معنی: کنایه، اتش بازی، فشفشه، دارای صدای فش فش، کنایه زدن، فشفشه کردنمعانی دیگر: ترقه (که صدای هیس می کند و منفجر می شود)، نمایش کوتاه و طنزآمیز، هجو، (رادیو و روزنامه و غیره) خبرکوتاه، جا پر کن، با صدای هیس منفجر شدن، فشفشه یا ترقه در کردن، فشفشه درکردن
• : تعریف: an utterance or brief piece of writing that is witty or sarcastic; lampoon.
فعل ناگذر ( intransitive verb )حالات: squibs, squibbing, squibbed
• : تعریف: to write or utter a squib or squibs.
جمله های نمونه
1. a damp squib
(انگلیس - عامیانه - رویداد یا نمایش و غیره) بدتر از حد انتظار،مایوس کننده
2. The party was a bit of a damp squib.
[ترجمه Abbas akbari] مهمونی بدتر از حد انتظار بود - مهمونی خیلی ( بیش از حد ) مایوس کننده ( بی مزه ) بود.
|
[ترجمه گوگل]مهمانی کمی خیس بود [ترجمه ترگمان]با این حال، این مهمانی فقط کمی چاشنی زده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The all-party meeting was a damp squib.
[ترجمه گوگل]جلسه همه احزاب یک قیچی نمناک بود [ترجمه ترگمان]جلسه همه با هم جور در آمده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The celebrations were a bit of a damp squib.
[ترجمه گوگل]جشن ها کمی خیس بود [ترجمه ترگمان]جشن کمی از شور و شوق بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. You know what I mean -- a squib or two saying that it's going to take place. "
[ترجمه گوگل]منظورم را میدانید -- یک یا دو ضربه که میگویند این اتفاق خواهد افتاد " [ترجمه ترگمان]شما می دانید منظورم چیست - - از یک یا دو جمله ای که گفته می شود اتفاق می افتد \" [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The pop concert went off like a damp squib when the main actors failed to appear.
[ترجمه گوگل]کنسرت پاپ زمانی که بازیگران اصلی ظاهر نشدند مانند یک قلاب خیس به پایان رسید [ترجمه ترگمان]وقتی که بازیگران اصلی نتوانستند ظاهر شوند، کنسرت پاپ شروع به نواختن کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The pop concert went off like a damp squib when the main act failed to appear.
[ترجمه گوگل]کنسرت پاپ زمانی که کنسرت اصلی نمایش داده نشد، مانند یک قیچی مرطوب اجرا شد [ترجمه ترگمان]وقتی که پرده اول شکست خورد، کنسرت پاپ شروع به نواختن کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. After all that media attention, the whole event turned out to be a bit of a damp squib, with very few people attending.
[ترجمه گوگل]پس از آن همه توجه رسانهها، کل این رویداد کمی خیس بود و تعداد کمی از مردم در آن شرکت کردند [ترجمه ترگمان]بعد از آن همه توجه و توجه رسانه ها، کل ماجرا کمی از شور و شوق بود، و تعداد کمی از افراد حاضر در آن شرکت کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Let Fortune writer Ronald Henkoff describe what followed: The squib demanded at least five years' experience in human resources.
[ترجمه گوگل]اجازه دهید نویسنده فورچون، رونالد هنکوف، آنچه را که پس از آن دنبال میشود، شرح دهد: این اسکویی نیازمند حداقل پنج سال تجربه در زمینه منابع انسانی بود [ترجمه ترگمان]اجازه دهید به رونالد Henkoff نویسنده بخت و اقبال توضیح دهد که چه چیزی به دنبال آن است: طنزی که حداقل پنج سال تجربه در منابع انسانی را خواستار شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The fireworks display that heralded the opening of Antwerp 93 went off like a damp squib.
[ترجمه گوگل]نمایش آتش بازی که از افتتاحیه آنتورپ 93 خبر می داد، مانند یک اسکوی مرطوب خاموش شد [ترجمه ترگمان]نمایش آتش بازی که خبر باز شدن آنورس را می داد، مانند a مرطوب خاموش شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The traditional Easter turkey boom - the second biggest after Christmas - was a damp squib because hard-up families bought cheaper chickens.
[ترجمه گوگل]بوم سنتی بوقلمون عید پاک - که دومین بوقلمون بزرگ بعد از کریسمس بود - به دلیل اینکه خانواده های سخت پسند جوجه های ارزان تری می خریدند، یک ماهی مرطوب بود [ترجمه ترگمان]بوقلمون عید پاک سنتی بعد از کریسمس دومین بازی بزرگ بعد از کریسمس بود - طنزی تلخ به این خاطر که خانواده های سرسخت، جوجه ها ارزان تر را می خریدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The general opinion was that it had fizzled out; like a spent squib, it hadn't even given one burst.
[ترجمه گوگل]نظر کلی این بود که از بین رفته است مثل یک ماهی خرج شده، حتی یک بار هم ترکیده بود [ترجمه ترگمان]عقیده عمومی این بود که این کار به نتیجه نرسیده است؛ مثل این بود که اصلا غش نکرده باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. These can be ignited as by means of a squib or exploded with a cartridge.
[ترجمه گوگل]اینها میتوانند بهعنوان یک اسکوپ مشتعل شوند یا با کارتریج منفجر شوند [ترجمه ترگمان]این ها را می توان با استفاده از یک فشفشه و یا با یک فشنگ مشتعل کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Today, the bang from that easy buck also appears to have shrunk to a small squib.
[ترجمه گوگل]امروزه، به نظر می رسد که ضربه ناشی از آن جفتک آسان نیز به یک اسکوی کوچک کوچک شده است [ترجمه ترگمان]در حال حاضر به نظر می رسد انفجار از آن باک آسان به یک طنز کوچک کاهش یافته است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• witty verbal attack, lampoon; short humorous article used as filler in a magazine or newspaper; small firecracker satirize, lampoon; shoot off a small firecracker a squib is a small firework that makes a loud bang; an old-fashioned use. you can describe something such as an event or a performance as a damp squib when it is expected to be interesting, exciting, or impressive, but is not.
پیشنهاد کاربران
نوشته ی کوتاه و طنزگونه
( ادبی ) هجویه، هجو
کسی که در خانواده جادوگر به دنیا آمده اما قدرت جادو گری نداره ( مثل فیلچ تو هری پاتر )