spree

/ˈspriː//spriː/

معنی: نشاط، میخوارگی، خوشی، شراب خواری، عیاشی، شوخی، ولگردی و قانونی شکنی، سرخوشی
معانی دیگر: دوران بی بندوباری، لگام گسیختگی، زیاده روی، جست و خیز، جشن و شادی، سروصدا و پایکوبی، دوران مستی، رود اشپری (در خاور آلمان)، مستی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a happy, lively outing or other activity.
مشابه: lark

(2) تعریف: a period of intense activity, or of overactivity, as in indulging some wish or obsession.
مشابه: fling

- a scoring spree in basketball
[ترجمه گوگل] گلزنی در بسکتبال
[ترجمه ترگمان] شور و شوق بازی های بسکتبال
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a shopping spree
[ترجمه علی اکبر منصوری] یک خرید بی بند وبار/لجام گسیخته/بی حد و مرز!
|
[ترجمه گوگل] یک ولگردی در خرید
[ترجمه ترگمان] رونق خرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a period of drinking or drunkenness.
مشابه: binge, carouse, drunk

جمله های نمونه

1. she went on a shopping spree
هر چی در مغازه ها دید خرید.

2. Uruguay's scoring spree began in the fourth minute.
[ترجمه گوگل]گلزنی اروگوئه از دقیقه چهارم آغاز شد
[ترجمه ترگمان]گل زدن اروگوئه در دقیقه چهارم آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I went on a drinking/shopping/spending spree on Saturday.
[ترجمه گوگل]من شنبه رفتم ولگردی و مشروب خوری/خریدی/خرج فروشی
[ترجمه ترگمان]روز شنبه به نوشیدن \/ خرید \/ عیاشی پرداختم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They murdered fifteen boys in a killing spree across southern California.
[ترجمه گوگل]آنها پانزده پسر را در یک قتل عام در جنوب کالیفرنیا به قتل رساندند
[ترجمه ترگمان]آن ها پانزده پسر را در یک تیراندازی در سراسر جنوب کالیفرنیا به قتل رساندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Let's go on a shopping spree.
[ترجمه گوگل]بیا بریم یه ولگردی خرید
[ترجمه ترگمان]بیا با هم بریم یه گردش خرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The boys went on a two-day spending spree with the stolen credit cards.
[ترجمه گوگل]پسرها با کارت های اعتباری دزدیده شده دو روز خرج کردند
[ترجمه ترگمان]پسرا یه روز با کارت های اعتباری دزدی کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. After her shoplifting spree she lived in mortal dread of being found out.
[ترجمه گوگل]پس از دزدی از مغازه، او در ترس مرگباری از کشف شدن زندگی کرد
[ترجمه ترگمان]بعد از دزدی از مغازه دزدی از مغازه بیرون رفت و با ترسی مرگبار زندگی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I went on a shopping spree at the weekend and spent far too much money.
[ترجمه گوگل]آخر هفته برای خرید رفتم و خیلی پول خرج کردم
[ترجمه ترگمان]آخر هفته برای خرید رفتم و پول زیادی خرج کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He's gone on a drinking spree.
[ترجمه گوگل]او به مشروب خواری رفته است
[ترجمه ترگمان]رفته رفته عیاشی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She's out on a mad spending spree.
[ترجمه گوگل]او در خرج کردن دیوانه وار است
[ترجمه ترگمان]اون با یه عیاشی و عیاشی دیوونه بازی در میاره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They went on a drinking spree .
[ترجمه گوگل]آنها به شرابخواری رفتند
[ترجمه ترگمان] با مشروب خوردن رفتن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But if the spending spree stays at the same pace, even more money will be needed later.
[ترجمه گوگل]اما اگر ولگردی و ولگردی در خرج کردن به همان سرعت باقی بماند، بعداً به پول بیشتری نیاز خواهید داشت
[ترجمه ترگمان]اما اگر این روند با سرعت یک سان باقی بماند، بعدا به پول بیشتری نیاز خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He's out on a spree.
[ترجمه گوگل]او در حال ولگردی و ولگردی است
[ترجمه ترگمان]اون رفته دنبال عیاشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Their spree of corporate takeovers is, for the most part, wildly ill-advised and poorly executed.
[ترجمه گوگل]ولگردی و ولگردی آنها در تصاحب شرکت ها، در بیشتر موارد، به طرز وحشیانه ای نادرست و ضعیف اجرا می شود
[ترجمه ترگمان]یکی از مهم ترین عوامل غلبه بر سهام شرکت ها، این است که به شدت بیمار است و به طور ضعیف اجرا می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Columbia's recent spending spree has partly been paid for by Sony.
[ترجمه گوگل]هزینه‌های اخیر کلمبیا تا حدی توسط سونی پرداخت شده است
[ترجمه ترگمان]شرکت سونی برای صرف هزینه اخیر تا حدودی غرامت پرداخت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نشاط (اسم)
alacrity, esprit, vivacity, exhilaration, mirth, merriment, spree, hilarity, jazz, splore

میخوارگی (اسم)
alcoholism, spree

خوشی (اسم)
fun, rejoicing, gaiety, glee, exhilaration, mirth, merriment, spree, solace, pleasure, delight, joy, enjoyment, gust, ball, frolic, festivity, gasser, jollification, consolation, joyfulness, gladness, jollity, merrymaking, lark, hilarity, jamboree, jocundity, pleasance, joyance, laverock

شراب خواری (اسم)
spree, binge

عیاشی (اسم)
debauch, spree, orgy, debauchery, binge, revelry, carousal, carouse, dissipation, jollity, saturnalia

شوخی (اسم)
sport, game, fun, spree, raillery, quiz, jink, drollery, persiflage, jape, bob, joke, prank, humor, jest, bon mot, facetiae, curvet, gig, lark, funny bone, pleasantry, jocosity, waggery, witticism, laverock

ولگردی و قانونی شکنی (اسم)
spree

سرخوشی (اسم)
spree, tipsiness

انگلیسی به انگلیسی

• binge, period of unrestrained self-indulgence (drinking, shopping, etc.); fun social activity
a spree is a short period of doing something enjoyable with a lot of energy, especially in an excessive way.

پیشنهاد کاربران

انجام یک فعالیت کنترل نشده و بی هدف در یک بازه ی زمانی کوتاه هست
به اصلاح همون ول گشتن و ول بودن و ولخرجی هست که در انگلیسی با spree به همین شکل بیان می شه
Spending spree یعنی ول گشتن
Shopping spree یعنی ولخرجی
...
[مشاهده متن کامل]

مثال های دیگه ای هم هست که در زیر من میارم

Movie Spree
Watching a series of movies one after another without a specific plan can be considered a movie spree.
Eating Spree
Going from one restaurant to another and indulging in various dishes without a particular goal is like having an eating spree.
Reading Spree
Reading multiple books in a short period, without a specific focus or purpose, can be described as a reading spree.
Travel Spree
Going on a travel spree might involve visiting different places without a clear itinerary or planned destinations.

اوقات خوشی افراطی
بی بندوباری در انجام کاری
بازه کوتاه ( که کاری لذت بخش در آن انجام شود )
جو گیری، زیاده روی
We went on a spending spree ( = we bought a lot of
things ) on Saturday

زیاده روی کردن ( مخصوصا در کاری نشاط آور ) ، افراط کردن
Shopping spree
خرید درمانی
در یک بازه زمانی کاری را زیاد انجام دادن
Spending spree
یعنی مثل ریگ پول خرج کردن
Shopping spree
shopping spree
جو خرید
شوق -
I went on a drinking/shopping/spending spree on Saturday
شوق خرید/شوق خرج کردن/شوق نوشیدن

بپرس