stow

/ˈstoʊ//stəʊ/

معنی: انباشتن، باز داشتن، پر کردن، تنگ هم چیدن، خوب جا دادن
معانی دیگر: بسته بندی و انبار کردن، چیدن، (با چیزهای بسته بندی شده) پر کردن، (اتاق یا جا یا ظرف) گنجاندن (در خود)، جا دادن، جا گرفتن، (خودمانی) بس کردن، دست برداشتن، ول کردن، (مهجور) محل سکونت دادن به، مخفی کردن، پریدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: stows, stowing, stowed
مشتقات: stowable (adj.)
عبارات: stow away
(1) تعریف: to put away or store in a place or container.
مشابه: tuck

(2) تعریف: to fill by packing; cram or load.
متضاد: unload
مشابه: pack, stuff

(3) تعریف: to have capacity for; hold.

- This locker stows a lot of gear.
[ترجمه گوگل] این کمد وسایل زیادی را در خود جای می دهد
[ترجمه ترگمان] این کمد وسایل زیادی هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: (informal) to stop.

- Please stow that noise.
[ترجمه گوگل] لطفا آن صدا را جمع کنید
[ترجمه ترگمان] لطفا این سر و صدا را کنار بگذارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. stow the chatter!
دست از وراجی بردار!

2. stow away
1- (در جای امن) انبار کردن،پنهان کردن،نهان کردن یا شدن 2- در خوراک یا نوشابه زیاده روی کردن،شتری بار کردن،پرخوری کردن،تا خرخره خوردن یا نوشیدن

3. You can stow your jewellery away in the bank.
[ترجمه گوگل]می توانید جواهرات خود را در بانک انبار کنید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید جواهرات خود را در بانک پنهان کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. My big luggage could stow all of your clothes.
[ترجمه ابوالقاسم امینی] چمدان بزرگ من می تواند تمام لباس های شما را جای دهد.
|
[ترجمه گوگل]چمدان بزرگ من می تواند تمام لباس های شما را در خود جای دهد
[ترجمه ترگمان]چمدون بزرگ من میتونه همه لباسات رو مخفی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I'm very hungry, and I can now stow away an ox.
[ترجمه ابوالقاسم امینی] من خیلی گرسنه ام و حالا می توانم یک گاو نر را بخورم.
|
[ترجمه مهران فضلی خانی] من بسیار گرسنه هستم و قادر به جای دادن یک گاو نر در خودم هستم.
|
[ترجمه گوگل]من خیلی گرسنه هستم و اکنون می توانم یک گاو را انبار کنم
[ترجمه ترگمان]من خیلی گرسنه ام و حالا می توانم گاو را کنار بگذارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I think I'll stow the camping equipment away in the loft until next summer.
[ترجمه گوگل]فکر می کنم وسایل کمپینگ را تا تابستان آینده در انبار نگه دارم
[ترجمه ترگمان]فکر کنم تا تابستون بعدی، وسایل کمپ رو جا به جا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Passengers are requested to stow their hand - baggage in the lockers above the seats.
[ترجمه گوگل]از مسافران تقاضا می شود چمدان های دستی خود را در کمدهای بالای صندلی ها قرار دهند
[ترجمه ترگمان]از مسافران خواسته می شود که چمدان خود را در گنجه قرار دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Duncan hit the emergency stow switch, next to the indicator with the failed bulb.
[ترجمه گوگل]دانکن سوئیچ توقف اضطراری را، در کنار نشانگر با لامپ خراب شده، می‌زند
[ترجمه ترگمان]دانکن به سوییچ stow اضطراری که در کنار شاخص حباب شکست خورده قرار داشت، برخورد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Generations of gypsies have been travelling to Stow each year.
[ترجمه گوگل]نسل‌های کولی هر ساله به استو سفر می‌کنند
[ترجمه ترگمان]نسل های بعدی کولی ها هر ساله به استو سفر کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But whatever age, Stow offers them the chance to meet up with old friends and catch up on the gossip.
[ترجمه گوگل]اما در هر سنی که باشد، استو به آن‌ها این فرصت را می‌دهد تا با دوستان قدیمی ملاقات کنند و به شایعات بیفتند
[ترجمه ترگمان]اما در هر سنی، استو به آن ها شانس ملاقات با دوستان قدیمی را می دهد و شایعه پراکنی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He would have time to stow away the kohlrabi, the offal and the edenwort.
[ترجمه گوگل]او وقت داشت سرمه، کله پاچه و بوته را کنار بگذارد
[ترجمه ترگمان]وقت آن را داشت که the و offal و the را کنار بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The door closed, and Renwick could safely stow away his cigarette case.
[ترجمه گوگل]در بسته شد و رنویک با خیال راحت می‌توانست جعبه سیگارش را کنار بگذارد
[ترجمه ترگمان]در بسته شد و Renwick قوطی سیگارش را بیرون کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Saw border, stow part: sawing machine, cylinder, motor, roller channel, belt and hydraulic pressure table.
[ترجمه گوگل]حاشیه اره، قسمت استو: دستگاه اره، سیلندر، موتور، کانال غلتکی، تسمه و میز فشار هیدرولیک
[ترجمه ترگمان]از مرز دیدن، جاسازی بخش: اره دستگاه، سیلندر، موتور، کانال roller، کمربند و میز فشار هیدرولیک استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I still keep a filing cabinet, and even stow away things like receipts in little yellow envelopes.
[ترجمه گوگل]من هنوز یک کمد بایگانی نگه می‌دارم، و حتی چیزهایی مانند رسید را در پاکت‌های کوچک زرد نگه می‌دارم
[ترجمه ترگمان]من هنوز یک کمد بایگانی دارم، و حتی چیزهایی مثل receipts را در پاکت های کوچک زرد پنهان می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انباشتن (فعل)
assemble, accumulate, stack, fill, stuff, cumulate, hoard, bulk, agglomerate, hill, garner, stash, stow

باز داشتن (فعل)
deter, stay, ban, forbid, interdict, bar, hold, arrest, detain, impeach, encumber, prevent, debar, dissuade, block, contain, impede, stow

پر کردن (فعل)
stop, fill, stuff, heap, load, glut, poison, infect, stud, deplume, fill in, stow, plenish, thwack, suffuse

تنگ هم چیدن (فعل)
stow, steeve

خوب جا دادن (فعل)
stow

انگلیسی به انگلیسی

• store, put away for future use; pack, cram; arrange in an orderly manner; stop, cease (slang); provide housing for, lodge
if you stow something somewhere or stow it away, you put it carefully somewhere until it is needed.

پیشنهاد کاربران

سرجایش خود برگرداندن، مثل میز جلوی مسافر در هواپیما
Stow your tray table
میز خود را ببندید
انبار کردن و ذخیره چیزی برای روز مبادا
نگه داری البته به شکل مخفی کاری
The attacker's uncle drove him to the gun store twice to pick up the rifles, and after his grandmother told him he couldn't keep guns in her home, his uncle allowed him to stow one of the weapons at his house.
...
[مشاهده متن کامل]

عموی مهاجم او را دو بار برای خرید اسلحه به مغازه اسلحه فروشی برد و بعد از اینکه مادربزرگش به او گفت نمی تواند در خانه اش اسلحه نگه دارد، عمویش به او اجازه داد یکی از سلاح ها را در خانه اش نگهدارد.

مثلاً در زمانهای شروع پرواز هواپیما یا نشستن هواپیما بر زمین, میز پذیرایی در هواپیما را به جای اول خود برگرداندند.
بس کن، کافیه
سر جای خودش گذاشتن
قرار دادن، گذاشتن
چیزی را در جای امنی گذاشتن
Please stow your carry - on bags under the seat in front of you. لطفا کیف همراه خود را زیر صندلی در جلوی خود بگذارید

بپرس