stand in line

جمله های نمونه

1. When I call your name, go and stand in line.
[ترجمه Mayki] وقتی اسمت را صدا زدم، برو و توی صف منتظر بمان
|
[ترجمه Tina] وقتی اسمت را صدا زدم. برو و در صف بایست
|
[ترجمه گوگل]وقتی اسمت را صدا زدم برو تو صف بایست
[ترجمه ترگمان]وقتی اسمت رو گذاشتم، برو و صف بکش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I had to wait/stand in line for three hours to get tickets.
[ترجمه آیشین] مجبور شدم برای سه ساعت در صف منتظر بمانم تا بلیت بخرم
|
[ترجمه گوگل]برای تهیه بلیط مجبور شدم سه ساعت در صف بمانم/بایستم
[ترجمه ترگمان]مجبور شدم سه ساعت صبر کنم تا بلیط بگیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. People used to stand in line to buy luxury high-rise units.
[ترجمه گوگل]مردم برای خرید واحدهای لوکس بلند مرتبه در صف می ایستادند
[ترجمه ترگمان]مردم عادت داشتند که در صف بایستند تا واحدهای بلند مرتبه لوکس بخرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Damned and despairing we stand in line, and behind all success, wealth and power, the henchman is there.
[ترجمه گوگل]ما ملعون و ناامید در صف ایستاده ایم و پشت همه موفقیت ها، ثروت ها و قدرت ها، سرسپردگان آنجاست
[ترجمه ترگمان]لعنتی و نومید پشت سر هم می ایستیم و پشت سر همه موفقیت ها، ثروت و قدرت، the آنجاست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She made us stand in line.
[ترجمه گوگل]او ما را وادار کرد در صف بایستیم
[ترجمه ترگمان]او ما را وادار کرد که در صف بایستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Please stand in line and pass through the checkpoint one by one.
[ترجمه گوگل]لطفا در صف بایستید و یکی یکی از ایست بازرسی عبور کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا در صف بایستید و یکی پس از دیگری از ایست بازرسی عبور کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. East Timorese women stand in line as they wait to cast their ballots at a polling station in Dili April 200
[ترجمه گوگل]زنان تیمور شرقی در صف می ایستند و منتظر رای دادن در شعبه رای گیری در دیلی در آوریل 200 هستند
[ترجمه ترگمان]زنان Timorese شرقی در صف می ایستند تا برگه های رای خود را در یک حوزه رای گیری در Dili در روز ۲۰۰ آوریل به صندوق ها بیاندازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Everywhere I went, I had to stand in line.
[ترجمه گوگل]هر جا می رفتم باید در صف می ایستادم
[ترجمه ترگمان]هر جا که می رفتم باید در صف بایستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Nearly 300 homeless men stand in line waiting for their food, others receive free medical check - ups.
[ترجمه گوگل]نزدیک به 300 مرد بی خانمان در صف انتظار غذای خود ایستاده اند، بقیه معاینات پزشکی رایگان دریافت می کنند
[ترجمه ترگمان]نزدیک به ۳۰۰ نفر بی خانمان در صف انتظار غذای خود ایستاده اند و برخی دیگر معاینات پزشکی رایگان دریافت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Welcome to Guangzhou Asian Games. Please stand in line and get ready for the check.
[ترجمه گوگل]به بازی های آسیایی گوانگژو خوش آمدید لطفا در صف بایستید و برای چک آماده شوید
[ترجمه ترگمان]به بازی های آسیایی Guangzhou خوش آمدید لطفا در صف بایستید و برای چک کردن آماده شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Do not stand in line of an opponent's shot.
[ترجمه گوگل]در صف ضربه حریف بایستید
[ترجمه ترگمان]در صف حریف بایستید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Stand in line at the buffet after you grab a plate.
[ترجمه گوگل]بعد از برداشتن بشقاب در صف بوفه بایستید
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه یه بشقاب بردار تو صف بوفه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I stand in line at the cash register.
[ترجمه گوگل]در صف صندوق صندوق می ایستم
[ترجمه ترگمان] من توی صف پول هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You have to stand in line and wait for your turn.
[ترجمه گوگل]شما باید در صف بایستید و منتظر نوبت خود باشید
[ترجمه ترگمان]تو باید در صف وایسی و منتظر نوبتت باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• wait in line, stand in queue (for one's turn to do something)

پیشنهاد کاربران

Stand in line = ایستادن در صف
یا در صف ایستادن
ایستادن در صف
Stand= ایستادن
in=در
line =صف
در صف ایستادن
stand = ایستادن
in = در
line =صف
ایستگاه
Stand in line=ایستادن در صف
ایستادن در صف
در صف ایستادن
صف

بپرس