فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: sprawls, sprawling, sprawled
حالات: sprawls, sprawling, sprawled
• (1) تعریف: to lie, sit, or fall with the arms and legs spread out loosely.
• متضاد: huddle
• متضاد: huddle
- After a tough day at work, I sprawl on the couch and turn on the TV.
[ترجمه گوگل] بعد از یک روز سخت در محل کار، روی مبل پرت میشوم و تلویزیون را روشن میکنم
[ترجمه ترگمان] بعد از یک روز سخت کار، روی مبل ولو می شوم و تلویزیون را روشن می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بعد از یک روز سخت کار، روی مبل ولو می شوم و تلویزیون را روشن می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to spread or extend in a loose, disordered manner.
• مشابه: ramble
• مشابه: ramble
- The town sprawls across the valley floor.
[ترجمه گوگل] شهر در کف دره گسترده شده است
[ترجمه ترگمان] شهر در امتداد دره امتداد یافته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] شهر در امتداد دره امتداد یافته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to spread (the limbs) loosely while sitting or lying.
- He sprawled his legs over the end of the couch.
[ترجمه گوگل] پاهایش را روی انتهای کاناپه کشید
[ترجمه ترگمان] پاهایش را روی مبل ولو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پاهایش را روی مبل ولو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• (1) تعریف: a sprawling posture or position.
• (2) تعریف: a loose, disordered spreading or extension, esp. of a city or suburb.
- I was dismayed to see the sprawl of ugly new buildings in my hometown.
[ترجمه گوگل] از دیدن پراکندگی ساختمانهای جدید زشت در زادگاهم ناامید شدم
[ترجمه ترگمان] من از دیدن پخش شدن ساختمان های زیبای جدید در شهر خودم وحشت کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من از دیدن پخش شدن ساختمان های زیبای جدید در شهر خودم وحشت کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید