1. a statesman of great vision
سیاستمداری با دید گسترده
2. a patriotic statesman
دولتمرد وطن دوست
3. an elder statesman
دولتمرد مهتر
4. an elder statesman
یک دولتمرد کار کشته
5. an experienced statesman
دولتمرد کهنه کار
6. an intelligent and politic statesman
یک دولتمرد باهوش و باتدبیر
7. the measured words of a statesman
سخنان سنجیده ی یک دولتمرد
8. this new library is a testimony to his career as a great statesman
این کتابخانه ی جدید یادآور دوران خدمت او به عنوان یک دولتمرد بزرگ است.
9. The university conferred its highest degree on the statesman.
[ترجمه گوگل]دانشگاه بالاترین درجه خود را به دولتمرد اعطا کرد
[ترجمه ترگمان]دانشگاه بالاترین درجه خود را به سیاست مدار اعطا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Is he anything of a statesman?
11. Political power resided with the nation's elder statesman and party leader.
[ترجمه گوگل]قدرت سیاسی در اختیار دولتمرد بزرگ کشور و رهبر حزب بود
[ترجمه ترگمان]قدرت سیاسی با سیاست مدار بزرگ کشور و رهبر حزب ساکن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He is a statesman of the highest caliber.
13. She bred her daughter to become a statesman.
[ترجمه گوگل]او دخترش را تربیت کرد تا یک دولتمرد شود
[ترجمه ترگمان]او دخترش را به یک سیاست مدار معرفی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. His reputation as a statesman is splendid.
[ترجمه گوگل]شهرت او به عنوان یک دولتمرد بسیار عالی است
[ترجمه ترگمان]شهرتش به عنوان یک سیاست مدار عالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. It was an egregious error for a statesman to show such ignorance.
[ترجمه گوگل]نشان دادن چنین نادانی برای یک دولتمرد خطای فاحشی بود
[ترجمه ترگمان]این یک اشتباه فاحش برای یک سیاست مدار بود که چنین ignorance را نشان دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید