فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: stinks, stinking, stank, stunk
حالات: stinks, stinking, stank, stunk
• (1) تعریف: to emit or exude a strong and offensive odor.
• مشابه: reek, smell
• مشابه: reek, smell
• (2) تعریف: to be loathsome, abhorrent, or highly offensive.
• (3) تعریف: (informal) to be of very low quality.
- His singing stinks.
[ترجمه Yasser] اواز خوندنش افتضاحه|
[ترجمه گوگل] آوازش بو می دهد[ترجمه ترگمان] آواز او بوی بدی می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to cause to have an offensive odor (often fol. by up).
- Cigar smoke stank up the room.
[ترجمه mobina] بوی گند سیگار در اتاق می پیچد|
[ترجمه 🌹] بوی بد سیگار در اتاق پخش شده است|
[ترجمه Sepide mdv] بوی گند سیگار اتاق رو پر کرد|
[ترجمه گوگل] دود سیگار تمام اتاق را فرا گرفته است[ترجمه ترگمان] دود سیگار اتاق را بوی می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• (1) تعریف: a strong, unpleasant or offensive odor; stench.
• متضاد: fragrance
• مشابه: reek, stench
• متضاد: fragrance
• مشابه: reek, stench
• (2) تعریف: (informal) a great fuss.
- They made a stink over the issue.
[ترجمه Edris nozari] روی این موضوع گندشو درآوردند|
[ترجمه گوگل] از این موضوع بدبو کردند[ترجمه ترگمان] آن ها در این مساله بوی گند می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید