne and Wear.
[ترجمه گوگل]راهنمایی برنامه ریزی استراتژیک در تمام مناطق شهری از جمله تاین و ویر وجود دارد
[ترجمه ترگمان]هدایت استراتژیک در تمام مناطق شهری از جمله رودخانه تین و Wear وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Doug Solomon retains his job as head of strategic planning.
[ترجمه گوگل]داگ سولومون شغل خود را به عنوان رئیس برنامه ریزی استراتژیک حفظ می کند
[ترجمه ترگمان]داگ سولومون شغل خود را به عنوان رئیس برنامه ریزی استراتژیک حفظ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It has a strategic planning function.
[ترجمه گوگل]کارکرد برنامه ریزی استراتژیک دارد
[ترجمه ترگمان]این یک تابع برنامه ریزی استراتژیک دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Part of the value of strategic planning is that it helps an organization recognize and correct its mistakes.
[ترجمه گوگل]بخشی از ارزش برنامه ریزی استراتژیک این است که به سازمان کمک می کند تا اشتباهات خود را بشناسد و اصلاح کند
[ترجمه ترگمان]بخشی از ارزش برنامه ریزی استراتژیک این است که به سازمان کمک می کند اشتباه ات خود را تشخیص داده و اصلاح کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Some, such as strategic planning or transportation, require far wider areas than others, such as housing or the Personal social services.
[ترجمه گوگل]برخی، مانند برنامه ریزی استراتژیک یا حمل و نقل، به مناطق بسیار گسترده تری نسبت به سایرین نیاز دارند، مانند مسکن یا خدمات اجتماعی شخصی
[ترجمه ترگمان]برخی، مانند برنامه ریزی استراتژیک و یا حمل و نقل، نیاز به حوزه های گسترده تری نسبت به دیگر مناطق، مانند مسکن و یا خدمات اجتماعی شخصی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Strategic planning does not promise that decisions will be correct; only that they will be made with foresight.
[ترجمه گوگل]برنامه ریزی استراتژیک قول نمی دهد که تصمیمات صحیح باشد تنها این است که آنها با آینده نگری ساخته می شوند
[ترجمه ترگمان]برنامه ریزی استراتژیک قول نمی دهد که تصمیمات درست باشند؛ تنها این که آن ها با پیش بینی ساخته خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. By definition, strategic planning is remote; about locating highways and airports.
[ترجمه گوگل]طبق تعریف، برنامه ریزی استراتژیک از راه دور است در مورد مکان یابی بزرگراه ها و فرودگاه ها
[ترجمه ترگمان]با تعریف، برنامه ریزی استراتژیک از راه دور است؛ در مورد پیدا کردن بزرگراه ها و فرودگاه ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Strategic planning systems can of course deteriorate into meaningless exercises.
[ترجمه گوگل]البته سیستم های برنامه ریزی استراتژیک می توانند به تمرین های بی معنی تبدیل شوند
[ترجمه ترگمان]البته سیستم های برنامه ریزی استراتژیک ممکن است در تمرینات بی معنی دچار استهلاک شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They are usually part of executive teams that are involved in strategic planning or new product development.
[ترجمه گوگل]آنها معمولاً بخشی از تیم های اجرایی هستند که در برنامه ریزی استراتژیک یا توسعه محصول جدید نقش دارند
[ترجمه ترگمان]آن ها معمولا بخشی از تیم های اجرایی هستند که در برنامه ریزی استراتژیک یا توسعه محصول جدید شرکت دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[صنعت] برنامه ریزی استراتژیک، برنامه ریزی جامع - مشخص کردن اهداف طولانی مدت برای ماموریت های یک سازمان

انگلیسی به انگلیسی

• determining the long term objective of a mission in detail

پیشنهاد کاربران

strategic planning ( علوم نظامی )
واژه مصوب: طرح ریزی راهبردی
تعریف: [علوم نظامی] اقداماتی که ستاد کل نیروهای مسلح یک کشور برای تهیۀ طرحی راهبردی به‏منظور یک جنگ تمام‏عیار یا دفاع در مقابل نیروهای متجاوز انجام می‏دهد|||[مدیریت] فرایند نظام مند تجسم آیندة مطلوب و تبدیل آن به اهداف و تعیین گام های عملیاتی برای دستیابی به این اهداف |||متـ . برنامه ریزی راهبردی
...
[مشاهده متن کامل]

بپرس