1. He tried to stiffen his wavering soldiers.
[ترجمه گوگل]او سعی کرد سربازان متزلزل خود را سفت کند
[ترجمه ترگمان]سعی کرد سربازان لرزان خود را خشک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. This sort of grease could not stiffen when the temprature drops.
[ترجمه گوگل]این نوع گریس وقتی دما کاهش می یابد نمی تواند سفت شود
[ترجمه ترگمان]این نوع روغن وقتی که the فرو می افتد، خشک نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. These clothes restrict your freedom of movement and stiffen up the whole body.
[ترجمه گوگل]این لباس ها آزادی حرکت شما را محدود می کنند و کل بدن را سفت می کنند
[ترجمه ترگمان]این لباس ها آزادی حرکت شما را محدود می کنند و کل بدن را سفت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He will stiffen their resistance to cuts in welfare.
[ترجمه گوگل]او مقاومت آنها را در برابر کاهش رفاه شدیدتر خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]او مقاومت خود را برای کاهش رفاه شدیدتر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. I stiffen, I wail, I wave my arms, I kick my feet.
[ترجمه گوگل]سفت می شوم، ناله می کنم، دستانم را تکان می دهم، پاهایم را لگد می زنم
[ترجمه ترگمان]فریاد می زنم: خشک می شوم، دست هایم را تکان می دهم، پاهایم را لگد می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. You can stiffen curtain fabric by using a special liquid solution.
[ترجمه گوگل]می توانید پارچه پرده را با استفاده از محلول مایع مخصوص سفت کنید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید با استفاده از یک محلول مایع ویژه، پارچه پرده ای را خشک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I had seen shyness stiffen her into a quite absurd primness.
[ترجمه گوگل]دیده بودم که خجالتی او را به حالتی کاملاً پوچ خفه کرده است
[ترجمه ترگمان]حجب و حیا را دیده بودم که او را به یک primness مضحک تبدیل کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Point your toes and stiffen the muscles in your legs.
[ترجمه گوگل]انگشتان پا را نشانه بگیرید و عضلات پاهایتان را سفت کنید
[ترجمه ترگمان]پاهایتان را نقطه کنید و ماهیچه های پاهای خود را سفت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. It is advisable to stiffen the fabric before cutting to shape when using the latter method to allow for any possible shrinkage.
[ترجمه گوگل]توصیه می شود هنگام استفاده از روش دوم، پارچه را قبل از برش به شکل سفت کنید تا امکان انقباض احتمالی وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان]قبل از برش به شکل با استفاده از روش دوم برای اجازه دادن به هر انقباض ممکن، باید پارچه را سفت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He said it so loudly he felt himself stiffen from the sound.
[ترجمه گوگل]آنقدر بلند گفت که احساس کرد از این صدا سفت شده است
[ترجمه ترگمان]این را چنان بلند ادا کرد که خود را از شنیدن صدا خشک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He felt the house stiffen against the world that was reaching in for his father and him.
[ترجمه گوگل]او احساس کرد خانه در برابر دنیایی که پدرش و او را دراز می کند سفت شده است
[ترجمه ترگمان]احساس می کرد که خانه بر دنیایی که برای پدرش و پدرش ساخته شده است خشک شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The council wants to stiffen the penalty for drunk driving.
[ترجمه گوگل]شورا می خواهد مجازات رانندگی در حالت مستی را تشدید کند
[ترجمه ترگمان]این شورا می خواهد مجازات رانندگی مست را تشدید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Her arms stiffen, and little fists strike out at me.
[ترجمه گوگل]دست هایش سفت می شوند و مشت های کوچک به سمت من می کوبند
[ترجمه ترگمان]دستانش خشک می شوند و مشت کوچک به من حمله می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Denial can obscure obstacles and stiffen resolve.
[ترجمه گوگل]انکار می تواند موانع را مبهم کند و عزم را سخت تر کند
[ترجمه ترگمان]انکار می تواند موانع را مبهم و حل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Moisture will only stiffen the leather of your shoes.
[ترجمه گوگل]رطوبت فقط باعث سفت شدن چرم کفش شما می شود
[ترجمه ترگمان]moisture فقط چرم کفش شما را خشک خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید