sticking


معنی: الصاق، چسبیده
معانی دیگر: چسبنده، چسبناک

جمله های نمونه

1. sticking to one's last
1- به کار خود پرداختن یا ادامه دادن 2- در کار دیگران مداخله نکردن

2. Your hair is sticking out in the back.
[ترجمه گوگل]موهای شما از پشت بیرون زده است
[ترجمه ترگمان]موهات داره از پشت سیخ میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Both politicians are known for sticking to their guns.
[ترجمه نیما چوبین] هر دو سیاستمدار به خاطر پافشاری بر اصول و عقایدشان شناخته شده اند.
|
[ترجمه گوگل]هر دو سیاستمدار به خاطر چسبیدن به تفنگ خود معروف هستند
[ترجمه ترگمان]هر دو سیاست به خاطر چسبیدن به their معروف هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I found a nail sticking in the tyre.
[ترجمه گوگل]یک میخ در لاستیک چسبیده بود
[ترجمه ترگمان]یک میخ که در لاستیک ها گیر کرده بودم را پیدا کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The knife landed with its point sticking into the floor.
[ترجمه گوگل]چاقو در حالی که نوک آن به زمین چسبیده بود فرود آمد
[ترجمه ترگمان]چاقو با نوک آن روی زمین افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It had a saddle with springs sticking out, which wore away the seat of my pants.
[ترجمه گوگل]زینی داشت که فنرهایی بیرون زده بود که نشیمن شلوارم را ساییده بود
[ترجمه ترگمان]یک زین با فنر داشت که بیرون آمده بود و صندلی شلوار من را پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He saw the corner of a magazine sticking out from under the blanket.
[ترجمه گوگل]گوشه مجله ای را دید که از زیر پتو بیرون آمده بود
[ترجمه ترگمان]گوشه یک مجله را دید که از زیر پتو بیرون آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Lay the carpet on paper to stop it sticking to the floor.
[ترجمه گوگل]فرش را روی کاغذ بگذارید تا به زمین نچسبد
[ترجمه ترگمان]زمین را روی کاغذ بگذارید تا جلوی آن را بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They are sticking out for a higher pay rise.
[ترجمه گوگل]آنها به دنبال افزایش دستمزد بالاتر هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها خواهان افزایش حقوق بالاتر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Have you been sticking to your diet?
[ترجمه گوگل]آیا به رژیم غذایی خود پایبند بوده اید؟
[ترجمه ترگمان]به رژیم غذایی تو چسبیده؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Stir the mixture to prevent the beans sticking to the bottom during cooking.
[ترجمه گوگل]برای جلوگیری از چسبیدن لوبیاها در حین پخت، مخلوط را هم بزنید
[ترجمه ترگمان]مخلوط را بریزید تا از چسبیدن دانه های لوبیا به پایین در حین پخت جلوگیری کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I'm sticking with my original idea.
[ترجمه گوگل]من به ایده اصلی خود پایبندم
[ترجمه ترگمان]من با ایده اصلی خودم عمل می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There was a handkerchief sticking out of his jacket pocket.
[ترجمه گوگل]دستمالی از جیب کتش بیرون زده بود
[ترجمه ترگمان]دستمالی از جیب کتش بیرون زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The children made patterns by sticking coloured shapes onto paper.
[ترجمه گوگل]بچه ها با چسباندن اشکال رنگی روی کاغذ، الگوهایی درست کردند
[ترجمه ترگمان]بچه ها با چسباندن اشکال رنگی روی کاغذ طرح هایی می ساختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I'll bollock him for sticking his rubbish in my cupboard.
[ترجمه گوگل]من او را به خاطر گذاشتن آشغال هایش در کمد من بولکل می کنم
[ترجمه ترگمان]از او خواهش می کنم که rubbish را در قفسه من فرو کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

الصاق (اسم)
attachment, adherence, adhesion, sticking

چسبیده (صفت)
sessile, sticking, adhesive, sticky, clinging, clung, coherent

تخصصی

[برق و الکترونیک] گیر کردن تمایل مدار فیلپ فلیپ یا مدار دو پایای دیگر، برای ماندن در یکی از دو حالت پایدار باتغییر وضعیت خود به خود به حالت دیگر .

انگلیسی به انگلیسی

• act of jabbing or poking with a pointed object; act of adhering; act of causing to adhere

پیشنهاد کاربران

چسبیدن ، چسباندن
گیر کردن ( در تزریق پلاستیک معنیه گیر کردن قطعه در قالب را می دهد )
پایبندی

بپرس