steal

/ˈstiːl//stiːl/

معنی: سرقت، دستبرد زدن، بلند کردن، بسرقت بردن، ربودن، دزدیدن، سرقت کردن
معانی دیگر: دزدی کردن، زدن، هپرو کردن، کش رفتن، (بی اجازه یا مخفیانه) انجام دادن، (مخفیانه یا آهسته) حرکت کردن، پاورچین رفتن یا آمدن، (عامیانه) بسیار ارزان، مفت و مجانی، بز، (بیس بال) به طور غافلگیر کننده به بیس دیگر دویدن، (عامیانه) دزدی، بلند کردن چیزی

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: steals, stealing, stole, stolen
(1) تعریف: to obtain possession of (the property of another) without permission or right, esp. in a forceful or furtive way.
مترادف: purloin, take, thieve
مشابه: appropriate, capture, commandeer, cop, embezzle, filch, hijack, liberate, lift, loot, palm, peculate, pilfer, plunder, poach, pocket, raid, rip off, rob, snitch, swipe

(2) تعریف: to adopt (words or ideas) as one's own without acknowledging the true source.
مترادف: plagiarize
مشابه: appropriate, copy, crib, lift, rip off

(3) تعریف: to obtain in a clever or surreptitious way.
مترادف: sneak
مشابه: catch, grab, snatch

- She stole a glance at the documents.
[ترجمه نلشناس] او اسناد را دزدید
|
[ترجمه آرش کریمی] او دزدکی اسناد رو نگاه انداخت
|
[ترجمه گوگل] او یک نگاه به اسناد دزدید
[ترجمه ترگمان] نگاهی به اسناد انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to move or convey secretly or inconspicuously (usu. fol. by in, from, or away).
مشابه: slide, slip, sneak

(5) تعریف: in baseball, to run safely to (another base) while the pitcher is throwing to the batter.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
عبارات: steal the show
(1) تعریف: to practice or commit theft.
مترادف: rob, thieve
مشابه: loot, peculate, pilfer, plunder, poach, purloin

(2) تعریف: to move, occur, or pass gently or unobtrusively.
مترادف: slide, slip, sneak
مشابه: creep, elapse, glide, lurk, prowl, sidle, skulk, slink, tiptoe
اسم ( noun )
مشتقات: stealer (n.)
(1) تعریف: something stolen.
مشابه: loot

(2) تعریف: (informal) a bargain.
مترادف: bargain

- At this low price the car is a steal.
[ترجمه گوگل] با این قیمت پایین ماشین دزدی است
[ترجمه ترگمان] با این قیمت پایین، ماشین دزدی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: in baseball, an act of stealing a base.

جمله های نمونه

1. steal a march on
(بدون جلب توجه) پیش روی کردن

2. steal a march on
با سرعت عمل ابتکار عملیات را به دست گرفتن یا موقعیت خود را بهتر کردن

3. steal one's heart
عشق کسی را جلب کردن،(کسی را) عاشق خود کردن،دلباخته کردن

4. steal someone's heart
قلب کسی را ربودن

5. steal someone's thunder
(عامیانه) با پیشدستی بخشی از اثر یا شهرت کار دیگران را نصیب خود کردن

6. steal someone's thunder
(با پیشدستی در انجام یا گفتن) اثر عمل یا گفته ی حریف را کم کردن

7. steal the show
(در نمایش و غیره - سایر بازیگران را) تحت الشعاع قرار دادن

8. steal the show
(به ویژه در تئاتر) خود را مرکز توجه تماشاچیان کردن،دیگر بازیگران را تحت الشعاع قرار دادن

9. if you steal you'll swing for it
اگر دست به دزدی بزنی به دار آویخته خواهی شد.

10. hunger made him steal
گرسنگی او را به دزدی واداشت.

11. organized rings that steal cars
گروه های سازمان یافته که ماشین می دزدند

12. hunger drove them to steal
گرسنگی آنها را وادار به دزدی کرد.

13. hunger impels them to steal
گرسنگی آنان را وادار به دزدی می کند.

14. his integrity would not allow him to steal
امانت (او) به او اجازه نمی داد که دزدی کند.

15. he taught us to be honest and never steal
او به ما یاد داد که دست و دل پاک باشیم و هرگز دزدی نکنیم.

16. that gypsy woman and her whelps used to steal fruit from our garden
آن زن کولی و توله هایش میوه های باغ ما را می دزدیدند.

17. He was narked to steal his neighbour's pet.
[ترجمه امیر علی فردی] او حیوان خانگی همسایه خود را سرقت کرد
|
[ترجمه مهسا] او می خواست حیوان خانگی همسایه اش را بدزدد
|
[ترجمه ......] او حیوان خانگی همسایه اش را به سرقت برد
|
[ترجمه 𝓜𝓸𝓱𝓪𝓶𝓶𝓪𝓭 0] او چون حیوان خانگی همسایه اش را دزدیده بود حبس شد
|
[ترجمه گوگل]او برای دزدیدن حیوان خانگی همسایه‌اش حبس شد
[ترجمه ترگمان]می خواست حیوان همسایه خود را بدزدد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Anyhow I must insist that you cannot steal.
[ترجمه گوگل]به هر حال من باید اصرار کنم که تو نمی توانی دزدی کنی
[ترجمه ترگمان]در هر حال باید اصرار کنم که شما نمی توانید دزدی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. These thieves operate with terrifying stealth - they can easily steal from the pockets of unsuspecting travellers.
[ترجمه گوگل]این سارقان با مخفی کاری وحشتناک عمل می کنند - آنها به راحتی می توانند از جیب مسافران بی خبر سرقت کنند
[ترجمه ترگمان]این دزدها با پنهانی کار می کنند - به راحتی می توانند از جیب های مسافران از همه جا دزدی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. It is sacrilege to steal a crucifix from an altar.
[ترجمه گوگل]دزدیدن صلیب از محراب مقدس است
[ترجمه ترگمان]این توهین به مقدسات است که صلیب را از محراب بدزدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. She had to steal food just to stay alive.
[ترجمه ساجده♡] او مجبور بود برای زنده ماندن، غذا دزدی کند ( :
|
[ترجمه محمد حسین] او مجبور بود فقط برای زنده ماندن، دزدی غذا کند.
|
[ترجمه گوگل]او مجبور شد غذا بدزدد تا زنده بماند
[ترجمه ترگمان]او مجبور بود که فقط غذا بدزدد تا زنده بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. He accused his younger brother of trying to steal his rightful inheritance.
[ترجمه گوگل]او برادر کوچکترش را متهم کرد که قصد دارد ارث قانونی او را بدزدد
[ترجمه ترگمان]برادر کوچکش را متهم به دزدیدن میراث قانونی خود کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. don't let the past steal your present.
[ترجمه زهرا موسوی] به گذشته تان اجازه ندهید که امروزتان را بدزدد.
|
[ترجمه گوگل]اجازه نده گذشته حال تو را بدزدد
[ترجمه ترگمان]اجازه نده که گذشته your را بدزدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. It is against the law to steal.
[ترجمه تتلو🙂] این خلاف قانون هست که بخوابید دزدی کنید
|
[ترجمه 𝓜𝓸𝓱𝓪𝓶𝓶𝓪𝓭 0] دزدی خلاف قانونه
|
[ترجمه گوگل]دزدی خلاف قانون است
[ترجمه ترگمان]این خلاف قانونه که بخواد دزدی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرقت (اسم)
steal, abduction, theft, robbery, stealing, larceny, thievery, lift, heist, housebreaking

دستبرد زدن (فعل)
rob, steal, defalcate

بلند کردن (فعل)
steal, remove, rear, raise, enhance, extol, lift, heave, pick up, elevate, exalt, pedestal, ennoble, heighten, enthrone, heft, hoist, hoist up, throw up, upraise

بسرقت بردن (فعل)
steal

ربودن (فعل)
abduct, hijack, snatch, rob, steal, grab, abstract, get, usurp, bag, ravish, hook, subduct, purloin, reave, shanghai, suck in

دزدیدن (فعل)
abduct, rob, steal, embezzle, despoil, filch, snaffle, peak, pick, prig, poach, picaroon, spoliate, rifle, thieve, purloin

سرقت کردن (فعل)
abduct, rob, steal, snaffle, commit larceny, commit theft, housebreak, lift, nobble, thieve

تخصصی

[فوتبال] بلندکردن چیزی

انگلیسی به انگلیسی

• take another's property without permission, rob; plagiarize; sneak, obtain in a secretive manner; move stealthily; run to another base while the pitcher is throwing to the batter (baseball)
if you steal something, you take it away from someone without their permission and without intending to return it.
if you steal somewhere, you move there quietly and cautiously; a literary use.

پیشنهاد کاربران

کم گذاشتن در کاری ، کم کاری
Stealدزدیدن :وقتی شئ وچیزی که دزدیده شده مدنظرباشداز آن استفاده میشه . Rob:وقتی ازخشونت وتهدیدوزوراستفاده شود مثل سرقت بانک ازآن استفاده میشود. Mug: درخفتگیری وزورگیری ازآن استفاده میشه.
دزدیدن
مثال: Someone stole her bike from the front yard.
کسی دوچرخه اش را از حیاط جلوی خانه دزدیده بود.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
🧷 تفاوت steal و rob
این دو واژه هر دو به معنای دزدیدن هستند اما تفاوت هایی دارند
💠 واژه steal به دزدیدن چیزی از کسی یا جایی اطلاق میشود ؛ دزدی ای که بی سر و صدا و یواشکی انجام میشه و خشونتی درش نیست
...
[مشاهده متن کامل]

𝗦𝘁𝗲𝗮𝗹 ( 𝘀𝗼𝗺𝗲𝘁𝗵𝗶𝗻𝗴 𝗳𝗿𝗼𝗺 𝘀𝗼𝗺𝗲𝗼𝗻𝗲 𝗼𝗿 𝘀𝗼𝗺𝗲𝘄𝗵𝗲𝗿𝗲 )
📍A thief broke into the building last night and stole some money from the safe
📍The bank clerk stole some money from the safe
📍They stole my idea for an assembly speech
واژه rob به دزدیدن شخص یا دزدی از مکان ها اطلاق میشه ؛ مثلا میگن � طرف بانک رو زده � در این حالت به اشیا دزدی شده اشاره نشده بلکه به دزدی از بانک اشاره شده .
همچنین rob به دزدی ای که می تونه پر سر و صدا باشه و با خشونت همراه است گفته میشه
𝗥𝗼𝗯 ( 𝘀𝗼𝗺𝗲𝗼𝗻𝗲 𝗼𝗳 𝘀𝗼𝗺𝗲𝘁𝗵𝗶𝗻𝗴 ) 𝗼𝗿 ( 𝗮 𝗯𝘂𝗶𝗹𝗱𝗶𝗻𝗴 , 𝗮 𝗯𝗮𝗻𝗸 , 𝗮 𝗵𝗼𝘂𝘀𝗲 , 𝗲𝘁𝗰 )
📍Two thieves attacked him last night and robbed him of all his money
📍The police have caught the men who robbed the bank
📍Someone tried to rob me

سرقت کردن ، دزدیدن ، دستبرد زدن
دوستان به این لغات توجه کنین:
۱. steal: دزدیدن معمولا بدون خشونت ( یه جورایی میشه گفت بلند کردن )
۲. snatch: قاپیدن ( مثلا موتوری میاد گوشیو رو هوا از دستتون میقاپه )
۳. mug: زورگیری کردن ( همون خفت گیری که معمولا خشونتم به همراه داره )
...
[مشاهده متن کامل]

۴. rob: سرقت پول یا اموال کردن ( مثلا به بانک دستبرد زدن که معمولا با خشونت همراهه )
۵. burglary: سرقت از خانه

steal: :دزدیدن
قیمت خیلی خوب ، ارزان ، به صرفه.
Intercept a pass between two players of the opposite team. . . usually in basketball.
فعل steal روی "چیزی" که دزدیده شده تمرکز داره:
The thieves entered the museum through the roof and stole three paintings worth more than two million euros.
Our car was stolen from outside our house last week.
...
[مشاهده متن کامل]

ولی فعل rob روی "شخص یا مکانی" که ازش دزدی شده تمرکز داره نه اون چیزی که دزدیده شده. در واقع برای وقتیه که مثلا میگیم: "دزدا بانکو زدن/از بانک سرقت کردن" نه وقتی که میگیم "دزدا پولای بانکو دزدیدن"
The gang robbed three banks over a period of six months, but were finally caught.
Our local post office was robbed early on Tuesday morning.
A young woman was attacked and robbed as she walked home from work last night.
* وقتی راجع به سرقت از خونه صحبت میشه از فعل brugle استفاده میشه:
The house was burgled while they were all sleeping.
Not: The house was robbed …
پس:
He stole my wallet یعنی طرف کل کیف پولمو برداشت برد.
He robbed my wallet یعنی طرف محتویات کیف پولو برداشت برد نه خود کیفو ( جا تره و بچه نیست ) .

a very good price
what a steal! عجب قیمت خوبی! ( چه به صرفه )
گَنگواریدَن.
steal ( ورزش )
واژه مصوب: توپ ربایی
تعریف: در بسکتبال، تصاحب توپی که در مالکیت حریف است
فعل: دزدیدن
اسم : مفت
Last night I saw some people steal the fruits of my grandfather's garden
من دیشب دیدم چند نفر میوه های باغ پدربزرگم را دزدیدن.
دزدیدن
سرقت کردن
این کلمه در reach 2 کانون زبان ایران میشه:
معنی:دزدیدن، کش رفتش
take something that belongs to someone else without permission
چیزی را که متعلق به شخص دیگری است بدون اجازه بگیرید
یعنی دزدی مثلا =
A man steal my books
یه مرد کتاب های من رو دزدید.
دزدکی رفتن یا آمدن
خیلی ارزان؛ به قیمت بسیار مناسب
برداشتن و فرار کردن همون دزدیدنه
معنی کانون :
دزدیدن
نمیشه یکی بزرگواری کنه همه ی معنی عای کلمات کانون رو بذاره
دزدیدن
بدون اجازه وسایل کســــــــی را برداشتــــــن
Steal sendrom
سندرم دستبرد
Steal some thing from a person or a place
برداشتن چیزی از کسی ; ^ ) ♡♡♡♡♡♡
کش رفتن
Hunger made him steal
دزدیدن

بصورت مخفیانه کاری را انجام دادن
مثال
👀😂😂😂😂He stole money from his parents
Take other people's things without permission
دزدیدن
بدون اجازه چیزی را برای خود برداشتن
برداشتن وسایل دیگران بدون اجازه
take something that belongs to someone else without permission
Take other people's things without permission
دزدیدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٤)

بپرس