steep

/ˈstiːp//stiːp/

معنی: مایع، سرازیر، تند، سراشیب، گزاف، فرو کردن، خیساندن، اشباع کردن، شیب دادن
معانی دیگر: پر شیب، سر بالا، سر پایین، شیب دار، تنده، (شیب) تند، نشیب، زیاده، اجحاف آمیز، افراط آمیز، غلو آمیز، زیاد نما، آبروت کردن، دم کردن، دم کشیدن، (خود را در چیزی) غرق کردن، غرقه کردن یا شدن، اشباع کردن یا شدن، خیس خوردن، فرو کردن در مایع، مایع جهت خیساندن

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: steeper, steepest
(1) تعریف: having a sharp slope or incline.
مترادف: abrupt
متضاد: gentle, gradual
مشابه: arduous, bluff, perpendicular, precipitous, sharp, sheer, sloping, vertical

- a steep mountain
[ترجمه گوگل] یک کوه شیب دار
[ترجمه ترگمان] یه کوه پرشیب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: too expensive or high, as a price or amount.
مترادف: costly, expensive, stiff
متضاد: reasonable
مشابه: dear, excessive, exorbitant, extravagant, fancy, high, upscale
اسم ( noun )
مشتقات: steeply (adv.), steepness (n.)
• : تعریف: a hill, cliff, or other steep location.
مترادف: cliff, elevation, hill
مشابه: precipice
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: steeps, steeping, steeped
(1) تعریف: to submerge and leave in a liquid, esp. for extracting an essential element, cleaning, or softening; soak.
مترادف: immerse, seethe, soak
مشابه: brew, douse, drench, impregnate, macerate, marinade, marinate, saturate, souse

(2) تعریف: to imbue thoroughly; become saturated.
مترادف: imbue with, immerse, saturate with
مشابه: absorb, bury, charge, fill with, infuse, saturate

- She was steeped in medieval history.
[ترجمه گوگل] او غرق در تاریخ قرون وسطی بود
[ترجمه ترگمان] در تاریخ قرون وسطی غرق شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to be submerged and left in a liquid; soak.
مترادف: soak, souse
مشابه: douse, macerate, marinade, marinate
اسم ( noun )
(1) تعریف: the process of steeping, or the state of being steeped.
مترادف: soak

(2) تعریف: a liquid used for steeping.
مترادف: soak

جمله های نمونه

1. steep demands
خواسته های افراط آمیز

2. steep prices
قیمت های گزاف

3. a steep incline
شیب تند

4. a steep road
جاده ی پر شیب

5. agha rahim's steep statements
اظهارات غلو آمیز آقا رحیم

6. before cooking, steep the beans for a while
پیش از پختن لوبیا را قدری بخیسان.

7. the road was very steep and i had to get off and walk the bicycle to the top of the hill
جاده بسیار سر بالا بود و مجبور شدم پیاده شوم و دوچرخه را تا بالای تپه با خود ببرم.

8. a large recess in the steep rock
شکافی بزرگ در صخره ی پرشیب

9. only a madman would adventure down this steep mountain
فقط یک آدم دیوانه با پایین رفتن از این کوه پرشیب جان خود را به خطر می اندازد.

10. we had difficulty getting any purchase on the steep rock
در پیدا کردن جاپا بر آن صخره ی پر شیب دچار اشکال شدیم.

11. Remember when life's path is steep to keep your mind even.
[ترجمه گوگل]به یاد داشته باشید زمانی که مسیر زندگی شیب دار است تا ذهن خود را یکنواخت نگه دارید
[ترجمه ترگمان]به خاطر داشته باش که راه زندگی خیلی شیب دارد تا ذهن تو را آرام نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The steep, stony ground is well drained.
[ترجمه شان] این زمین سنگی شیب دار، به خوبی زهکشی شده است.
|
[ترجمه گوگل]زمین پر شیب و سنگلاخ به خوبی زهکشی شده است
[ترجمه ترگمان]زمین سنگی و سنگی بسیار خشک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The path led up a steep hill.
[ترجمه شان] حاده به یک تپه شیبدار منتهی می شد.
|
[ترجمه گوگل]مسیر از تپه ای شیب دار بالا می رفت
[ترجمه ترگمان]جاده از شیب تند بالا می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She started once again on the steep upward climb.
[ترجمه شان] او بار دیگر شروع به بالا رفتن از شیب ( سربالایی ) کرد.
|
[ترجمه گوگل]او یک بار دیگر در صعود شیب دار به سمت بالا شروع کرد
[ترجمه ترگمان]دوباره به بالا رفتن از شیب تند بالا رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A team of bulldozers lumbered up the steep incline.
[ترجمه Edi.nozari] تیمی از بولدزرها انحنای شیب را تخت کردند
|
[ترجمه گوگل]تیمی از بولدوزرها شیب تند را الوار کردند
[ترجمه ترگمان]یه تیم از bulldozers که از شیب تند بالا رفتن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The steep pavement was too narrow for them to walk abreast.
[ترجمه گوگل]سنگفرش شیب دار آنقدر باریک بود که نمی توانستند کنار هم راه بروند
[ترجمه ترگمان]پیاده رو پر شیب برای آن ها بسیار تنگ بود که بتوانند پهلو به پهلو حرکت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. I never cycle up that hill it's too steep.
[ترجمه Edi.nozari] هرگز با دوچرخه از ان تپه بالا نمیرم خیلی شیبداره
|
[ترجمه گوگل]من هرگز از آن تپه ای که خیلی شیبدار است بالا نمی روم
[ترجمه ترگمان]من هیچ وقت این تپه را بزرگ نکرده ام، خیلی تند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مایع (اسم)
steep, water, fluid, liquid, liquid substance

سرازیر (صفت)
steep, inclined, downward, downhill, upside-down

تند (صفت)
caustic, abrupt, sudden, spicy, steep, fast, sharp, harsh, sour, tart, acrid, acrimonious, acute, hot, keen, quick, mercurial, brisk, heady, headlong, inflammable, rapid, tempestuous, snappy, peppery, arrowy, rattling, biting, nipping, bitter, virulent, rash, violent, intensive, discourteous, transient, crusty, pungent, hasty, racy, rath, rathe, mordacious, prestissimo, presto, snippy, temerarious, wing-footed

سراشیب (صفت)
steep, inclined, bluff, slant, downward, downhill, upside-down

گزاف (صفت)
steep, high, extravagant, stupendous, immense, tall, bombastic, exorbitant, costly, extortionate, high-flown, unconscionable

فرو کردن (فعل)
steep, embed, infix, imbed, poach, jam, thrust, horn in, inculcate, dig, detrude, hold down, implant

خیساندن (فعل)
bate, steep, water, macerate, soak, drench, damp, moisten, wet, sop, presoak, ret

اشباع کردن (فعل)
steep, imbibe, imbrue, glut, ingraft, impregnate, imbue, indoctrinate, saturate, inundate, suffuse

شیب دادن (فعل)
steep, incline

تخصصی

[عمران و معماری] سراشیبی تند - شیبدار
[نساجی] خیساندن

انگلیسی به انگلیسی

• soak in a liquid, immerse in liquid; saturate, imbue
having a sharp slope, precipitous; expensive, exorbitant; extreme
a steep slope rises at a very sharp angle and is difficult to go up.
a steep increase is a very big increase.
if the price of something is a bit steep, it is expensive; an informal use.

پیشنهاد کاربران

کلمات "steep" و "slope" هر دو به توصیف شیب و تغییرات ارتفاعی مربوط می شوند، اما معانی و کاربردهای متفاوتی دارند:
### Steep ( شیب تند )
- تعریف: "Steep" به معنی "شیب تند" یا "عمودی" است. این واژه توصیف کننده ٔ حاد بودن یا تندی یک سطح یا مسیر است.
...
[مشاهده متن کامل]

- کاربرد: وقتی می گوییم یک مسیر یا کوه "steep" است، به این معنی است که افزایش ارتفاع آن بسیار سریع است و معمولاً برای صعود یا نزول به زحمت نیاز دارد.
- مثال: "The mountain trail is very steep. " ( مسیر کوهستانی بسیار تند است. )
### Slope ( شیب )
- تعریف: "Slope" به معنی "شیب" یا "زاویهٔ متمایل" است و به طور کلی به هر نوع تغییر ارتفاع یا گرایش در سطح زمین اشاره دارد. این واژه می تواند شامل شیب های تند یا ملایم باشد.
- کاربرد: "Slope" بیشتر به عنوان یک واژه عمومی برای توصیف یک سطح متمایل یا شیب دار به کار می رود و لزوماً به تندی خاصی اشاره نمی کند.
- مثال: "The slope of the hill is gentle. " ( شیب تپه ملایم است. )
منبع AI CHAT GPT 4o

آغشته کردن
abrupt
sudden
سرسام آور، بی رویه، نامعقول؛ مثلاً در ترکیب �steep taxes�
steep: شیبدار
شیب دار - سطح شیب دار
شدت گرفتن هم معنی میده
as the problems mounted, the decline was steep
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : steepen / steep
✅️ اسم ( noun ) : steepness
✅️ صفت ( adjective ) : steep
✅️ قید ( adverb ) : steeply
با ترکیبی مواجهم: an extremely steep incline
به نظرم باید یک سراشیبی بسیار خیس و لغزنده یا چنین چیزی ترجمه کنم.
زیرا هم steep و هم incline هر دو معنای سراشیبی و سرازیری را می دهند.
گفتم شاید برای دیگر دوستان هم مفید واقع شود💙🙏🏼
بعضی وقتا اصطلاحاً به "آدم خفن" میگن
افراط آمیز
زیاده
گزاف
\ صفت /
۱. تند ( شیب ) - پرشیب ( پرتگاه - صخره )
۲. پرسرعت و غیرعادی ( تغییر قیمت : هم افزایش هم کاهش ) [ مثل افزایش های سینوسی، پرنوسان و افسارگسیخته]
۳. بالا یا گزاف ( قیمت ) - زیاد ( امتیاز )
...
[مشاهده متن کامل]

\ فعل /
۱. خیساندن ( قرار دادن چیزی در مایعی : حرفی از جوشاندن در میان نیست ) ولی از اتاق فرمان میگن دم کردن ( چایی ) رو هم اضافه کن ( ولی به نظر Brew میتونه گزینه ی خوبی باشه برای دم کردن ) **حالا در انتهای این متن توضیحات بیشتر درباره تعریف دم کردن رو میزارم که آیا گرما و جوشش باید حتماً وجود داشته باشند در روند تهیه ی چای تابشه بهش گفت دم کردن یا درست کردن چای و برنج بدون نیاز به جوشش را میشه دم کردن نامید!!!
۲. Steep in میشه یاد دادن ( چیزای زیادچه به خود چه به افراد دیگه )
۳. Be steeped in یعنی پر بودن از
adjective
[also more steep; most steep]
1 : almost straight up and down : rising or falling very sharply
◀️a steep slope/hillside
◀️The stairs are very steep
2 : going up or down very quickly
◀️a steep drop/increase in prices
3 : very high
◀️ The store's prices are too steep for me
◀️ Their rates are pretty steep
verb
: to put ( something ) in a liquid for a period of time
[ obj]
Steep the tea for three minutes.
[no obj]
The tea steeped for five minutes.
steep in [phrasal verb]
1 steep ( someone ) in ( something ) : to make ( someone ) know and understand a lot about ( something )
Prior to his trip, he spent a few weeks steeping himself in the◀️ language. [=learning a lot about the language]
— often used as ( be ) steeped in
She was steeped in the classics. [=she had learned a lot about◀️ the classics]
2 — used as ( be ) steeped in to say that there is a lot of something in a place, time, etc.
an area steeped in history [=an area where many important◀️ historical events occurred]
It was a time in the nation's history that was steeped in◀️ bloodshed. [=a time when there was a lot of bloodshed]
توضیحلت مهم یک بومی
🍄'Steep is an adjective, used to describe the gradient of a slope. If a road or hill rises very quickly, and you have to go up it in 1st or 2nd gear, it is steep. If prices rise quickly over a short period, you can say that the price rises are steep. I've no idea why you've bundled this word in with the others!

Steep tea چایی دم کردن
غیر عادی گران در رابطه با قیمت
تپه یا جاده با شیب تند
پرشیب ؛ سنگین ( هزینه ) ؛ خیس خوردن ؛ غرق شدن ( در یک موضوع )
– The castle is set on a steep hillside
– There has been a steep rise in prices
– They are having to face very steep taxes
– The membership fees at the golf club are pretty steep
...
[مشاهده متن کامل]

– We had pears steeped in red wine
– She was steeped in medieval history

نشیب = شیبِ پایین.
سراشیبی = شیب پایین/بالا
سرازیری = شیب پایین.
افشیب = شیبِ بالا.
قیمت خیلی گران
steep prices
قیمت های گزاف
Steep یعنی تند, تند و ادویه دار, شدید😊
• Noun
۱ - بسیار گران، گزاف extremely expensive, costly
۲ - سراشیب downward
• Verb
Steep in:
۱ - خیساندن to soak
By immersing tea leaves in cold water you can't get the flavor well
...
[مشاهده متن کامل]

۲ - عمیقا غرق در فعالیتی شدن، با چیزی آشنا کردن/شدن , در معرض چیزی قرار دادن/ گرفتن، احاطه کردن
to involve deeply in something
to devote
to expose
To immerse in a knowledge or experience
To saturate someone in a training or knowledge
They steeped their kids in classic literature and music

سنگین ( مثل جریمه )
سرا تند، سرازیری تند و سربالایی تند را میگویند که بدون وابستگی به بالا و پایین است.
خم تند، تند کج، تندکژ
پُر شیب
شیب تند
Steeper: پُر شیب تر، دارای شیب تندتر
۱ ) پر شیب - شیب تنددار
Crowds of visitors climbed the steep narrow steps to the top of the tower
۲ ) گزاف - بالا ( قیمت )
Recently, a new shop opened in my area, located on the main street of the city. The shop is a boutique that sells various types of high - end clothing and accessories for both men and women. The shop has a modern and trendy design, with large windows that showcase the latest collections.
...
[مشاهده متن کامل]

Although the shop has only been open for a short period of time, it has already attracted a lot of attention from the local community. The boutique offers a unique and exclusive selection of clothing and accessories that you can’t find anywhere else in the city, which makes it an exciting addition to the shopping scene.
Personally, I think that the shop has a good chance of being successful. The owners have done a great job of creating a welcoming and comfortable atmosphere, and the quality of the products is impressive. The prices are quite high, but they match the quality and exclusivity of the items on offer.
I would definitely shop there if I was looking for a special outfit or accessory for a special occasion. However, for everyday wear, the prices are a bit steep for me.

شیبدار ( چه بالا چه پایین ) adj
جای شیبدار n
اشباع کردن ، فرو کردن v
شیب تند
سراشیبی
دم کردن
در رابطه با قیمت، کاهش و افزایش و… قابل استفاده است
Steep prices
Steep increase/rise/decrease/drop in smth
#دیکشنری_لانگمن
( oxford ) ( of a slope, hill, etc. ) rising or falling quickly, not gradually
شیب دار ( adj. )
خیساندن
شدید
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٣)

بپرس