statecraft

/ˈsteɪtˌkræft//ˈsteɪtkrɑːft/

معنی: سیاستمداری، کشور داری
معانی دیگر: رجوع شود به: statesmanship، ملک داری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the art of leading or governing a nation; statesmanship.

جمله های نمونه

1. He had little real experience of statecraft.
[ترجمه مریم سالک زمانی] او فاقد تجربۀ لازم در کشورداری بود.
|
[ترجمه گوگل]او تجربه واقعی کمی از حکومت داری داشت
[ترجمه ترگمان]اون یه تجربه واقعی از \"statecraft\" داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The tendencies are compliments to the power of statecraft and faith, marks of their potential for danger when unchecked.
[ترجمه گوگل]گرایش ها تمجید از قدرت حکومت داری و ایمان هستند، نشانه هایی از پتانسیل آنها برای خطر در صورت عدم کنترل
[ترجمه ترگمان]این روندها به قدرت سنا و ایمان، نشانه پتانسیل آن ها برای خطر در هنگام کنترل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Statecraft is foreign to his nature.
[ترجمه گوگل]حکومت داری با طبیعت او بیگانه است
[ترجمه ترگمان]statecraft با طبیعت او بیگانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Chinese statecraft always recognised the problem of corruption and nepotism.
[ترجمه گوگل]دولت چین همیشه مشکل فساد و خویشاوندی را به رسمیت می شناخت
[ترجمه ترگمان]statecraft چینی همواره مشکل فساد و انتصاب های فامیلی را به رسمیت شناخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Up to what point does statecraft permIt'superstition to be destroyed?
[ترجمه گوگل]مملکت داری تا چه حد اجازه می دهد خرافات از بین برود؟
[ترجمه ترگمان]سنا تا چه حد ممکن است خرافات را نابود کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Another important aspect of Chinese statecraft is recruitment of officials on the basis of examinations.
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از جنبه های مهم دولت چین، استخدام مقامات بر اساس امتحانات است
[ترجمه ترگمان]جنبه مهم دیگر of چین، استخدام مقامات براساس امتحانات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Mainly analysis Gongzizhen's statecraft poems and articles time and cultural background. "
[ترجمه گوگل]به طور عمده تجزیه و تحلیل اشعار و مقالات حکومت داری Gongzizhen زمان و پس زمینه فرهنگی "
[ترجمه ترگمان]به طور عمده تجزیه و تحلیل اشعار statecraft و زمان و سابقه فرهنگی است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. How to practice statecraft without states.
[ترجمه گوگل]نحوه تمرین دولت داری بدون دولت
[ترجمه ترگمان]چگونه سنا را بدون ایالات تمرین کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Centuries of statecraft had refined the concept of sovereignty.
[ترجمه گوگل]قرن‌ها حکومت‌داری مفهوم حاکمیت را اصلاح کرده بود
[ترجمه ترگمان]Centuries سنا مفهوم حاکمیت را تهذیب کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Ellen said he was a political lightweight whose stagecraft was better than his statecraft.
[ترجمه گوگل]الن گفت که او یک سبک وزن سیاسی بود که هنر صحنه بهتر از هنرنمایی او بود
[ترجمه ترگمان]الن می گفت که او یک سبک سیاسی است که stagecraft بهتر از statecraft است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Today it's the time for him to put his statecraft to full use.
[ترجمه گوگل]امروز زمان آن فرا رسیده است که او از مملکت خود به طور کامل استفاده کند
[ترجمه ترگمان]امروز نوبت اوست که statecraft را به مصرف کامل برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Subtlety is one of the arts of both diplomacy and statecraft.
[ترجمه گوگل]ظرافت یکی از هنرهای دیپلماسی و کشورداری است
[ترجمه ترگمان]Subtlety یکی از انواع هنرها و کشورداری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The memoir eloquent chronicle of Lee Kuan Yew's extensive experiences in statecraft, politics and international diplomacy.
[ترجمه گوگل]شرح خاطرات شیوا از تجربیات گسترده لی کوان یو در دولت داری، سیاست و دیپلماسی بین المللی
[ترجمه ترگمان]کتاب خاطرات لی kuan، تجارب گسترده سنا، سیاست و دیپلماسی بین المللی را بیان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Study history, study history. In history lies all the secrets of statecraft.
[ترجمه مریم سالک زمانی] اگر می خواهید با رموز کشورداری آشنا شوید، خواندن تاریخ را پیشه کنید.
|
[ترجمه گوگل]مطالعه تاریخ، مطالعه تاریخ تمام اسرار دولت داری در تاریخ نهفته است
[ترجمه ترگمان]تاریخ مطالعه، تاریخ مطالعه در تاریخ، همه اسرار کشورداری نهفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سیاستمداری (اسم)
policy, diplomacy, statecraft, statesmanship

کشور داری (اسم)
statecraft

انگلیسی به انگلیسی

• statesmanship, art of governing

پیشنهاد کاربران

statecraft ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: کشورداری
تعریف: فن راهبری و ادارۀ کشور
زمامداری
کسی که توانایی اداره امور مملکت را دارد
The ability to be a savvy and effective politica
l leader
مملکت داری
سیاستمداری، کشور داری

بپرس